رادیو دیروز: اساساً ماهیت پیدایش رادیو فردا با ادعای عوامفریبانه "روشنگری و رساندن اطلاعاتِ کامل و شفاف به مردم" است، اما اگر همه پیش فرض های در نظر گرفته شده از بین بروند، باز هم دلیلی بر تداوم فعالیت این رادیو باقی می ماند؟
به گزارش بولتن نيوز، اشاره: این شعار اساس مشترک تمام رسانه های اپوزیسیون است و اتفاقاً دلیلی
که متاسفانه افراد در داخل کشور نیز برای استماع اخبار رسانه های خارجی
عنوان می نمایند، همین نیاز به دسترسی به اخبار سانسور نشده است.
به گزرارش
رادیو دیروز، رادیو فردا در خبری با عنوانِ "درخواست دولتها برای سانسور در گوگل «افزایش» پیدا کرده" عنوان می نماید:
"
درخواست دولتهای جهان از جستوجوگر گوگل برای سانسور
محتوای خود، در شش ماه نخست سال ۲۰۱۳ میلادی ۶۸ درصد بیشتر از همین بازه
زمانی در سال گذشته بوده است. در گزارش شرکت گوگل، این شرکت بیش از سه هزار
و ۸۰۰ درخواست را برای حذف نزدیک به ۲۵ هزار واحد از محتوای خود دریافت
کرده است. در این بین تقریبا نیمی از کل درخواستها برای سانسور از ترکیه
آمده است. آمریکا ۵۴۷ مورد و روسیه نیز ۲۵۷ مورد درخواست برای حذف یا سانسور مطلبی به جستوجوگر گوگل فرستادهاند"!!!
و اما مطلب تحیر آوری که رادیو فردا ظاهراً به خاطر مستی پرسنلش در انتشار آن دقت ننموده:
"بنا بر گزارش گوگل،
درخواستهای آمریکا ۷۰ درصد رشد داشته"
سوالی
که اینجا باید از رادیو فردا پرسید این است که اگر خودِ آمریکا اهل سانسور
کردن بسیار گسترده است، فعالیت رسانه ای مانند این رادیو دیگر چه مفهومی
می تواند داشته باشد؟ آیا این امر به مثابه ضرب المثل ایرانی ها نیست که
"مرگ حق است ولی برای همسایه"؟ سانسور نباید در هیچ کجا انجام بشود به جز
آمریکا؟ همه در برابر این قانون مساوی اند، اما بعضی ها مساوی ترند!
و سپس وقیحانه می نویسد:
"
سوزان اینفانتینو، مدیر امور قانونی شرکت گوگل، میگوید «دولتهای جهان همچنان از ما میخواهند تا محتواهای سیاسی را حذف کنیم. به گفته گوگل محتواهای سیاسی که برخی دولتهای در پی حذف آنها از این جستوجوگر هستند، مواردی مانند نقد دولت، عملکرد پلیس یا شورای شهر را در بر میگیرد. "
و
این است مفهوم هشدارهای مکرری که سالها پیش بزرگانِ حوزه مانند علامه
مصباح در مورد آزادی های کذاییِ بیان و لیبرالیسم های غربی می دادند.
بزرگترین ننگ برای یک ایرانی آنست که دچار پارادوکس بزرگی مانند برخی
غربزده ها بشود:
از یک طرف به تمدن چندهزارساله ایرانی می نازند و
اسلامِ خدا محور را دینی غیر ایرانی معرفی می نمایند تا آن را یا نفی
نموده یا با دینی ایرانی! جایگزین نمایند، و
از طرفی همزمان در
فاضلاب تئوریهای انسان محورِ مواجه شده با شکست در غرب، مشغول به خوردن و
آشامیدن (و حتی متاسفانه تبلیغ برای این تئوری های پلاسیده) می باشند! گویی
فقط عربستان خارج از ایران است اما همه کشورهای غربی، همه کمونیست ها،
لیبرال ها، فرویدها و منحرفین جنسی، و ... بچه ناف تهرانند! در پایان باید
مراجعه شود به حدیث گهربار امیری برای همه مومنان (علیه السلام) که "
به سخن بنگرید نه به گوینده آن" و همینطور در حدیثی دیگر، "
حکمت را بیاموزید ولو از کافر".
حال
باید پرسید، اسلامی که نتوانستند کوچکترین ایراد منطقی ای بر آن بگیرند،
حکمت و کلام حق نیست، اما تئوریهای مدام به روز شونده و ابطال پذیر غربیها
که خود علیه آن شورش می نمایند، و اصلاً به آن پایبند نیستند، حکمت است؟
آیا صحیح است جامعه اسلامی ایران توسط این قوانین کامل اسلامی اداره نگردد و
چشم به مغزهای ناقص غربیها بدوزیم در حالیکه ایرانیهای بسیاری فقط در گفته
های خود معتقدند هوش ایرانی از همه دنیا بیشتر است ولی در عمل، معتقدند
ایرانی حتی آفتابه هم نمیتواند بسازد؟ ظاهراً خیلی از افراد با مشاهده
پیشرفت های غربیها در حوزه علوم تجربی به این باور رسیده اند که هرآنچه از
غرب بیاید
درست است حتی اگر
نادرست بشد!