به گزارش بولتن نیوز به نقل از شانا_ حشمت الله رضوی، در دو سال اخیر که آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم های گسترده ای را علیه صنعت نفت ایران به اجرا گذاردند، از اوپک کاری ساخته نبود. زمانی که ایران تحریم شد اوپک نه بیانیه ای صادر کرد و نه برای بررسی تحریم یک کشور عضو تشکیل جلسه داد.
خرده نیز نمی توان گرفت. اساسنامه ای که اوپک در چارچوب آن فعالیت می کند در مواردی چون تحریم ساکت است.
زمانی که نفت ایران از بازار خارج شد پرنفوذترین اعضای اوپک قبل از آن که منافع یک کشور عضو را در نظر داشته باشند، خود را در برابر تامین نفت مصرف کنندگان، که بخشی از آنان آگاهانه و یکجانبه نفت ایران را از بازار خارج کرده بودند، مسئول یافتند.
به جز تحریم های ایران، سالیان سال است که اوپک نتوانسته است در مورد ساز و کار انتخاب دبیرکل به تفاهم برسد به نحوی که طی سی سال گذشته نه ایران و نه عربستان عهده دار این سمت نبوده اند. اوپک با وجود گذشت ٥٣ سال از زمان تاسیس آن حتی نتوانسته است برگزاری نشست سران کشورهای عضو اوپک را منظم سازد: سه نشست سران این سازمان در فواصل نامنظم در سال های ١٩٧٥، ٢٠٠٠ و ٢٠٠٨ برگزار شده است و به درستی معلوم نیست که نشست بعدی سران چه زمانی برگزار خواهد شد.
اوپک که در پنجاه سال گذشته می توانست نهادی باشد برای گذار به همکاری های گسترده تر میان کشورهای عضو، امروزه همچون سالیان نخست تاسیس آن تنها با چند واژه سروکار دارد: تولید، عرضه و تقاضا و نشست های وزارتی.
برای این که روشن شود اعضای اوپک چه فرصت هایی را برای توسعه همکاری ها از دست داده اند، شاید بد نباشد اوپک را با یک نهاد اقتصادی دیگر که تقریبا همزمان تاسیس شد مقایسه کنیم: اتحادیه اروپا.
اتحادیه اروپای امروزی در سال ١٩٥٨ یعنی تنها دو سال پیش از تاسیس اوپک با نام "جامعه اقتصادی اروپا" و با عضویت شش کشور فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ آغاز به کار کرد.
این بلوک اقتصادی نیز در ابتدا همچون اوپک اهداف اقتصادی محدودی داشت: کاهش تعرفه میان کشورهای عضو به منظور کمک به بهبود وضعیت اقتصادی اعضا و در همان حال وضع تعرفه مشترک در برابر واردات از دیگر کشورها. هدف آن بود که اقتصاد به شدت آسیب دیده اعضا بعد از جنگ جهانی دوم بهبود یابد. از قضا دو بنیانگذار اصلی آن یعنی فرانسه و آلمان دو کشوری بودند که یک دهه پیش از آن در جنگ جهانی دوم، که میلیون ها کشته برجای گذاشته بود، رو در روی یکدیگر قرار گرفته بودند.
اما اکنون تعداد اعضای این اتحادیه از ٦ عضو به ٢٨ افزایش یافته است، همکاری های اقتصادی که از کاهش تعرفه شروع شده بود درحال حاضر به ایجاد پول واحد، گردش آزاد نیروی کار و سرمایه در کشورهای عضو، پارلمان اروپایی و سیاست خارجی مشترک تسری یافته است.
نه این که اتحادیه اروپا با مشکلی رو به رو نیست. مشکلات اقتصادی حوزه یورو امروز پیش چشم ماست اما غرض یادآوری این نکته است که یک موضوع محدود اقتصادی مانند کاهش تعرفه در صورت نقادی و نظریه پردازی چگونه می تواند منجر به همگرایی و تسری همکاری ها به دیگر عرصه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شود و همبستگی و جایگاه کشورهای عضو را در عرصه بین الملل بهبود بخشد.
سوال این است که اگر آلمان و فرانسه با چنان پیشینه خصومت باری در دو جنگ جهانی می توانند به محور همکاری اقتصادی و همگرایی در اروپا بدل شوند، چرا اعضای اوپک که شاخص ترین اعضای آن شامل ایران، عراق و عربستان در منطقه خلیج فارس قرار دارند نمی توانند با محوریت نفت بنای همکاری های گسترده تری را به نفع صلح، ثبات و پیشرفت اقتصادی در منطقه پی ریزی کنند؟
به نظر می رسد پاسخ این سوال را بیش از هر چیز باید در فقدان نظریه پردازی در اوپک جست و جو کرد. در حالی که نظریه پردازان همگرایی به دنبال راهی بودند تا از مزیت همکاری های اقتصادی سپری بسازند در برابر وقوع یک جنگ خانمان سوز دیگر میان فرانسه و آلمان و کل اروپا؛ در بیش از پنجاه سالی که از تاسیس اوپک می گذرد هیچگاه این موضوع بررسی نشد که از پتانسل نفت چگونه می توان برای تسری همکارهای منطقه ای بهره گرفت.
در حالی که ژان مونه و دیگر نظریه پردازان همگرایی در اروپا پیوسته در اندیشه گره زدن اقتصادهای آلمان و فرانسه به یکدیگر بودند تا منافع همکاری بر خصومت بچربد و به این ترتیب از وقوع یک جنگ ویرانگر دیگر در اروپا پیشگیری کند، در کشورهای عضو اوپک، نفت نتوانست کارکردی شبیه به تعرفه در اتحادیه اروپا بیابد و به ابزاری تبدیل شود برای همکاری های منطقه ای.
جدای از این، امسال، ٢٠١٣، چهلمین سالگرد نخستین تحریم و شوک نفتی است. چهل سال پیش بود که به دنبال جنگ اکتبر اعراب و اسراییل، عربستان و شماری از دیگر کشورهای عربی برای نخستین بار از حربه نفت علیه آمریکا و متحدانش بهره گرفتند. اما اکنون چهل سال پس از آن رویداد، آمریکا از حربه تحریم نفت علیه یک عضو اوپک، ایران، بهره گرفته است.
مرور ٤٠ سال گذشته نشان می دهد که نه تنها نفت به همکاری های گسترده تر میان اعضا بدل نشده است بلکه جایگاه نفت و اوپک در عرصه انرژی جهان به میزان زیادی تنزل یافته است.
آمار نشان می دهد سهم نفت در بازار انرژی جهان از سال ١٩٧٣ تا ٢٠١٣ پیوسته کاهش یافته است به نحوی که در سال ١٩٧٣ نفت ٤٨ درصد مصرف انرژی جهان را تشکیل می داد اما سال گذشته این میزان به ٣٣ در صد تنزل یافت.
طی چهل سال گذشته مصرف نفت ٣٤ میلیون بشکه در روز یا ٦١ درصد افزایش یافت در حالی که مصرف ذغال سنگ معادل ٤٤ میلیون بشکه نفت در روز، ١٤٠ درصد، افزایش یافته است. مصرف جهانی گاز معادل ٣٩ میلیون بشکه نفت در روز یا ١٨٤ درصد و مصرف انرژی هسته ای نیز ١١٠٠ درصد افزایش یافته است. این آمار بدان معناست که جایگاه اوپک به عنوان یک نهاد صرفا مرتبط با انرژی در حال کاهش است.
در مجموع به نظر می رسد اوپک از سه مشکل عمده رنج می برد: ضعف ساختارها، کاهش نفوذ در بازار انرژی جهانی و فقدان نظریه پردازی به منظور یافتن راهی برای ارتقای همکاری ها.
اگر اوپک نتواند بر کاستی ها چیره شود احتمالا در آینده به نهادی بدل خواهد شد تنها برای ارائه آمار؛ چیزی شبیه به آژانس بین المللی انرژی.
اعضای اوپک چهارشنبه این هفته در وین گردهم می آیند تا در صد وشصت و چهارمین نشست این سازمان شرایط نوین بازار جهانی نفت را مرور کنند و احتمالا تصمیم های جدیدی بگیرند. این نشست در شرایطی برگزار می شود که ایران از خلال توافقات اخیر با گروه ٥+١ حداقل برای مدت شش ماه جایگاه خود را در بازار جهانی نفت تثبیت کرده است.
روی کارآمدن دولت جدید در ایران با سیاست های کاملا متفاوت در زمینه انرژی می تواند نقطه شروعی باشد برای اوپک و تحول در رویکردهای آن.
به نظر می رسد اوپک در قدم اول باید به سمت اصلاح سیاست ها در بازار انرژی و کارکرد مسئولانه در قبال منافع اعضا حرکت کند و در قدم دوم اصلاح ساختارها به منظور ارتقای همکاری های منطقه ای را در دستور کار قرار دهد.
اکنون با گذشت بیش از ٥٠ سال از تاسیس اوپک، پابلو خوان پرز آلفونزو و عبدالله طریقی منتظرند تا اوپک اندیشه های آنان را برای توسعه همکاری میان کشورهای عضو حداقل یک گام به جلو ببرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com