گروه
سیاسی- محمد پورغلامی: اين جمله را احتمالا شنيدهايد
كه «فاشيسم روي ديگر ليبراليسم است». «استبداد» و تماميتخواهي ماهيت دروني انديشهاي
به نام ليبراليسم است. براي پي بردن به صحت اين موضوع كافي است تنها نگاهي گذرا به
تحولات سياسي- اجتماعي سدهي اخير كشورمان، ايران داشته باشيد. آن وقت متوجه ميشويد
كه يك پاي ثابت دفاع از استبداد و حكومت خودكامه، مدعيان و روشنفكرانِ به اصطلاح
طرفدار آزادي بوده اند. اگر ميبينيد حالا بعضي از روشنفكران از حكومت استبدادي و
تماميتخواه رضاخاني حمايت ميكنند و نالهي «يا ليتنا كنت معك» در حسرت عصر پادشاهي
«رضا قلدر» سر ميدهند، نه مخصوص الان كه مسبوق به سابقهاي ديرينه است.
به گزارش بولتن نیوز، حكومت سياه رضاخاني با كمك همين روشنفكران، نضج و قوام و دوام پيدا كرد. البته اين امر تنها شامل ايران نميشود. در كشورهاي ديگر نيز اوضاع بر همين منوال بوده است. فيالمثل نگاه كنيد به انقلاب فرانسه. اگر چه انقلاب فرانسه با شعار «آزادي و برابري و برادري» حادث شد اما روشنفكران فرانسوي آن عصر، پايههاي حكومت پادشاهي مطلقهي ناپلئون را بنا نهادند و به حمايت از آن پرداختند.
دقت در تاريخ تحولات ايران نشان ميدهد كشورهايي چون انگليس و روسيه و امثالهم كه بنا بر ادعاي خودشان بايد طرفدار آزادي و حقوق مردم باشند، بر عكس، هميشه موافق و حامي روي كار آوردن و استمرار پادشاهان استبدادي و حكومتهاي ديكتاتوري بودهاند.
از طرف ديگر بر خلاف ادعاي هميشهي جريا منورالفكري كه خود را «متجدد» و روحانيون را «متحجر» ميخوانند، اوضاع دقيقا بر عكس بوده است. در حالي كه منورالفكران همانطور كه در بالا ذكر شد هميشه طرفدار استبداد بودهاند، اين روحانيون شيعي بودند كه در طول سدهي اخير عَلَم قيام و مبارزهي عليه استبداد و استعمار داخلي و خارجي را بلند كردهاند. قيامهاي بزرگ ضد استبدادي و استعماري نه به دست روشنفكران و غربزدگان كه به دست روحانيون و طلاب و مذهبيون شكل گرفته است. اگر چه روشنفكران بعد از پيروزي مبارزات مذهبيون، چونان لاشخور به جان ماحصل و نتايج به دست آمده توسط روحانيون شده و آن را به نفع خود مصادره كردهاند.
يكي از نمونههاي بارز چنين مبارزاتي، مبارزهي طلبهاي گيلاني، به نام «ميرزا كوچك خان» است. از بدو شروع حركت ميرزا، دولتهاي ليبرال (بخوانيد فاشيستي) غرب با آن مخالفت كرده و در جهت سركوب آن بر آمدند. مگر ميرزا به غير از انحلال استبداد و حذف دست كثيف استعمار از منابع ملت دنبال چيز ديگري بود؟ پس چرا همهي نيروهاي داخلي و خارجي متفقالقول شده و درجهت سركوب نهضت او بر آمدند؟
مطالعهي تاريخ نهضت جنگل و اقداماتي كه كشورهايي چون انگليس و روسيه در صدد حذف اين قيام انجام دادهاند ميتواند بسيار عبرتآموز باشد. البته به نظر ميرسد كانون مبارزاتي ميرزا عليه «انگلستان» بود. او نقش انگليس را در استبداد و استعمار ايران به مراتب بيش از ساير نيروها و كشورها ميدانست. به همين دليل هر چند در برخي مقاطع حاضر به توافقات مقطعي با روسها شد اما هرگز حاضر نشد به انگليسيها باج دهد.
از آنجا كه نهضت جنگل داراي ماهيت ضد استبدادي و استعماري بود اول از همه، استعمار پير، انگليس متوجه خطر آن شد. وجه ضد انگليسي نهضت پس از تشكيل جمهوري ايران، شديدتر هم شد. در بيانيهاي به تاريخ 21 خرداد 1299، جمهوري ضمن فراخواندن انگليسيها به تخليهي نيروهايشان از ايران اعلام ميدارد: «اينك شوراي جمهوري ايران كه قبل از ورود به مركز در گيلان تشكيل شده، به نام ملت ايران، هرگونه قراردادهايي كه تا انعقاد مجلس شوراي جمهوري در مركز با حكومت طهران دولت انگليس داده و بدهد، غير مشروع دانسته، كان لم يكن محسوب ميشود.»
چنين رويكردي باعث عصبانيت انگليسيها شد. به طوريكه دنسترويل، فرماندهي قواي انگليس در ايران ميگويد: «پروگرام نهضت جنگل حاوي همان افكار و اصول و مرامهاي مبتذل و غيرقابل تحمل ميباشد منجمله آزادي، مساوات، اخوت، ايران مال ايرانيان است- دور باد خارجي.» و ادامه ميدهد كه «دنيا از اين مرامها به ستوه آمده است.»
به طور كلي انگليس در برخورد با نهضت جنگل تاكتيك و استراتژيهاي مختلفي را در پيش گرفت كه عبارتند از:
1- ايجاد اختلاف دروني: در ابتدا انگليسيها سعي كردند بنا بر همان سياست معروف «تفرقه بينداز و حكومت كن» به اختلافات دروني بين سران و اعضاء نهضت دامن زده و از اين طريق موجب استحالهي از درون نهضت شوند. براي اين كار حتي از اشخاصي كه از نهضت جدا ميشدند هم حمايت ميكردند.
2- استفادهي از ستون پنجم: انگليسيها سعي ميكردند اشخاصي را به داخل سيستم نهضت فرستاده و از اين طريق از اعمال و تصميمات سران نهضت زودتر باخبر شده و در موقع لازم، واكنش درست را انجام دهند. از طرف ديگر اين نفوذيها مأموريت داشتند تا بين اعضاء نهضت گسل ايجاد كرده و اوضاع دروني نهضت را ناآرام و مشوش كنند.
3- تقويت دشمنان منطقهاي نهضت: انگليسيها سعي ميكردند دشمنان منطقهاي نهضت را تقويت كرده و از اين راه به نهضت ضربه وارد سازند. براي مثال انگليسيها كمك كردند تا يكي از مخالفان نهضت به عنوان حاكم طوالش و فومنات انتخاب گردد.
4- تلاش براي جذب و مهار نهضت: در اين راستا انگليسيها سعي داشتند با انجام مذاكراتي با سران نهضت و به خصوص شخص ميرزا كوچكخان، آنها را به سمت خود جذب كرده و از قدرت نهضت به نفع پيشبرد اهداف خود استفاده كنند. دنسترويل در اينباره ميگويد: «سرهنگ استوكس را با بيرق سفيد نزد ميرزا كوچكخان فرستادم و از جانب خود وعده دادم كه اگر شرايط و تقاضاهاي ما را قبول و رعايت نمايد حق تعقيب سياست داخلي او را در ايران به رسمت بشناسد.»
استوكس انگليسي كه مدتي در ايران بود و به اخلاق ايرانيها آشنايي داشت به همراه «موسيو نيكتين» كه در زمان «نيكراسف» منشي اول كنسولگري روس در رشت و بعدا مأمور آذربايجان و مدتي هم كنسول روسيه در رضائيه بود از قزوين به رشت آمد و در روستاي «آتشگاه» كه در 3 كيلومتري جنوبي شهر واقع است منزل كرده و با سران جنگل و ميرزا كوچكخان ملاقات كرد. توجه و دقت در صحبتهايي كه اين سرهنگ انگليسي در آنجا با ميرزا داشته پرده از سياست رذيلانهي روباه پير در قبال ايران برداشته و نشان ميدهد كه آنها از همان ايام به دنبال روي كار آوردن حكومتي استبدادي - كه بعدها وظيفهي تحقق آن بر عهدهي رضاخان قرار گرفت- هستند. استوكس در اين ملاقات با ادبيات بسيار زيركانه و دوستانه چنين ميگويد:
«چون جنگل و هيأت اسلام بر روي منافع جامعهي مسلمين كار ميكند بايد بداند كه دولت انگليس در آزاد كردن ملل اسلامي و نجات دادن آنها از سلطه و فشار حكومت جابرهي عثماني مساعي زياد به كار برده و در تشكيل حكومت عراق عرب و ساير ممالك اسلامي مساعدت اين دولت عامل مؤثر بود و نسبت به ايران هم كه يكي از ممالك اسلامي است از ديرگاه مايل به حفظ روابط حسنه با آن ميباشد و معتقد است كه اين ملت هم بايد حكومت مقتدر و توانايي پيدا كند و از حالت ملوكالوايفي و پراكندگي بيرون آيد و با حسن نظري كه دولت انگلستان به ايران دارد تقويت حكومت مقتدري در اين مملكت را لازم ميداند. اگر جنگل و هيأت اسلام بتوانند دولت انگليس را از زاويهي خود مطمئن كنند ميتوانند مستحضر به همهگونه كمكهاي معنوي او باشند و وعده داده ميشود موانعي كه در پيشرفت كار جنگل و تسلط و بسط نفوذ او در ايران باشد با مساعدت و تقويت مرتفع گردد و البته انتظار اين است قوايي كه براي مسلط شدن به ايران تقويت ميشود لازمهاش برقراري روابط صميمانه با دولت اگلستان خواهد بود.»
فخرايي نيز در تكميل اين مطلب چنين مينويسد: «كلنل استوكس مأموريت داشت بگويد چنانچه جنگليها به سياست انگلستان اعتماد كنند (يعني تحت امر دولت مشاراليها باشند) دولت اعليحضرت پادشان انگلستان حاضر است سياست داخلي كوچكخان (يعني حكومت آيندهاش را نسبت به كشور ايران) به رسميت بشناسند. ولي به طوري كه ديدهايم كوچكخان زير بار چنين پيشنهادي نرفت و ابراز تمايل به تشكيل حكومتي تحت نفوذ بيگانه نشان نداد.»
5- مقابلهي نظامي: انگليسيها كه ديدند هيچكدام از راههاي فوق افاقه نكرد و ميرزا اهل اين حرفها نيست كه گوشش بدهكار حرف و عمل اجنبي باشد دست به مبارزه و سركوب مسلحانهي او و يارانش زدند. براي اين منظور هواپيماهاي انگليسي بارها و بارها از قزوين برخاستند و هر كجا كه جمعي را ميديدند بمباران ميكردند. در اين بين بسياري از مردم بيگناه هم كشته شدند. گيلانيها از يك طرف با كمبود آذوقه و مواد خوراكي مواجه بودند و از طرفي ديگر انگليسيها خانههاي بسياري از سران نهضت را غارت كرده و خانههاي زيادي را هم به آتش كشيدند. تمام ادارات را نيز به تصرف خود در آوردند. با اين همه ميرزا حاضر به تسليم در برابر انگليسيها نشد. به همين علت در فروردين 1298 انگليسيها تصميم گرفتند با ميرزا وارد مذاكره شوند و مهلت 5 روزهاي را هم براي تسليم نهضت به حكومت مركزي كه آن زمان در اختيار وثوقالدوله بود در نظر گرفتند. رئيس ادارهي سياسي انگليس ضمن ارسال نامهي مفصلي به ميرزا يادآور شد كه: «با دولت ايران كنار بياييد... مطمئن باشيد كه نميگذاريم به شما صدمهاي وارد آيد... در صورتيكه نتوانيد خود را وادار به اطاعت دولت خودتان بنماييد... در آن صورت ما حاضر هستيم به شما در بينالنهرين پناه داده با شما آبرومندانه رفتار كنيم...»
صادق كوچكپور از ياران ميرزا، كه شاهد عيني ملاقات نمايندگان نيروي انگليس بود در خاطرات خود مينويسد:
«در وسط خيابان مهمانها با ميرزا ملاقات و خود را معرفي كردند. ژنرال دنسترويل و دو افسر ديگر به ميرزا نزديك شدند. مذاكره آغاز شد. گفتند كه همانطور كه قبلا گفتيم دولت بريتانياي كبير تصميم گرفته است سر و ساماني به وضع آشفتهي ايران بدهد. سلاطين قاجار لياقت سلطنت و اداره كردن ايران را ندارند و به واسطهي جبن و ضعفي كه دارند نميتوانند منويات ما را اجرا كنند. از اين جهت چون شخص وطنپرست و آزاديخواه هستي و علاقه به ترقي و تعالي وطن داري، دولت بريتانيا ميل دارد و حاضر است همه جور كمك به تو نمايد. به طرف تهران حركت نماييد و تهران را فتح و سلطنت قاجار را خلع و رجال خائن را منكوب و زمام امور مملكت را به دست خود بگيريد. ميرزا جواب ميدهد علت قيام ما اين است كه دست اجنبي را كوتاه كنيم، حال شما ميخواهيد كه آلت دست شما شويم و با كمك شما تهران را فتح و سلطنت قاجار را منقرض كنيم؟ من و رفقاي من هرگز تن به چنين كار ننگيني نخواهيم داد.»
با پايان يافتن مهلت 5 روزه، دو هواپيماي انگليسي در آسمان رشت و فومن اعلاميههايي را ريختند. در اين اعلاميهها به صراحت گفته شده بود در صورت عدم تسليم، «ممكن است بمب و گلوله بر سر شما ريخته شود...». بعد از اين اخطار رشت و اطراف آن به اشغال نيروهاي قزاق و انگليسي درآمد.
با شدت گرفتن دامنهي فشار نظامي، برخي از سران نهضت چون «حاج احمد كسايي» به فكر تسليم شدن افتادند. وثوقالدوله نيز از موقعيت استفاده كرد و آنان را جذب كرد. تسليم شدن كسمايي كه به عنوان يكي از سران تراز اول نهضت به شمار ميرفت ضربهي سختي به نهضت زد و باعث به وجود آمدن تفرقه و بحران شديد مالي، نظامي و سازماني شد. در همين زمان دكتر حشمت نيز فريب دولت را خورده و تسليم و در نهايت در رشت اعدام شد.
بر اثر هجوم نيروهاي نظامي حلقهي محاصره هر روز بر ميرزا تنگ و تنگتر ميشد. اما ميرزا همچنان مقاومت ميكرد و دست از مبارزه نكشيد. ميرزا در يكي از آخرين سخنان خود خطاب به ياران خود چنين ميگويد:
«رفقا!
اين روزها بهترين اوقات آزمايش است. بعضيها تفنگ را برداشته با اسلحه تسليم ميشوند. هر چند وضعمان بد است همه خسته و فرسودهايم، بي پول و بي آذوقه مواجه با انواع مشكلات و در معرض تندباد حوادثايم، ولي از شما ميپرسم آيا براي عاشقان ميهن و آنهايي كه داراي درد وطنپرستيند اينگونه سختيها داراي اهميت است؟ آن روز كه ما تفنگ به دوش گرفته براي استقلال ايران قيام كرديم و جنگلگردي و بياباننوردي را پيشه ساختيم صد بار وضعمان از اين بدتر بود. چه چيز در مقابل آن همه سوانح و مخاطرات ما را حفظ كرد؟ آيا جز ثبات و استقامت علت ديگر داشت؟... اكنون به شما برادران عزيز خطاب ميكنم آنها كه خواهان ترقي و تعالي وطنند مانند گذشته نبايد از هيچ چيز پروا كنند. بايستي با فداكاري هر چه تمامتر با مشكلات ساخته و در كنارمان باقي بمانند. كوهنوردي و بيابانگردي، گرسنگي و بيخوابي هر يك سلاح درخشندهاي است كه ما را به وصول به هدف بايد سختتر و آبديدهتر نمايد. در اين صورت چه بيمي از اين و چه هراسي از آن داريم؟...»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com