به گزارش
وبلاگستان بولتن نیوز، حیات طیبه نوشت:
«اگر عدالت **–** عدالت واقعى و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت **–** آرزو و آرمان و هدف برنامه ریزىهاست، پس باید هر پدیدهى ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد»*(+ <
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=3150>).
جملات بالا بخشی از پیام امام خامنه ای به دانشجویان در 6 آبان 1381 است.پیامی که سرآغازی شد برای بازیابی دوباره یکی از ارزش های اصیل انقلاب اسلامی به
نام عدالت،.انتخاب هوشمندانه رهبری در مخاطب قرار دادن دانشجویان به عنوان خط مقدم عدالتخواهی از نقاط برجسته این پیام است.مشی دانشجویان در هر زمان این گونه بوده است که هرگونه وابستگی به جریانات،احزاب و اشخاص سیاسی و در خدمت مراکز قدرت و ثروت بودن را برای خود پسندیده نمی دیدند و همواره سعی داشتند تا با حفظ استقلال،رسالت انقلابی خویش را به انجام برسانند. (البته باید از این جمع عناصر خود فروخته را جدا دانست).
اوایل دهه 80،در حالی که
فضای خفقان ناشی از حاکمیت عناصر تندروی اصلاحات در مجموعه دولت و مجلس در کشور حاکم بود، و اشرافیتی که بعد از پایان جنگ تحمیلی و آغاز دولت سازندگی ایجاد شده بود به اوج خود رسیده بود پایه ریزی جنبشی نوین
و ایجابی از سوی رهبری شکل گرفت،جنبشی که ناگزیر باید نیروهای حزب اللهی آن را به سرانجام می رساندند،نیروهای حزب اللهی که در آن ایام عمده توان خود را چه در فضای دانشگاه ها و چه در فضای عمومی جامعه برای مقابله با هجمه های طیف
مقابل به کار می بستند. یعنی جنس
کارهایی که صورت می گرفت بیشتر از نوع سلبی بود تا ایجابی.البته باید مد نظر داشت که با همان نوع و حجم کار ها در آن زمان جنبش دانشجویی بسیار پویاتر و فعالتر از حال حاضر بود.مبحث عدالتخواهی مطرح شده از سوی امام خامنه ای تنها مربوط به مباحث مالی و ثروت اندوزی های نمی شود. رهبری نگاهی بسیار فراتر به مقوله عدالتخواهی دارند تا جایی که مشروعیت
خود را وابسته به این موضوع می دانند:
«* مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعيض و نيز عدالتخواهى
است**.
**اين، پايه مشروعيت ماست. الان درباره مشروعيت حرفهاى زيادى زده مىشود، بنده هم از اين حرفها بلدم؛ اما حقيقت قضيه اين است كه اگر ما دنبال عدالت نباشيم، حقيقتاً من كه اينجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛*»(+<
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3189>)
رهبری این سخنان را در دیدار با هیئت دولت هشتم در سال 82 بیان کردند اما ظاهرا گوش شنوایی برای این پیام ها و سخنان در بین مسئولین وجود نداشت
و حرکت متقنی برای به ثمر نشاندن این مطالبه رهبری انجام نشد تا جایی که دو سال بعد و
با روی کار آمدن دولت نهم و در اولین دیدار رهبری با هیئت دولت در سال 84، امام خامنه ای تشکر ویژه ای از دکتر احمدی نژاد به خاطر مطرح کردن شعار عدالت دارند:
«* من بايد از آقاى احمدىنژاد تشكر كنم كه ايشان كار جديدى كردند؛ عدالت محورى را به عنوان يك شعار گذاشتند وسط؛ اين كار خيلى بزرگى بود. وقتى كه ايشان تبليغات انتخاباتى مىكردند، به افراد خانوادهى
خودم مىگفتم اگر آقاى احمدىنژاد رأى هم نياورد، اين خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالت محورى را مطرح كرد*»(+ <
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3304>)
حال با روی کار آمدن دولت یازدهم و بازگشت دوباره نیروهای اصلاحات و کارگزاران به عرصه مدیریت کلان کشوری،بار دیگر خطر مسابقه رفاه در بین مسئولین و موج جدیدی از اشرافیت احساس می شود،از طرف دیگر با تاکید آقای روحانی بر کلیدواژه اعتدال به عنوان سرلوحه
عملکردهای دولت یازدهم این نگرانی ایجاد می شود که بار دیگر عدالت به عنوان شرط لازم مشروعیت به فراموشی سپرده شود و اینجاست که وظیفه جنبش دانشجویی در راستای عدالتخواهی و مطالبه آن از مسئولین دو چندان می شود. باید برای مردم و مسئولین به خوبی تبیین شود که اعتدال و عدالت تفاوت های فراوانی دارند و آنچه که باید مدنظر نظام اسلامی باشد عدالت است نه اعتدال (+ <
http://www.teribon.ir/archives/222132>)
در این راستا نباید تنها به
مطالبه عدالت از دولت اکتفا کرد.قوه مقننه و به خصوص قوه قضائیه اگر نقششان در گسترش عدالت در جامعه از دولت بیشتر نباشد کمتر نیست، قوه مقننه به عنوان عامل نظارت بر عملکرد دولت و وزرایش اگر مواردی را ببیند و چشم پوشی کند باید در برابر مردم پاسخگو باشد.قوه قضائیه هم به عنوان رسمی ترین نهاد حکومتی برای رسیدگی به بی عدالتی های صورت گرفته در جامعه
است. این بی عدالتی می تواند در قبال یک فرد یا افرادی از جامعه روی دهد و وظیفه قوه قضائیه است تا به عنوان مدعی العموم
وارد صحنه شده و از حقوق مستضعفین دفاع کند،اما سوالی که اینجا پیش می آید این است که اگر زمانی بی عدالتی در رویکرد های قوه قضائیه و یا مسئولین آن صورت گرفت باید در محضر چه فردی یا نهادی شکایت برد.متاسفانه در چند سال اخیر و به خصوص پس از فتنه 88 و حضور گسترده آقایان و آقازادگان در تشویش اذهان عمومی و اغتشاشات،قوه قضائیه رفتار های چندگانه ای از خود بروز داده است،جدا از بحث محاکمه آقایان موسوی و کروبی به عنوان سران اصلی فتنه،عدم محاکمه صریح و شفاف دیگر بزرگان
فتنه مانند آقایان هاشمی و خاتمی و همچنین همسر و فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی پس از 4 سال،توصیه سخنگوی قوه قضائیه به آیت الله هاشمی مبنی بر عدم بازگشت مهدی به ایران،محاکمه سریع و قاطع فعالان حزب اللهی مانند ثابتی،روزی طلب، طلبه عدالتخواه سیرجانی،حجت الاسلام شفیعی کیا با اتهاماتی مانند انتقاد به آقایان هاشمی،لاریجانی ها،جاسبی و ... از نقاط سوال برانگیز عملکرد این قوه است و به دلیل نبود نهاد نظارتی فراتر از این قوه،کمتر شاهد اعتراض به احکام صادر
شده بوده و هستیم.
و حال تا چند روز دیگر نقطه ای دیگر بر نقاط تاریک این عملکرد اضافه خواهد شد(البته امیدواریم که نشود اما...)در حالی پرونده های بزرگی از مجرمان امنیتی فتنه 88،مفسدان اقتصادی و .... نیمه باز رها شده و یا کنار گذاشته شده است،
قرار است فردی دیگر از حامیان مستضعفین در دادگاه حاضر شود.ظاهرا پرونده محمود احمدی نژاد بیشتر جنبه سیاسی دارد تا قضائی،حتی شکایت شاکی خصوصی هم تعجب آور است(+ <
http://armanha.tk/?p=9734>)باید از مسئولین قوه قضائیه سوال کرد به چه دلایلی در برخی موارد و برای برخی آقایان مصلحت اندیشی هایی می شود؟علت این تبعیض ها برای چیست؟آیا باز هم داستان همان منطقه ممنوعه قدرت است که احمدی نژاد نباید واردش می شد و حال که شده باید تاوانش را پس بدهد؟
مگر نه آن که گردن ها را باریک آفریده اند تا در مسلخ کربلای عشق آسانتر بریده
شود...