به گزارش
بولتن نیوز،این روزها همه از کارلوس کیروش و پسرانش میگویند، چه کسی کیروش را بهتر
از خودش میشناسد، همه از تفکرات مردی میگویند که برخاسته از مکتب
فرگوسن است، یک مکتب کاملا انگلیسی، با شوتهای تکضرب، پاسهای بلند.
آمدن کیروش به فوتبال خاورمیانه و در دست گرفتن یکی از قطبهای برتر این
منطقه به نام ایران فوتبال حوزه خلیج فارس و غرب آسیا را تحتتاثیر قرار
داد. اولین انتقادهای اوبه فوتبال اعراب را نمیتوان فراموش کرد، اتلاف
وقت و زمین خوردنهای بیمورد نکتهای بود که مرد پرتغالی دلیل اصلی
عقبماندگی فوتبال این منطقه را بیان میکرد. او تصمیم داشت فوتبال
ایرانیزه را نیز از لوث وجود این تاکتیکهای روانی پاک کند اما نکته مهمی
در اینجا نهفته است که شاید کمتر کسی به آن اشاره کرده و آن چیزی نیست جز
ابزاری که حالا در اختیار او هست تا از طریق آن بتواند تفکراتش را غالب
کند. درست مانند غلبه تفکرات رایکوف
1970-1968،فرانک اوفارل1976-1974 و تومیسلاو ایویچ 1998-1997. اینها
تمام مردانی بودند که از آن سوی آبهای ایران آمدند و تغییراتی شگرف را در
فوتبال ما بنا نهادند و زمانی تاثیرات ذهنی-تاکتیکی آنها در فوتبال ایران
نمایان شد که از رفتنشان سالها میگذشت. البته برای اینکه نام کیروش را
نیز در این سیاهه جای دهیم هنوز خیلی زود است و صعود به جام جهانی متر و
معیار مناسبی برای ارزیابی کلی این مربی نیست. او همچنین با مشکلی به نام
بازیهای تدارکاتی بزرگ مواجه شده است که تا حدودی این قیاس را محدود
میکند ولی چیزی که مشخص است با تمام مشکلاتی که او با سازمان لیگ داشته یا
اینکه روشهای عجیب و غریبش را به خورد فوتبال باشگاهی ایران داده است
میتوان گفت تا حدودی توانسته به اهدافش نزدیک شود. البته اصلیترین نکته
این است که از سرگیجه ترکیب اصلی دور شده و با داشتن زوج طلایی دژآگه-
قوچاننژاد توانسته گرههای کور تاکتیکیاش را باز کند. در اینجا میخواهیم
به بررسی عملکرد تیمملی به رهبری کیروش بپردازیم؛ تیمی که این روزها
نوع جدیدی از فوتبال آسیا را به نمایش میگذارد و واقعا چه کسی کیروش را
بهتر از خودش میشناسد؟
پارت اول
از 4 آوریل 2011 تا امروز میتوان زوج کیروش- تیمملی فوتبال را به 3
بخش تقسیم کرد؛ بخش اول به روزهایی برمیگردد که این مربی پرتغالی روی میزش
تنها دو پیشنهاد داشت. یکی از کشورهای آفریقایی و دیگری ایران. کیروش در
همان بدو ورودش تصمیم گرفت با روشی احساسی برای کشاندن هواداران به
ورزشگاه از دو ستاره محبوب پایتخت، کریمی-مجیدی خرج کند. در همان روزها
ایران به هیچ وجه تاکتیک قابل قبولی از خودش به نمایش نمیگذاشت و سانتر از
جناحین سبب شده بود حتی در بعضی از بازیهای خانگی با چند گل حریفان را
شکست دهد. کیروش در آن زمان هنوز نتوانسته بود به یک ترکیب ایدهآل برسد و
شاید عدم تفکرات حرفهای بازیکنان سبب شده بود این مربی اروپایی نتواند
تفکراتش را غالب کند.
پارت دوم
با رفتن مجیدی و بازیهای پرنوسان کریمی کمکم سکوها و رسانهها نیز از
این ترفند روانی او باخبر شدند. روزهای خوشی برای کیروش رقم نمیخورد،
رفتن به جام جهانی به اما و اگر کشیده شد و بازیهای ضعیف ایران مقابل
ازبکستان، قطر و لبنان نشان از یک بیبرنامگی تاکتیکی از اردوی تیمملی
داشت. شکست یک بر صفر تاریخی در ورزشگاه اسپورتسیتی بیروت دیگر کابوسهای
کیروش را کامل کرد. شاید اگر آن شوت جادویی نکونام در بازی با کرهجنوبی و
آن بغلپای زیبای قوچاننژاد در روز آخر نبود کارلوس هرگز نمیتوانست رنگ
برزیل را ببیند.
پارت سوم
اصلیترین قسمت زندگی حرفهای و رویایی کیروش در ایران از زمانی آغاز
میشود که اشکان دژآگه و رضا قوچاننژاد در بهترین فرم ایدهآل خود قرار
میگیرند. فقط کافی است به دو بازی اخیر ایران نگاه کنید. گلهایی که توسط
اشکان و گوچی به ثمر رسید تنها یک نشان دارد و آن چیزی نیست جز هوش بالای
لژیونرهایی که در کلاس فوتبال اروپا بازی میکنند. بغل پاهای تکضرب و
شوتهای بدون معطلی نشان میدهد که کیروش توانسته اسباب دستپخت خود را
برای تولید لذیذترین پیتزای فوتبال ایران مهیا کند. او همین را میخواهد
که بازیکنانش مانند لژیونرهای دو رگه از فوتبال کند غرب آسیا فاصله گرفته و
به متد روز جهانی نزدیک شوند. در روزهایی که خیلیها به حضور دورگهها در
تیمملی ایراد میگرفتند یک تفکر خوب در آن نهفته بود. وقتی شما بازیکنی در
لیگ دارید که نمیتواند انتظارات را برآورده کند یا آنقدر مانند امثال
رحمتی حاشیه درست میکنند که آرامش اردو را برهم میزنند، تنها چارهای که
برایتان باقی میماند این است که به استعدادهای دورگه اعتماد کنید. وقتی
فوتبال ما از عدم ترانسفر بازیکن به اروپا رنج میبرد و حتی بازیکنانی که
معدود در خارج از ایران بازی میکنند و نمیتوانند خودشان را با فوتبال روز
منطبق کنند پس بهترین راه این است به دنبال مهرهای مثل گوچی- دژآگه-
داوری باشد آنهایی که به خوبی میتوانند با زائقه اروپایی و بهروز مربیای
مانند کیروش سازگاری داشته باشند. پس بیهوده نیست وقتی میگویم هیچکس
بهتر از کیروش خودش را نمیشناسد، او میداند برای حضور آبرومندانه در
تورنمنتی به نام جامجهانی مجبور است روشهایش را براساس ستارههایی همچون
اشکان و گوچی پایهگذاری کند.