به گزارش بولتن نیوز، این روزها حجم تخریب ها علیه جریان اصولگرایی آنقدر زیاد شده که صرفا جهت تنویر افکار عمومی لازم است پاسخ درخوری به آنها داده شود. تعمد در استفاده از تنویر افکار عمومی به این علت است که اهل سیاست و صاحب نظران در جریان ظاهر و باطن این دروغ پراکنی ها قرار دارند و شیوه این تخریب گران همیشه این بوده که با وارونه نمایی و تحریف واقعیت افکار عمومی را در یک برنامه بلندمدت در جهت امیال سیاسی خود بسیج کنند.
در ابتدا باید تاکید کرد که این منتقدان عملا ثابت کرده اند که تنها له کردن جناح مقابل برایشان اهمیت دارد تا شاید بتوانند خود را احیا کنند؛ یعنی اگر بعینه هم مشاهده کنند جریان مقابلشان از کارآمدی هر چند نسبی برخوردار است به هر شکل ممکن تلاش می کنند ضعف ها را بزرگنمایی کنند تا از آب گل آلود ماهی دلخواهشان را بگیرند.
این مدعیان اصلاح طلبی از اوایل دولت نهم به محض بروز کاستی ها و نقص های آن دولت فرصت را غنیمت شمردند و با آزادی کامل هر آنچه خواستند نوشتند و با سوءاستفاده از آزادی اجتماعی تا توانستند سیاهنمایی کردند.
اکنون یعنی از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم، آنها فضا را برای تاریک نشان دادن رقیبشان خیلی مساعدتر دیده اند و کاستی های این دولت را هم باز ناشی از آن دوران می دانند.
شایان توجه است که جریان اصولگرایی ثابت کرده که وابسته به شخص نیست و خود از همان ابتدا به انتقاد سازنده از آقای احمدی نژاد و مشایی و کلا رویکردهای انحرافی آن دولت پرداخت. گستره نقد درونی در این طیف سیاسی کشور به حدی بود و هست که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند؛ و با توجه به این مشی مثبت این جریان تاکید می شود که خیلی بجا بود جناح مقابل نیز در انتقادات شرط انصاف را رعایت می کرد.
اما با بررسی روش مخرب جناح موسوم به دوم خردادی ها تفاوت های اساسی میان جریان اصولگرایی و جریان اصلاح طلبی مشخص می شود. جریان اصولگرایی وابسته به شخص نیست تا مجبور به زیر پا گذاشتن حقیقت شود؛ یعنی یک چهارچوبی را ملاک عملکرد خود قرار داده که همان اندیشه های امام راحل(ره) است.
برای تشریح بیشتر این موضوع و پاسخ مناسب به انتقاداتی که بیشتر با نیت خارج کردن رقیب از صحنه مطرح می شود باید به این مطلب خیلی مهم توجه نمود که بر خلاف رویه همیشگی مدعیان اصلاح جامعه، اکنون آقای احمدی نژاد و اطرافیانش دیگر در این جریان تعریف نمی شوند و مطمئنا این سرنوشت هر شخصی است که مصالح کشور را در نظر نگیرد. شاید بهترین تعبیر درباره این موضوع این باشد که بگوییم دولت هیچ گاه در اختیار اصولگرایان نبوده است.
ناگفته نماند که اصلاح طلبان نیز خود را حول این محور یعنی حضرت امام معرفی می کنند اما در ادامه این نوشتار اثبات خواهد شد که این مدعا با واقعیت هیچ همخوانی ای ندارد. به زعم نگارنده برای آنها تنها پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و شوراها مهم است تا مجددا به قدرت برسند و کشور را با بحران های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روبرو کنند.
نمونه اش شیوه ای است که در این چند ماه از عمر دولت یازدهم اعمال کرده اند. علاقه و آرزوی قلبی دوستداران نظام و انقلاب این است که دولت آقای روحانی - که البته بر خلاف مشی اعتدال مملو از کارگزاران و اصلاح طلبان است - بتواند مشکلات اقتصادی را حل کند و این طور نیست که به روش اصلاح طلبان در هشت سال دولت آقای احمدی نژاد که علاقه مند به ناکارآمدی دولت بودند و آزادی سران فتنه برایشان مهمتر از مسائل اصلی مملکت بوده و هست، عمل کنند و چشمانشان را ببندند و شروع کنند به چوب لای چرخ دولت گذاشتن؛ اما آنها که همیشه مدعی نبود فضای باز سیاسی و از این دست الفاظ عوام فریب بوده اند در برابر ضعف های این دولت با رندی تمام شیوه چشم پوشی و شتر دیدی ندیدی اتخاذ کرده اند.
به عنوان مثال بعد از صحبت های آقای سیف رئیس کل بانک مرکزی مبنی بر لزوم توقف روند نزولی قیمت دلار که به عنوان نمره منفی در کارنامه این دولت ثبت شد، و یا پس از اینکه وزیر صنعت از ضرورت افزایش قیمت خودرو سخن گفت و علیرغم ابراز پشیمانی تا یک و نیم میلیون تومان افزایش قیمت را شاهد بودیم، آن له له زدن اصلاح طلبان برای مچ گیری از حریف و غنیمت شمردن فرصت برای تخریب را نمی بینیم.
البته پنهان کردن واقعیت هایی که این گروه افشای آن را به ضرر خود می بینند تا دلتان بخواهد در کارنامه آنها وجود دارد. مثلا بی توجهی دولت یازدهم به نظر مجلس شورای اسلامی درباره ضرورت انتخاب نیروهای متعهد و بی حاشیه که در انتخاب آقای سجادی به عنوان وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان نیز تکرار شد، از نگاه تیزبین این مدعیان پنهان می ماند تا جایی که وقتی افراد رد صلاحیت شده توسط مجلس شورای اسلامی در جایی دیگر به کار گرفته می شوند روزنامه های مدعی قانون مداری و مردم سالاری ترجیح می دهند باز بر طبل پوسیده آزادی سران فتنه بکوبند و از نقل قول های تخیلی از امام راحل دفاع کنند.
بنابراین با مقایسه این دو جریان سیاسی کشور به راحتی متوجه می شویم این همه هجمه به اصولگرایان که روز به روز بر گستره آن افزوده می شود از بنیان محکمی برخوردار نیست. چه خوب و شایسته است اصلاح طلبان نیز به جای این رفتار ناشایست، از اصولگرایان الگوبرداری کنند و حقیقت را بر شخص و حزب محوری ترجیح بدهند. چه الگویی بهتر از این رفتار که به محض بروز رفتارهایی مانند خانه نشینی یازده روزه و بالابردن آقای مشایی تا جایی که این قلم شرم دارد دوباره آن را یادآوری کند و غیره، اصولگرایان از آقای احمدی نژاد ابراز برائت کردند و آروز کردند زودتر عمر دولتش بدون حاشیه و جنجال به پایان برسد.
نگارنده در این مجال کوتاه نمی تواند به همه موارد این انتقادات بی جا اشاره کند؛ بنابراین فرصت را مغتنم می شمارد و در پایان به اصلاح طلبان توصیه می کند که باور کنند بعد از تحصن در مجلس ششم و توهین های مکرر به ارزش های مذهبی در دوران دوم خرداد و فتنه 78 و 88 و غیره، مردم دیگر به آنها اعتماد ندارند. این را هم مد نظر داشته باشند که این فشاری که مکرر به تیم مذاکره کننده وارد آوردند و مدام در پی القای این معنا بودند که در این شرایط اقتصادی بدون آمریکا نمی توانیم کشور را سرو سامان دهیم و فقط آمریکاست که می تواند ما را از بن بست اقتصادی خارج کند، تنها به ضرر خودشان تمام می شود؛ چرا که مردم در نهایت از اهداف آنها مطلع خواهند شد و خواهند فهمید که غرب به سرکردگی آمریکا واقعا قابل اطمینان نیستند.