بیشتر نوشته ها حاوی مفاهیم اخلاقی بوده است. مثلا توجه به جوجه. ای کاش در کتابهای ابتدایی راجع به گربه ها و محبت به آنها نوشته شود. چون به دلیل تربیت غلط پسربچه ها اکثرا سنگ به سمت این حیوانات بیچاره پرت می کنند.
محتوای کتابهای دوران ابتدایی موثرترین و سودمندترین راههای تربیتی برای کودکان و قطعا بزرگسالی آنان است. مثلا نوشته هایی که کودکان را تشویق به محبت به حیوانات می کند سبب تقویت حس نیکوکاری در وجود بچه می شود. رشد این حس در وجود بچه سبب می شود بچه در دوران بزرگسالی هم به همه مردم و مخلوقات هستی محبت کند و به این ترتیب آمار جرایم به صفر تنزل می نماید.
با سلام،
یاد مرحوم مادرم افتادم که همیشه تاکید داشت تا تصویر تصدیق ششم ابتدائی پدر در سر طاقچه نصب شود و خودش با ارزیابی های خود آنرا معادل مدارک دانشگاهی و عالیه دیگران معادل سازی می کرد...
بنده خدا حق داشت چون اگر در کلاس اول ابتدائی این متون را بخورد بچه ها می دادند حتما در سال های بعد به سراغ علم الاشیاء و حساب جامع و فاضل می رفتند.
با سلام،
بازرس هایی که سر زذه از مرکز (تهران) می آمدند به همه کلاس های درس سر می زدند و بصورت حضوری و با انتخاب های تصادفی از دانش آموزان امتحان می گرفتند تا عملکرد های معلم ها اولیای مدرسه را در رده های مختلف ارزیابی کنند ...
هر چند که در طول روز موعود خبر حضور بازرس ها در مدرسه مثل خبر مرگ یکی از عزیزان برایمان نارحت کننده و نگران کننده بود ولی همیشه پایان خوبی داشت چون در پایان بازرسی ها برخی از معلم ها که شاگردان کلاس آنها امتیاز لازم را کسب نکرده بوذند و بالطبع هم ما از آنها ذل پرخونی داشتیم باید خود به زبان فارسی مصاحبه و امتحان پس می دادند...
واقعا متون بسيار زيبايي است. شايد به همين دليل پدران و مادران و پدربزرگ ها و مادربزرگ هايمان از خودمان خيلي عاطفي تر و مهربان تر بوده و هستند. چون كتابها داري مفاهيم اخلاقي عميقي بوده كه بچه ها به دليل روح پاكشان آنها را بخوبي جذب مي كردند.
از کجا این کتاب را بدست آوردی؟
خدا به حق این شبهای عزیز همه رفتگان را غرق در رحمت خودش کند و سر سفره امام حسین علیه السلام مهمان کند.
یادش به خیر مامانم خدا بیامرز این شعر جوجه را چقدر با مزه برامون میخواند.
اگر دوست داشتین رفتگان را با یک صلوات مهمان کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
.
*يك متن خيلى جالب از كتاب فارسى دبستان
سال 1324
ببينيد سطح آموزش در آن دوران چگونه بوده ..!!
دو برادر ، مادر پیر و بيماري داشتند ..!!
با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد ..!!
يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد ..!!
چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که :
خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ..!!
چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق ..!!
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد :
به حرمت برادرت تو را بخشيدم ..!!
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت :
يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ..؟؟
آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست ..؟؟
ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ..!!
*کتاب فارسي دبستان سال ۱۳۲۴
به فرزندان خود ، " انسان بودن بیاموزیم
یاد مرحوم مادرم افتادم که همیشه تاکید داشت تا تصویر تصدیق ششم ابتدائی پدر در سر طاقچه نصب شود و خودش با ارزیابی های خود آنرا معادل مدارک دانشگاهی و عالیه دیگران معادل سازی می کرد...
بنده خدا حق داشت چون اگر در کلاس اول ابتدائی این متون را بخورد بچه ها می دادند حتما در سال های بعد به سراغ علم الاشیاء و حساب جامع و فاضل می رفتند.
بازرس هایی که سر زذه از مرکز (تهران) می آمدند به همه کلاس های درس سر می زدند و بصورت حضوری و با انتخاب های تصادفی از دانش آموزان امتحان می گرفتند تا عملکرد های معلم ها اولیای مدرسه را در رده های مختلف ارزیابی کنند ...
هر چند که در طول روز موعود خبر حضور بازرس ها در مدرسه مثل خبر مرگ یکی از عزیزان برایمان نارحت کننده و نگران کننده بود ولی همیشه پایان خوبی داشت چون در پایان بازرسی ها برخی از معلم ها که شاگردان کلاس آنها امتیاز لازم را کسب نکرده بوذند و بالطبع هم ما از آنها ذل پرخونی داشتیم باید خود به زبان فارسی مصاحبه و امتحان پس می دادند...
اگه کتاب مال خودت باشه الان حدودا 73 سالته پیر شدیا!!!!خخخخخخ
حالم بد شد...
خدا به حق این شبهای عزیز همه رفتگان را غرق در رحمت خودش کند و سر سفره امام حسین علیه السلام مهمان کند.
یادش به خیر مامانم خدا بیامرز این شعر جوجه را چقدر با مزه برامون میخواند.
اگر دوست داشتین رفتگان را با یک صلوات مهمان کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دست گلت درد نکنه
*يك متن خيلى جالب از كتاب فارسى دبستان
سال 1324
ببينيد سطح آموزش در آن دوران چگونه بوده ..!!
دو برادر ، مادر پیر و بيماري داشتند ..!!
با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد ..!!
يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد ..!!
چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که :
خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ..!!
چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق ..!!
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد :
به حرمت برادرت تو را بخشيدم ..!!
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت :
يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ..؟؟
آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست ..؟؟
ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ..!!
*کتاب فارسي دبستان سال ۱۳۲۴
به فرزندان خود ، " انسان بودن بیاموزیم