نفت ثروت بین النسلی و توسعه اقتصادی است و در آینده که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا با مشکل کمبود آب و کاهش ذخایرنفت مواجه می شوند ساختمان سازی نشانه توسعه محسوب نمی شود و آیندگان فقیر خواهند بود. از صندوق آینده مردم نروژ یاد بگیریم که با مالیات زندگی کنیم و نفت را به آیندگان هدیه دهیم
گروه اقتصادی - مدت هاست قیمت نفت از بشکه¬ای 90 دلار گذشته و با توجه به وضعیت فعلی اقتصاد جهان و آخرین پیش بینی ها در باره چشم انداز جهان در سال 2030 و2050 و 2060، استمرار نفت بیش از 100 دلار چندان دور از واقعیت نیست. اما در این میان چه کسانی منتفع و چه کسانی متضرر خواهند شد؟
به گزارش بولتن نیوز، غلامحسین دوانی عضو جامعه حسابداران رسمی ایران، در این زمینه، تحلیلی جالب ارائه داده و دلیل بالا بودن قیمت نفت از سوی آمریکا را انگیزه ای برای مقابله با اقتصاد چین وهجوم کشورهای عربی و نفت خیز جهت فروش بیشتر و ساخت و ساز ساختمان هایی که نشانه توسعه محسوب نمی شود،ارزیابی کرده و نکات جالبی را یادآور شده است براین اساس، و با توجه به نکات مهم آن، خواندن این مقاله را توصیه می کنیم.
بدون شک محافل نفتی جهان یا به عبارتی پشت جبهه سرمایه داری جهانی پیروز اول میدان سود خواهند بود. از طرفی چون آمریکا کشوری نفت¬خیز و دارای ذخایر متنابهی است می¬تواند با عرضه نفت قیمت ها را متعادل سازد اما چرا چنین نمی¬کند!!
واقعاً چه اتفاقی افتاده که بهای نفت به بالای یکصد دلار هم رسید.
برخی جنگ عراق و برخی هم احتمال حمله به ایران را در این افزایش قیمت موثر می¬دانند.
بهمین علت بررسی اجمالی این ادعا خالی از فایده نیست.
حداکثر ظر فیت صادراتی نفت عراق در حال حاضر حدود دومیلیون بشکه نفت بوده لذا استدلال جنگ عراق از زاویه کاهش نفت تولیدی اوپک فاقد وجاهت منطقی است.
چون نفت عراق در سبد اوپک وجود نداشته که با عدم عرضه آن با افزایش قیمت مواجه باشیم.
در کشور ایران. نفت ایران در تمام دوران اخیر (به استثنای یک دوره یکی دو ساله 67-65) و سال گذشته همیشه بر اساس آخرین ظرفیت موجود صادراتی به بازارهای جهان عرضه شده و هیچ توقفی هم در این صادرات 1.5 الی 2 میلیون بشکه¬ای روی نداده است.
از طرفی چون پشتوانه تمامی طرحهای نفت، گاز و پتروشیمی در دست اجرا در قالب بیع متقابل و فاینانس، فروش نفت است دولت ایران هم تمایلی به کاهش عرضه نفت ندارد.
مضافاً بر آنکه افزایش بهای نفت در شرایط کنونی بهرحال باعث افزایش منابع مالی ایران خواهد شدکه حداقل از منظر پرداخت یارانه ها بسیار بدان نیازمند است .
نکته حائز اهمیت دیگری که باعث کاهش ریسک جنگ می¬شود درگیر بودن بسیاری شرکتهای اروپایی، روسی و چینی و آسیایی در پروژه¬های نفت، گاز و پتروشیمی می¬باشد که هرگونه خطرورزی علیه ایران عملاً منافع این شرکتها را نیز مورد تهدید قرار می¬دهد.
لذا کشورهای متبوع این شرکتها نیز تمایلی به جنگ در ایران ندارند.
واقعیت چیست؟
موضوع انرژی هسته¬ای و یافتن جایگزین نفت بعنوان سوخت پایه در جهان مدتهاست مشغله اصلی کشورهای امریکا و اروپا می¬باشد اما ارزان بودن بهای نفت هیچ انگیزه¬ای برای تحقیقات برای تولید سوخت جایگزین (توجیه اقتصادی) فراهم نمی¬سازد.
لذا علاوه بر کسب سود فوری مهمترین موضوعی که در مورد افزایش بهای نفت وجود دارد توجیه فعالیتهای اکتشافی و علمی جهت سوخت جایگزین می¬باشد.
در واقع همانطوری که افزایش بهای نفت به بشکه¬ای چهل دلار در دهه 1980 صرفاً در چارچوب بهره¬برداری از نفت دریای شمال قابل توجیه بود (این موضوع در دهه 1990در گزارش سناتور تاورز افشاء شد)، در حال حاضر توجیه سرمایه¬گذاری های نفتی در آذربایجان شوروی، و بهره-برداری از منابع سوختی غیرنفتی جز در پرتو افزایش بهای نفت امکانپذیر نمی¬باشد.
مضافاً بر آنکه عمدۀ این افزایش قیمت عملاً نوعی جنگ اقتصادی بر علیه چین و بعضاً ژاپن و اروپا نیز به شمار می¬رود.
ابعاد اقتصاد چین که محدودۀ توانمندی آن به داخل مرزهای ایالات متحده امریکا رسوخ کرده نگرانی دولتمردان و سرمایه¬داران امریکایی را تشدید کرده و از آنجا که نفت بعنوان یک منبع ارزان قیمت نقش بسزائی در قیمت تمام شده کالاهای مختلف دارد، در نتیجه تنها راهکار عاجل مقابله با چین (به استثنای جنگ نظامی رو در رو)، افزایش بهای نفت به عنوان چشم اسفندیار اقتصاد چین می¬باشد.
بررسی بیشتر این موضوع آنگاه روشن می¬شود که در پس حمله امریکا به افغانستان پایگاه های وسیع نظامی امریکا در مجاورت کشور چین مستقر شده است و با استقرار بخشی از پایگاههای سابق نیروهای ناتو در مرزهای همسایگان کشورهای آسیای میانه هم¬مرز چین این سلسله تدابیر اقتصادی – نظامی باعث تکمیل حلقه محاصره چین خواهد شد که این امر از دید رهبران چین پنهان نمی¬باشد.
مضافا برآنکه آقای اوباما در مناظره انتخاباتی به صراحت اولویت سیاست خارجی و تهدیدات آینده امریکا را موضوع چین اعلام نمود.
با چنین درکی از اوضاع جهانی احتمال کاهش قیمت نفت در کوتاه¬مدت متصور نبوده مضافاً بر آنکه مخارج نظامی امریکا در عراق و افغانستان باید از طریق فروش نفت گران تامین شود زیرا با قیمتهای گذشته نفت عملاً جبران منابع از دست رفته و کسری بودجه عظیم امریکا امکانپذیر نیست.
پول نفت کشورهای عربی چگونه خرج می شود؟
آنچه بیشتر این دیدگاه را تایید می¬کند آنست که برخلاف اوضاع مناطق شیعه نشین و بغداد در مناطق نفتی عراق (بصره و کرکوک و موصل) استخراج و صدور نفت در محیطی نسبتاً آرام همچنان و با شدت صورت می¬گیرد.
نکته حائز اهمیت آنکه در دورۀ سه ساله اخیر حجم ذخایر کشورهای نفتی حوزه خلیج فارس به رقمی حدود 500 الی 700 میلیارد دلار بالغ شده که صندوق مناسبی جهت غارت ثروت این کشورها محسوب می¬شود بدینطریق که عظیم¬ترین پروژه¬هائی که نقش خاصی را در توسعه اقتصادی این کشورها ندارند به اجرا گزارده خواهد شد (مترو در امارات متحده عربی، آسمانخراشهای عظیم در بحرین و ...)، تجربه دو دهه توسعه فیزیکی این کشورها نشان داده که مدل توسعه اقتصادی فارغ از توسعه منابع انسانی جز ایجاد ساختمانهای عریض و طویل و ... نشانه¬ای از توسعه فرهنگی و توسعه منابع انسانی بهمراه نخواهد داشت.
اضافه بر آن اختیار منابع عظیم نفتی و صندوق ارزی این کشورها نیز بر عهده دولتهای بزرگ نظیر انگلستان و امریکا وشرکتهای چندملیتی قرار گرفته است.
بطور مثال وقتی تولید جهانی به کمترین قیمت و با کیفیت خوب در چین صورت می¬گیرد هیچ انگیزه¬ای جهت سرمایه¬گذاری واقعی در امارات متحده عربی، عربستان، قطر و ... وجود نخواهد داشت جز اینکه این کشورها را به مناطق توریستی تبدیل کنند که هر عقل سلیمی می¬داند مناطق توریستی و تاریخی در منطقه حوزۀ خلیج فارس به استثنای (ایران، عراق و سوریه و ترکیه) وجود نداشته و سایر کشورهای خاورمیانه¬ای فاقد طبیعت توریستی هستند!!
اما حجم عظیم ساختمان¬سازی چشم¬ها را آنچنان خیره و شیفتگان بانک جهانی و عوامل تعدیل اقتصادی را آنچنان از خود بی¬خود ساخته که این نمودها را که فاقد بنیاد اقتصادی توسعه هستند به عنوان مظهر و مدل توسعه معرفی می¬کنند.
غافل از آنکه مدل توسعه کشورهای عربی ثروتمند که متکی بر عوامل برون¬زا بوده به شدت آسیب¬پذیر و برخلاف مدل توسعه¬ای کشورهای پیشرفته و حتی کشورهای مشابه کره، تایلند و ... می¬باشند.
لذا حرکت سرمایه¬گذاری در این کشورها عمدتاً بر اساس بلعیدن منابع ارزی آنها توسط پیمانکاران چندملیتی که تداوم چنین فعالیتهایی جز در پرتو غارت منابع نفتی امکانپذیر نخواهد بود لذا رویکرد نفتخواران در شرایط جدید جهانی افزایش بهای نفت به بالاترین حد ممکن و صادرات کالاهای کشورهای متروپل به تناسب این افزایش قیمت به کشورهای نفت خیز و تهاتر بهای کالاها با نفت خواهد بود که در یک پروسه پنج الی دهساله منابع نفتی کشورهای نفت خیز را به اضمحلال خواهد کشاند.
نباید فراموش کرد که نفت «ثروت بین¬النسلی» می¬باشد و باید به عنوان بودجه طرحهای توسعه ملی تلقی و توسعه میادین آبی ( که کمبود آن درخاورمیانه و شمال افریقا درچند سال آینده به معضل اصلی جهان تبدیل خواهد شد) لحاظ شده و سرمایه¬های نفتی نباید فدای سیاستهای اقتصادی روزمره گردد.
در اقتصاد كشور، منابع زير زميني عموما” ثروتهاي بين النسلي تلقي ميشوند كه گذشتگان، حال و آيندگان صاحبان واقعي آن هستند. گذشتگان كه ديگر وجود ندارند و جمعيت حال حاضر نيز نميتواند پيشبيني آينده را بدرستي نمايد بهمين علت نميتواند تصميمگيري نسل بعدي را از اين بابت عهدهدار شود لذا اين ثروت بيش از آنكه تصور ميشود در اختيار ما باشد متعلق به آنها (آيندگان ) ميباشد.
از نروژی ها برای ایجاد صندوق آینده نفت بیاموزیم
متاسفانه در كشورهاي جهان سوم منابع و امكانات طبيعي را به چشم يك" ثروت فعلي ” تلقي و دراز بين بردن آن و فقير كردن نسل آينده گام بر ميدارند. در حاليكه در كشورهاي پيشرفته عكس اين تصميم اتخاذ ميشود. بطور مثال در نروژ درصدي از درآمدهاي نفتي متعلق به جمعيت فعلي آن و درصد قابل توجهي در " صندوق آينده نروژ ” ذخيره و از اين محل سرمايهگذاريهاي عظيمي در جهان بنام ملت نروژ صورت ميگيرد كه گفته ميشود حجم اين ثروت در سال 2012 بالغ بر 300 ميليارد دلار بوده است.
از منظر توسعه نيز ثروتهاي طبيعي نظير نفت صرفا” بعنوان يك منبع ايجاد منابع جديد و ظرفيتهاي اقتصادي نگريسته ميشود در حاليكه در كشور ما متاسفانه بخش عظيم اين ثروت مصروف هزينههاي جاري دستگاه دولت و پرداخت یارانه ها که در واقع فاقد ارزش افزوده هستند، شده و بهمين علت هر ساله شاهد افت اين منابع ميباشيم.
شاید از همین منظر باید به سیاستهای نفتخواران و کشورهای متروپل نگریست که در نظر دارند «ثروت بین-النسلی» کشورهای نفت خیز را غارت کنند در آینده این کشورها به عنوان مصرف کننده نیازمند کشورهای متروپل گردند.
بنظر می¬رسد با توجه به اوضاع ناروشن اقتصاد جهانی سرمایه¬های نفتی باید در یک صندوق خاص ارزی که مصارف آن تعریف شده باشد تخصیص یابد و حداقلی از منابع این صندوق جهت تامین هزینه¬های جاری مصروف گردد. در همین رابطه توجه به «صندوق آینده مردم نروژ» قابل توجه می-باشد که حداکثر سی درصد وجوه حاصل از فروش نفت بعنوان هزینه¬های جاری کشور و هفتاد درصد مابقی در حسابی به نام «صندوق آینده مردم نروژ» مصروف سرمایه-گذاریهای توسعه¬ای و کلان در جهان می¬شود.
دولت نميتواند خود را قيم نسل بعدي تلقي و ثروت را مصروف نسل فعلي نمايد بلكه دولت حداكثر ميتواند بعنوان مباشر و نماينده عهدهدار سرمايهگذاريهاي نسل آتي گردد بهمين علت بايد از طريق ارائه راهكارهاي عملي ثروت نسل بعدي را افزون نمايد.
مهمترين اين راهكارها بالا بردن ظرفيت اقتصادي كشور از طريق سرمايهگذاريهاي اقتصادي جديد، ايجاد اشتغال و درآمدزايي اين راهها ميباشد.
دولتمردان ایران نیز باید توجه نمایند که افزایش بهای نفت تابع معادلات سیاسی است و نمی¬توان باتکای وقایع پیش آمده همیشه چشم به افزایش بهای نفت دوخت لذا سرمایه¬گذاری و اخذ مالیات از سود سرمایه¬گذاریها به عنوان راهکار اصلی تامین هزینه¬های جاری باید در دستور کار دولت قرار گیرد.فراموش نکنیم هر گونه کم بهادان به موضوع مالیات ستانی عادلانه ولغو انحصارات و تعرفه های گمرکی ( ترفند اصلی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول )، جز به قهقرا بردن طبقات پائینی و متوسط نخواهد بود.