گروه سیاسی - نشریه آسمان در شماره اخیر خود در مطلبی با عنوان "رابطه باز و دشمنانش" به بحث رابطه ایران و آمریکا پرداخت.
به گزارش بولتن نیوز، سعید شریعتی، نویسنده این مطلب (که از متهمان فتنه 88 و آشوب های بعد از انتخابات دهم محسوب می شود) در مطلب خود با طرح این پرسش که "آیا رابطه با ایالات متحده آمریکا با گفتمان انقلاب اسلامی در تضاد است؟" به بازخوانی تنش های موجود بین این دو کشور پرداخت.
وی در مطلب خود چنین فرض می گیرد که تنش و قطع رابطه ایران و آمریکا موضوعی مبنایی و بنیادین نیست و برساخته تحولات اجتماعی- سیاسی پس از انقلاب است. وی در پایان نتیجه می گیرد که تنها دو گروه کوچک مخالف رابطه ایران و آمریکا هستند:
"گروه نخست غرب ستیزان تحت تاثیر اندیشه های هایدگر/فردید که در دو دهه گذشته رفته رفته رشد کرده و در برخی اندیشکده ها، تینک تنک ها و مراکز فرهنگی- سیاسی نظام رسوخ کرده و در دوره هایی توانسته اند با حمایت های رسمی تغلب هژمونیک برای اندیشه های خود بسازند تا جایی که با وام گرفتن و لعاب زدن برخی شعارهای انقلاب و ارائه قرائت های خاص خود از آن شعارها جریان حاکم در نظام و حتی برخی رویکردهای دفاعی- نظامی را در پی بکشند.
و گروه دوم چپ گرایان جدیدالولاده که با ترویج و تبلیغ نمادهای مبارزاتی چپ های جهانی در میان بخش هایی از جوانان در اندیشه بازتولید و روزآمد کردن رهیافت های سوسیالیستی و دست و پا کردن پایگاهی اجتماعی در ایران هستند. به نظر می رسد در کوتاه مدت از دو جبهه متفاوت تحت تاثیر این دو جریان تلاش هایی نو برای بازسازی روابط ایران و آمریکا مورد حمله قرار خواهد گرفت اما در آینده نه چندان دور این دو جریان به ضرورت منافع مشترک به ائتلاف و هم افزایی نیروهای خود در اخلال و اختلال در میان روابط ایران و غرب به خصوص ایران و آمریکا خواهند پرداخت."
درباره این ادعاهای نه چندان "واقعی" و "عقلانی"، گفتنی های زیادی است که به چند مورد به اختصار اشاره می شود:
اول اینکه سعید شریعتی از سر بی اطلاعی و کم آگاهی – و البته شاید هم به عمد- مخالفان رابطه با آمریکا را به دو گروه فوق تقلیل داده است که اتفاقا در حال حاضر این دو گروه کمترین تعارض را پیرامون رابطه ایران و آمریکا دارند. اساسا نه حلقه فردیدی ها و نه جریان چپ، در تحولات اجتماعی- سیاسی ایران جایگاهی نداشته اند که بخواهند بر افکار عمومی تأثیرگذاری خاصی داشته باشند! به همین علت است که شریعتی صرفا به صورت کلی از این دو جریان یاد کرده و وارد مصادیق آن نمی شود که فی المثل منظور وی از فردیدی های موثر در مراکز تصمیم گیر، یعنی دقیقا چه افراد و یا نهادهایی؟!
ثانیا مخالفان رابطه با آمریکا شامل طیف وسیعی از توده های مردمی از گرایش های انقلابی تا مذهبی و حتی ملی است که هرکدام بسته به تفکرات و جهان بینی های خود دلائلی برای مخالفت با آمریکا دارند. گوشه ای از این مخالفت های گسترده را می توان در برخی از مراسمات ملی نظیر روز 22بهمن یا 13آبان ملاحظه کرد.
ثالثا مخالفت مردم ایران با آمریکا ریشه در یک سری وقایع دارد که قدمت آنها حتی فراتر از عمر انقلاب اسلامی است. اگر اولین دخالت آشکار و دست اندازی های سیاسی- اجتماعی آمریکا در ایران را به اذعان و اعتراف مقامات آمریکایی، در حادثه کودتای 28 مرداد و عزل دکتر مصدق بدانیم، یعنی حداقل 60 سال است که سیاست های خصمانه این کشور علیه ایران تداوم داشته است! پس از آن نیز این موضوع بارها تکرار شده و در دوران بعد از انقلاب اسلامی و در سال های اخیر به نقطه اوج خود رسیده است. به طوری که باز هم به اعتراف مقامات آمریکایی، تحریم های این کشور و غرب علیه ایران، بزرگ ترین و گسترده ترین تحریم ها در طول تاریخ بین الملل بوده است. حال کدام عقل سلیمی می پذیرد که به چنین دشمن خطرناک و غیرقابل اعتمادی، می توان اطمینان کرد و همه وقایع 60 سال گذشته را نادیده انگاشت؟!
رابعا رابطه ایران و آمریکا به دلیل تضاد منافع (اعم از مادی و معنوی) هرگز به سرانجام نخواهد رسید، مگر به دو فرض: یا آمریکا از ماهیت استکباری و خوی کدخدامنشی خود دست بردارد، و یا انقلاب اسلامی از مبادی و مبانی خود کوتاه بیاید، که به نظر می رسد هر دوی این مفروضات، غیر قابل واقع است.
خامسا در روابط بین دول و ملل، اصل بر «بده و بستان» است. کشورها به آن دلیل با همدیگر مراودات سیاسی- اقتصادی دارند که چیزی می دهند و چیزی می گیرند. در حقیقت نگاه فایده انگارانه و منفعت محور (یعنی منافع ملی یا گروهی) مهم ترین موضوع در روابط بین دولت ها و کشورها است؟ حال سوال آن است که بر فرض رابطه بین ایران و آمریکا، قرار است ما چه چیزهایی بدهیم و در مقابل آن چه چیزهایی بگیریم؟ پاسخ کوتاه مدت این پرسش آن است که در حال حاضر آمریکا خواهان آن است که ما از هسته ای شدن و دستیابی به این فناوری چشم پوشی کنیم، تا "شاید" آنها در آینده ای نامعلوم، تحریم های یکجانبه علیه ایران را قطع کنند. یعنی دُر در برابر آب نبات! حال، وقتی حتی در کوتاه مدت، روابط آمریکا با ما مبتنی بر سود خود و زیان ما است، چه تضمینی است که در بلندمدت، این شرایط به مراتب به ضرر بیشتر ما نیانجامد؟ کدام عقلانیت و خرد سیاسی چنین رابطه ای را می پذیرد؟
سادسا بعد از سفر آقای رئیس جمهور به نیویورک و حاشیه های پیش آمده پیرامون آن، رسانه های وابسته به جریان اصلاحات (و البته فتنه) آنقدر ذوق زده از این ماجرا شدند که هنوز هم تحلیل هایشان در این مورد ادامه دارد تا جایی که حتی صدای برخی از دیپلمات ها و سیاسیون هم کیش خودشان را هم در آورده است! برای مثال دیروز صادق خرازی، یکی از مشکلات بزرگ امروز جامعه را عدم فهم و درک صحیح نسبت به ماهیت آمریکا دانست و گفت: ما فهم و درک صحیحی از واقعیت های طرف مقابل نداریم و نگاهمان نسبت به مسائل سیاسی خارجی و تحولات بین المللی ژورنالیستی است. هنگامی که دشمن بدترین دشنام ها و هتاکی ها را در کادویی به ما بزند وقتی کادو را می بینیم تصورمان این است که حرفهای خوبی به ما زده اما واقعیت چیز دیگری است. ما فکر می کنیم روزهای خوبی در رابطه ایران و آمریکا شروع شده است؛ اما وقتی به کنه و عمق این ماجرا نگاه کنیم قصه پرغصه هفت افلاک است.
خرازی با بیان اینکه ما نگاهمان نسبت به آمریکا سطحی و ژورنالیستی است ادامه داد: امروز همه از یک تلفن خوششان آمده اما کسی نمی پرسد که مابه ازای این دیپلماسی تلفنی چه بوده است؟ متاسفانه در این 10 - 20 روزی که از این دیپلماسی تلفنی گذشته است بسیاری از صاحب نظران و دانشمندان ما نیز از این اتفاق خوششان آمده و راضی هستند اما نمی شود که ما بعد از 34 سال "نه" گفتن یک دفعه "آری" بگوییم. به همین علت خرازی ذوق زدگی برخی نسبت به رابطه ایران و آمریکا را ناشی از عدم آگاهی دانست و معتقد است: بسیاری از صاحب نظران امروز ایران عمق دانششان یک وجب است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com