یدالله چولکی: چيستي رسانه... اگر در این عصر
ما، قرار بود پیامبری از جانب خداوند متعال ظهور کند؛ حتما شبه رسانه یا رسانه
ظهور می کرد. جمله مذکور که بیانی است دقیق از مفسر گرانقدر قرآن کریم حضرت آیت
الله جوادی آملی «دامت برکاته»، خود به نوعی ناظر به دو مسئله مهم می باشد. از یک
سونیاز جامعه بشری به هادی و راهنما در جهت تکامل ونیل به حیات طیبه و از سوی دیگر
اهمیت استفاده از ابزار بروز(up
date) وکارآمد در جهت اهداف وآرمان ها.
به گزارش بولتن نیوز، رسانه (از روزنامه و مجلات
گرفته تا سینما و تلویزیون و...) که خود خاستگاهی غربی دارد، همواره برای صاحبان
خویش اهرمی کارمد در جهت توجیه خطاها و فضا سازی برای اجرای اهداف استعماری و
استثماری بوده است. اوج مسئله مذکور را می توان در فتح الفتوح قرن 20 میلادی؛ یعنی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشاهده نمود. بطور
کلی اقدامات غرب برای نیل به اهداف خویش در قالب رسانه از جهاتی قابل تأمل است.
عوام فریبی از درون( داخل مرزهای خود غرب) از یک سو و هجمۀ ناجوانمردانه به ارزش
ها، باورها و هنجارهای سایر ملل از سوی دیگر، مختصات رسانۀ غربی را به خوبی به ما نشان
می دهد. اگر چه آنها در برخی موارد به مانند انسان های اولیه برای بدست آوردن
منافع خویش به زور و جنگ های طاقت فرسای نظامی متوسل می شوند، اما روی انقلاب
اسلامی ایران از آن جهت که معادلات آنها را در منطقه وجهان به هم ریخته است، حسابی
جداگانه و با مختصاتی رسانه ای باز کرده
اند. پس تا همین درنگ متوجه می شویم یک آتش بازی حسابی بین ام القری جهان اسلام و
دنیای غرب، آن هم با ابزار رسانه در حال جریان است... حال در این بحبوحه، چرا قبح شکنی ممنوع است؟
اصلاً آیا ممکن است در رسانۀ ملی قبحی بشکند؟
رسانه در چرخ مهندسي معكوس گفتیم که رسانه های امروزی خاستگاهی غربی دارد. یعنی چه؟ یعنی اینکه در میان افراد وگروه های غربی یک نیاز خاص احساس شده و به تبع آن ابزار نیل به آن هدف پدید آمده است. حال که این ابزار به دست ما رسیده است، چه باید کرد؟ آیا به مانند گروهی روشن فکر مآب، شعار «هنر برای هنر» را سر دهیم؟ و یا نه، هنر و رسانه را در جهت اهداف و آرمان ها خواسته و برچسب هنرمند حکومتی، دولتی و... را به خود بگیریم؟! جواب بسیار ساده است. برای این عمل بایستی به مدد مهندسی معکوس چرخی در رسانه های غربی بزنیم و به دنبال این پرسش باشیم که آنتن رسانه های غربی حول کدام محور می چرخد؟ بر خلاف عقاید گروه روشن فکرمآب (با تکیه کلام «هنر برای هنر» )، آنتن رسانه های غربی، از غول عظیم هالیوود گرفته تا شبکه های زنجیره ای ماهواره ای و رسانه های تازه به دوران رسیده ای مانند شبکه های اجتماعی و... همه و همه در راستای اهداف صهیونیسم بین المللی و اربابان حلقه به گوش آن؛ یعنی آمریکا و انگلیس و کشور های این تیپی است. تحریف واقعیت در آثار سینمائی ای همچون 300، آرگو و...(سایر)، نقش آفرینی شبکه های بی بی سی و صدای آمریکا در التهاب آفرینی و عمل فاسقانه نسبت به تحولات منطقه و جهان تا عملکرد فعال و ناجوانمردانۀ شبکه های اجتماعی ای چون فیس بوک و تویتر در موقعیت هائی مانند فتنه 88 و... نمونه های کوچکی است از دلدادگی این رسانه ها به اهداف پلید صاحبان آن. حال که تا حدود زیادی نسبت به کم وکیف مسئله آگاه شدیم، چاره ای نیست جز اینکه نسبت به رسانه، به تبعیت از خاستگاه آن، موضعی فعال داشته و آن را در جهت اهداف وآرمان های خویش بکار گیریم. اما در این میان عده ای با چرخشی 180 درجه ای از حقیقت پیداش رسانه و بدون توجه به اهداف و آرمان ها، موضعی منفعلانه و یا خدائی ناکرده در تقابل با اصول می گیرند. از این رو، در این آتش بازی رسانه ای و در زمین خودی با دو گروه، دو ایده، دوفکر منحرف روبرو هستیم. عده ای غافل و عده ای منافق! حال دوباره این مسئله را مطرح می کنیم که چرا قبح شکنی ممنوع است؟ اصلاً آیا ممکن است در رسانۀ ملی قبحی بشکند؟ در پاسخ به سوال اول باید بگوئیم که قبح در لغت و از جهت معنائی با کلماتی همچون؛گناه آشکار، منکر و فحشا مترادف بوده واز این حیث نشر آن با ارزش ها، باورها و هنجارهای اسلامی ایرانی منافات دارد. ازاین رو هر آنچه با اصول اولیه در تضاد باشد، ممنوع می باشد. واما در پاسخ به سوال دوم باید بگوئیم، بله در رسانه ملی هم ممکن است قبحی بشکند! چرا؟ همانطوری که در سطور قبلی ذکر کردیم، ممکن است با بی توجهی به خاستگاه رسانه، موضعی غافلانه یا منافقانه از خود ما و یا اطرافیان ما سر بزند! از این رو هم در شرایط غفلت عمل به قبح ممکن است و هم در شرایط نفاق. غفلت را می توان با تربیت در گام اول و تعلیم در گام دوم چاره کرد، اما این نفاق است که به مانند ویروسی ناشناخته عمل می کند و خاک وطن را به عرصۀ خودنمائی دشمنان مبدل می سازد.
كلاهي از جنس كلاه پهلوي بر سر صدا وسيما
به یقین، بیان تاریخ ملت ها (البته از نوع مستندآن) در هر قالبی مانند کتاب، فیلم، مستند و... کلیدی طلائی خواهد بود در جهت زیست عاقلانه و حکیمانه در زمان حال و حیاتی مدبرانه در زمان آینده... اما همچنان که می دانیم بیان تاریخ در زمان ها و مکان های مختلف و با توجه به گروه سنی مخاطب و نوع واقعیت ها، دارای ریزه کاری های دقیقی بوده که غفلت از آن، آفات و وآسیب های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. اینکه سریالی به مانند کلاه پهلوی با این حجم عظیم کاری پا به عرصۀ رسانۀ ملی می گذارد، از جهاتی قابل تقدیر است: 1) دغدغه مندی تولیدکنندگان سریال مبنی بر نمایش وقایع تاریخی و به منظور آگاهی نسل جوان.(این ظرفیت حیاتی همچنان پیش روی نویسندگان و کارگردانان متعهدی می باشد که علاقمند به خلق آثاری ارزشمند والبته با دورنمای حقیقی و در جهت خدمت به ملت مسلمان وانقلابی خویش هستند.) 2) تلاش چندین سالۀتیم سازنده سریال ( از مراحل تحقیق ونگارش تا تولید وپخش./ این حجم زمانی کار درآثار رسانۀ ملی کم نظیر است.) 3)توجه به وقایعی مانند مسئله کشف حجاب، حضور طمع کارانۀ بیگانگان در کشور، احترام به روحانیت و... از نقاط مثبت اثر مذکور است. اما آنچه ذکر شد پایان ماجرا نبوده و برخی وقایعی ای که به نظر اصحاب رسانه در سندیت آن تشکیک وجود دارد، به گونه ای حکایت می شود که این روزها دل خیلی از متعهدین را به درد آورده است! آنچنان که در سطور گذشته بیان کردیم، ذکر وقایع تاریخی دارای ریزه کاری های مربوط به خود بوده که بی توجهی نسبت به آن توسط مسوولین باعث بروز آسیب های جدی در میان بافت جامعه خواهد شد. پیرو همین مسئله، خروجی بخش قابل توجهی از سریال مذكور بر حول محور خانواده ستیزی بوده؛ که رفتار های خارج از حیا و عفت، عشق های ضربدری، بی قید وبندی زنان و مردانی که خود صاحب همسر بوده، نمونه هایی است از این مسئله که امروزه نگرانی هایی جدی برای ترویج این ناهنجاری ها و قبح شکنی از این موارد در سینما وتلویزیون و سایر رسانه ها بوجود آورده است.
شبهاتي در توجيه حقانيت محتواي سريال
در این میان شبهاتی برای اثبات حقانیت محتوای سریال کلاه پهلوی و لزوم پرداختن به مسائل مذکور در رسانۀ ملی مطرح می شود، که به حول قوۀ الهي به آنها پاسخ می گوئیم؛ *عده ای می گویند که بالاخره این مسائل خارج از حیا وعفت یک واقعیت محض بوده، پس چه اشکالی دارد که واقعیت بیان شود؟ در جواب می گوئیم؛ به فرض که این مسائل بدون اینکه مو لای درزش رفته باشد کاملاً صحیح باشد؛ اما مسائل مذکور چیزی نیست جز وقایع ننگین دوران پهلوی! بایستی توجه کنیم؛ رسالت رسانۀ ملی بیش از آنکه نمایش وقایع آنچنانی باشد نمایش حقایق ناب اسلامی بوده و این در تمدن سازی نوین اسلامی جزو ضروریات رسانه است. به تعبیری دیگر بیان واقعیت ها برای عبرت آموزی مخاطب، بحثی است سلبی تا بیان حقایق که بحثی است ایجابی؛ که البته بحث ایجابی مقدم است. ( در باب تقدم نمايش حقايق ناب اسلامي به جاي واقعيات آنچناني در رسانۀ ملي، به ذکر یک مثال اکتفا می کنیم. به فرض قرار است رسانه ملی در یک سریال بحث ازدواج جوانان را تبلیغ کند.
آیا در این ماجرا، صدا وسیما بایستی یک الگوی دوست دختر و دوست پسری غربی را به مانند سریال مادرانه ماه مبارک رمضان تبلیغ کند و یا نه، یک الگوی صحیحی برآمده ازآداب و رسوم اسلامی ایرانی و در چارچوب حقایق دین مبین اسلام؟ قطعاً بدون فکر کردن، گزینه دوم ارجح است. حال چرا؟ درست است که این روزها بعلت ضعف مسائل فرهنگی و تربیتی در فضاهایی مثل خانواده، طبقه همسالان، نظام آموزشی و... با مسائلی چون روابط خیابانی برخی از دختران وپسرا ن روبرو هستیم، اما در این روابط، توجه به دو مسئله خالی از لطف نیست؛ اول اينكه، آیا چنین مسائل ناپسندی برای نیل به مقصود، در دین ومکتب هر ایرانی مسلمان تجویز شده است؟ دوم اينكه، به فرض این مسائل در میان گروه هایی از جامعه به عللی که ذکر شد رواج داشته باشد؛ آیا رسالت صدا و سیما که از هادیان اصلی جامعه است؛ نشر مسائلی است که با فرهنگ اسلامی ایرانی در تضاد کامل بوده یا نه، توجه به حقایق اسلام ناب محمدی در راستاي ارائه فرهنگ بهتر زيستن است؟) *عده ای پس از پاسخ به شبهه اول، ممکن است بگویند که بالاخره واقعیت ها را باید گفت یا نگفت؟ اگر واقعیت ها را در رسانۀ ملی نگوئیم، کجا بگوئیم؟ در ابتدا می گوئیم که بیان نگارنده به معنای تخطئه واقعیت ها نیست. بلکه بایستی بنا به فرموده امام خامنه ای مد ظله العالی برای نیل به مقصود انقلاب اسلامی، بایستی در کنار آرمان ها، واقع بینی را هم مورد توجه قرار داد. اما در جواب شبهه ای که مطرح شد، حال به گونه ای دیگر ما یک سوال مطرح می کنیم. آیا ابزار بیان واقعیت ها (با فرض مستند بودن آن) تنها و تنها در قالب فیلم و سریال منحصر شده و جایگاه اصلی خود را می یابد و یا نه، در بعضی مواقع برخی عناصر دیگر مانند کتاب، مستند و ... کارسازتر خواهد بود؟ (هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.) در ادامه، مجدداً از این گروه سوال می کنیم که آیا بیان واقعیت هائی از این تیپ ( و باز هم با فرض مستند بودن آن) در سریالی که از رسانۀ ملی و در ساعتی پر بیننده پخش می شود و مخاطب آن عموماً خانواده های اسلامی ایرانی متشکل از گروه های مختلف سنی( زن وشوهر، دختر و پسر جوان و...) هستند؛ امری پسندیده و مطابق با موازین شرعی است؟ آیا ترویج همین مسائل در غرب و به بهانۀ آزادی بیان، آنها را به ورطۀ نابودی خانواده نکشانده است؟(فأین تذهبون؟) آیا عده ای که با نگاه خوش بینانه و تساهل گرایانه، همچون گرفتن زهرچشمی از حکومت ننگین پهلوی، سریال مذکور را رصد می کنند، از ترویج مسئله خیانت در خانواده که موضوع برخی فیلم های پرده سینماهای کشور است، غافل اند؟ (من مادر هستم، نمونه ای از این آثار است که به تازگی وارد عرصۀ سینمای خانگی شده است؟/ در باب سریال کلاه پهلوی، بیان وقایع دستاویز بیان مسائل مذكور شد! حال به راستی ترویج این مسائل خارج از حيا وعفت در سینمای امروز و شاید تلویزیون فردا، حکایت از چه دارد؟) و اما در پاسخ عده ای دیگر که دائماً بر طبل بیان واقعیت ها می زنند؛ می گوئیم که آیا واقعیات دوران پهلوی گور به گور شده منحصر به روابط خارج از شأن حیا وعفت عده ای خود فروخته می شود ویا نه، ابعاد پیچیده و چه بسا مهم تر دیگری؛ مانند مبارزه آن بی خردان با دین وایمان مردم مظلوم آن دوران را هم شامل می شود؟ واگر این طور است چرا این مسائل پُر و پیمان به نمایش در نیامده است؟
... و اما نتیجه
پس از بررسی ماهیت رسانه به عنوان یک ابزار بشری در جهت ارائۀ اندیشه های گفتمانی یک ملت و همچنین نگاه گذرا به این صنعت در خاستگاه آن یعنی غرب بهمراه مصادیق آن، به این مسئله پرداختیم که چاره ای نیست جز اینکه رسانه را در خدمت اهداف و آرمان های خویش بگماریم. با این نگاه به رسانه و در جهت ایدۀ نظام سازی جدید امام خامنه ای مد ظله العالی یعنی تمدن سازی نوین اسلامی، ضرورت دینی بودن رسانه برای ما آشکار می شود. از این رو اگر عده ای؛ چه از روی غفلت و چه از روی نفاق، چهرۀ رسانه های ارزشی به مانند رسانۀ ملی را خدشه دار کنند؛ ملت به پشتوانه خون شهداء و اصول مدون مکتب امام خمینی رحمه الله علیه و تدابیر و رهنود های علوی مآب امام خامنه ای مد ظله العالی، رنگ از چهرۀ آنها خواهد زدود. (البته در باب سریال کلاه پهلوی، نگارنده بر روی مسئله غفلت عومل اجرایی سریال و مسوولین رسانۀ ملی تأکید دارد تا خدایی ناکرده منافق و منافق بازی آنها!) در پايان، به نيابت از ملت غيور و انقلابي ايران اسلامي به مسوولان رسانۀ ملي بويژه شخص آقاي مهندس ضرغامي چند نكته را عرض مي كنيم. ابتدا و با قاطعيت تمام از شما درخواست مي كنيم كه نسبت به توقف پخش سريال به صورت جهادي و به موقع اقدام فرمائيد. همچنين دستور فرمائيد كه نظارت برآثار توليدي صدا وسيما آن هم در مراحل مختلف چون تصويب فيلمنامه و ساخت اثر به بالاترين سطح خود برسد؛ تا هم خود مسولان رسانۀ ملي و هم اهالي رسانه وساير دلسوزان، مجبور به برخورد سلبي با ماجرا نشوند. و همچنين از شما و ساير دست اندركاران رسانۀ ملي خواستاريم؛ همت خود را در جهت حمايت روزافزون از ساخت آثاري بكار گيريد كه همگام و مطابق با انديشه هاي اسلام ناب محمدي وديدگاه هاي رهبرفرزانۀ انقلاب اسلامي امام خامنه ای مد ظله العالی (همچون تمدن سازي نوين اسلامي) باشد.
والسلام علی من اتبع الهدی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
یکی از اهداف این سریال جلوگیری از بدحجابی هس.ولی وفقتی من این سریال رو میبینم میبینم بابا این خانمای بی حجاب
1-زیبا نیستن که هستن
2-دلسوز نیسن که هستن
3-با فرهنگ نیستن که هستن
4-از همه نظر صحیح و سالم هم که هستن
5-موسیقی و ...بلد نیستن که هستن
6-کاملا منطقی و در کل هیچ مشکلی که ندارن
از اون طرف وقتی زن با حجاب حاج آقا رو میبینم
1هیچی دیگه از همون اول مریض هستو سرفه و میکنه و بنده خدا آخرش هم مرد
خب در نشان دادن ساده ترین هدفشون که فوق العاده بودن تا ببینیم اهداف دیگشون...
ضرر توقف این سریال از ادامش کمتره!