- سايت جرس در تاريخ ۱۲ مهر ۱۳۹۲, مطلبي منتشر كرد با تير " شوکران صلح" به قلم "سیدابراهیم نبوی" كه هدف آن القاي اين مطلب بود كه " تجارتِ جنگ، دکان بسیار بزرگی است؛ کسانی که در صورت صلح ایران و آمریکا شغل خود را از دست خواهند داد بسیارند".
به گزارش
بولتن نيوز، سید ابراهیم نبوی (متولد ۲۲ آبان ۱۳۳۷، آستارا) از عناصر فراری خارج از ایران میباشد که در حال حاضر در کشور بلژیک اقامت دارد. او بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور بود. در حال حاضر با وبگاههای خبری رادیو زمانه و هفتهنامه گویا و برخي ديگر از سايتها همکاری میکند و هر سهشنبه یکی از میهمانان ثابت برنامه زن امروز در شبکه فارسی صدای آمریکا است.
ابراهيم نبوي در مطلب خود با عنوان " شوركران صلح" و در مواضعي درهم وبرهم سعي دارد تا با گيج كردن خواننده و آوردن دلايلي بدون ارتباط اصولي با هم به اين نتيجه برسد كه اگر در ايران كساني هستند كه به دنبال عدم مصالحه با آمريكا هستند و نمي خواهند از دشمني با آمريكا دست بردارند به خاطر اين است كه منافع گروهي اينها در گرو وجود دشمني با آمريكا و وجود تحريمها است و صلح بين ايران و آمريكا منافع مادي آنها را به مخاطره خواهد انداخت. اما او در رابطه با كساني كه در آمريكا به دنبال مخالفت با مصالحه با ايران هستند اينگونه وانمود مي كند كه آنها بر اساس منافع مليشان عمل مي كنند و اصولا نمي تواند دلايل مادي علت مخالفت ايشان در صلح با ايران و توافق بر سر مسئله هسته اي باشد. چرا كه از نظر نبوي افرادي كه در ايران طرفدار عدم مصالحه با آمريكا هستند داراي شرايط بهره برداري مالي از اختلافات موجود بين آمريكا و ايران هستند ولي مخالفيني كه در آمريكا زندگي مي كنند نه نياز مادي دارند و نه در موقعيتي هستند كه بخواهند و بتوانند از چالش بين ايران و آمريكا به مطامع مادي خود برسند.
به واقع اينكه انسانهاي موجود در تفكر نبوي به دو گروه تقسيم مي شوند. آدمهاي خوب كه آمريكاييها هستند و آدمهاي بد كه ايرانيها هستن. آمريكايي هايي كه به دنبال صلح و دوستي هستند و از عهد شكني ايرانيها مي ترسند و دلشان به حال ملت ايران مي سوزد و اصولا اهل ماديات نيستند و ايرانيهايي كه طرف بد مذاكرات هستند به خاطر منافع مادي و داشتن قدرت به دنبال ادامه فضاي جنگي هستند و سعي مي كنند فضاي جنگي موجود را تا زماني كه مي توانند به پيش ببرند؛ هر چند به ضرر ملتشان و جهان باشد!.
به قولي ابراهيم نبوي كه اصولا به ادعاي خودش يك طنز نويس است! اين با سعي كرده تا در فضايي قدرم بگذارد كه كار هر كسي نيست و البته وقتي مطلب ايشان را مي خوانيد مي بينيد كه واقعا در نوشته خود گم شده و راه رفتنش را هم فراموش كرده است.
ابراهيم نبوي در بخشهاي ديگري از مطلب خود به موضوع جنگ و اينكه چرا درخصوص این که جنگی که الان ایران باامریکا دارد دیگر پررنگی اوایل را ندارد و صلح راهی ایده آل برای هردو طرف است اشاره مي كند و مي نويسد؛ "خیلی ساده است که تصور کنیم وضع کنونی یعنی دشمنی سی ساله، توسط اکثریت مردم پذیرفته شده است. اگر پذیرفته نمی شد لابد اتفاق بزرگی می افتاد. در همین روزهای اخیر حداقل ده پانزده نفر را دیدم که نگران کاهش قیمت ارز و طلا هستند. هزاران ایرانی را می شناسم که اگر دشمنی ایران و آمریکا از میان برود، بطور کلی زندگیشان در فرنگ متزلزل می شود و میلیونها نفر از ایرانیان را می شناسم که اگر ایران با آمریکا صلح کند، زندگی آنها دچار اغتشاش و بحران می شود. طبیعی است که تا وقتی بحث بر سر احتمال آشتی است، طبعا جمع کثیری از مردم از آن دفاع می کنند. اما وقتی این آشتی جدی شود، آن وقت است که پای محاسبه منافع، اصول، ارزشها و موقعیتها به میان می آید. وقتی قطعنامه ۵۹۸ امضا و اعلام شد من سالها بود که مخالف جنگ بودم، ولی اغلب دوستانم کسانی بودند که تا هفتهها تمام تعادلشان را از دست داده بودند. امروز می توانیم بگوئیم که اگر جنگ در سال ۱۳۶۱ تمام شده بود، به نفع مردم بود. و فکر کنیم که در همان زمان همین را می شد گفت، اما نه در سال ۱۳۶۱، بلکه در سال ۱۳۶۷ هم پایان جنگ به همین سادگی نبود".
در رابطه با گفته هاي ابراهيم نبوي بايد به ايشان ياد آوري كنيم كه اگر امام هم در سال 61 با پايان جنگ موافقت نداشت به خاطر اين بود كه آمريكاييها را صادق نمي ديد. همانطور كه در سال 1367 هم كه قطعنامه پذيرفته شد، آمريكاييها نشان دادند كه صادق نيستند و از آن زمان تا كنون نه حملات شيميايي عليه ايران رامحكوم كردند و نه به خاطر كمك به صدام براي جنايت عليه ايرانيان از ايران عذر خواهي كردند. در واقع، ايران چه در سال 61 از مواضع بر حقش عقب نشيني ميكرد و چه در سال 67، فرقي به حال ما نمي كرد.
چرا؟
چون وقتي در سال 67 هم قطعنامه را پذيرفتيم، حق و حقوقمان را ندادند و دست از دشمني با ايران بر نداشتند و آنچنان كه مي بينيم قطعنامه پشت قطعنامه عليه ايران صادر كردند و هر روز بيشتر از ديروز حقوق ايراني ها پايمال كردند.
امروز هم مانند همان سالهاي 61 است كه مي گفتيم آمريكاييها رياكارند و تنها مي خواهند فشار هاي بيشتري بر ايران وارد كنند و اهل مذاكره نيستند.
اما، نظر ابراهيم نبوي طنز نويس گويا فرق مي كند. او در اينجا هم اشتباه استراتژيك دارد و همه چيز را ساده مي بيند. او فكر مي كند كه اين ايرانيها هستند كه به دنبال جنگ هستند. اما او اشتباه مي كند چون اين آمريكائيها هستند كه از آشوب در ايران و منطقه خاور ميانه سود مي برند و اگر اين منطقا ثبات پيدا كند و بهاي نفت پايين بيايد. هم بازارهاي نفتي جهان از دستشان خارج مي شود و هم اينكه بزرگترين تجارت آمريكاييها كه تجارت اسلحه است با مخاطره روبرو شده و بخش بزرگي از مردم اين كشور به دامن فقر خواهند افتاد. آمريكا هرگز به دنبال مصالحه با ايران نيست.
نبوي در نوشته خود اعلام مي كند:"رفتار دولت روحانی، تصمیم رهبری، رفتار کم نظیر و موقع شناسانه جواد ظریف جواهر سیاست خارجی ما در دیپلماسی حقیقی و مجازی، برخورد هماهنگ مسئولان کشور، امکان ورود به صلحی پایدار را برای ایران و آمریکا فراهم کرده است. خیلی چیزها فراهم است. جز یک چیز. نظام ایدئولوژیکی که جنگ را می طلبد. دشمنی را می خواهد و با آن زندگی می کند.
می خواهم بگویم که صلح ایران و آمریکا، به معنای تغییری بزرگ در تعریف ایران است. تغییری که در نوع حکومت ایران، اقتدار ایران در منطقه، تغییر در روابط اقتصادی بین المللی ایران و تغییر در معادلات قدرت جهانی است. این امر زندگی و رویاهای بسیاری را ویران و نابود می کند."
اما، ما به ابراهيم نبوي مي گوييم كه شما چون در دنياي طنز قدم زده اي، روابط بين الملل و دوستي بين ايران و آمريكا را در دنياي طنز افكارتان پرورش مي دهيد و بر اساس آن مي نويسيد و تراوشات مغزي شما بر اساس تعدادي مفاهيم سبك و طنز آميز بنبانگذاري شده است. اي كاش شما يك خبرنگار اقتصادي يا سياسي قديمي و تحصيلكرده بوديد تا ديگر هرگز جاي ايران و آمريكا را عوض نمي كرديد و نمي گفتيد كه آمريكاييها با آغوش باز منتظر ايرانيها هستند و ايرانيها اما با تيغ و خنجر در حال دشنه كشيدن.
شما به نظر مي رسد كه شديدا نيازمند يك بازنگري و مطالعه عميق در تاريخ روابط آمريكا با كشورهاي جهان و مداخلات اين كشور در ديگر كشور ها از زمان تاسيس آن هستيد.
تاريخ 200 سال اخير نشان داده كه آمريكاييها صلح جو نيستند. آنها استعمارگرند و خواهان جنگي هميشگي در تمام زمانها و در همه جا. آمريكاييها اگر مروت داشتند به دوستان اروپاييشان رحم مي كردند. آمريكاييها اگر رحك داشتند بمب اتم نمي ساختند و به هيروشيما و ناكازاكي نمي انداختند. آنها اگر رحم داشتند كارخانه هاي سلاح هاي شيميايي صدام و غير صدام را انبار نمي كردند و گلوله هاي آلوده به راديو اكتيو را در تن سربازان عراقي نمي كردند. آنها اگر رحم داشتند هواپيماي مسافربري ايران را نمي زدند و تحربمهاي وحشيانه خود عليه ايران را بر مي داشتند.
ايران اگر صلح كند و در منطقه آرامش باشد نه تنها زياني نمي بيند بلكه سود هم مي برد. چون هم صنعت نفتش فعال مي شود و هم تجارتش رونق مي گيرد و هم مردمش زندگي بهتر خواهند داشت. اما صلح براي آمريكاييها يعني نفت با قيمت ارزان، كالاي با قيمت ارزان، به فروش رفتن سلاح هاي كمتر و كمتر و تعطيلي و بيكاري و افول اقتصادي.
حال ما از شما مي پرسيم كه چه كسي است كه واقعا به دنبال به مخاطره انداختن منطقه و وضعيت هميشه جنگي است. ايران يا آمريكا؟.
وجود آمريكا با جنگ زنده است و صلح با ايران يعني سقوط اقتصادي بزرگ براي امريكا.