موسم دلنشین ماه ذی الحجه وزیدن گرفته و حاجیان امساله پای در سرزمین وحی نهاده اند و در روزهای پیش رو برای اندیشه ای دوباره، مقیم مشعر الحرام می شوند و بر عرفات و منا گام خواهند نهاد و در مطاف، پروانه وار به گرد خانه حق می گردند و در تلاش و عرق ریزان سعی و در قربانی و در ... به دنبال رسیدن به مقام قبولی حج هستند و ما جامانده های از همراهی با کاروان حاجیان دل خوش می کنیم به دو رکعت نماز مستحبی که بین فریضه مغرب و عشاء اقامه می شود. نمازی که در روایت آمده است؛ اقامه کننده اش در ثواب حاجیان آن سال شریک است.
نمازی که در هر رکعتش، پس از قرائت سوره حمد و سوره توحید، آیه ی «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» قرائت می شود. آیه ای که به میقات خداوند متعال با موسی و افزودن بر زمان این دیدار و نیز انتخاب هارون برای جانشینی موسی در زمان نبودنش، اشاره می کند.
حاجی در طواف به دور کعبه، در نماز مقام ابراهیم، در سعی صفا و مروه، در وقوف در عرفات و مشعر، در رمی جمرات و وقوف در منا و قربانی و ذبح کردن و در پس هر یک از این اعمال مناسک بزرگ دین، ابراهیم شدن را تمرین می کند. همه ی عرق هایی که حاجی در مطاف یا در سعی می ریزد و همه ی اندیشه هایی که در دوران وقوف در عرفات و مشعر و منا از ذهنش می گذرد و همه تلاش هایی که در رمی جمرات می کند، همه و همه ی اینها تمرین و ممارستی است برای ابراهیم شدن؛ که حج، کلاس درسی است که در آن به شاگردان، چگونه ابراهیم شدن را می آموزند و نمره قبولی و مهر قبولی را در پایان این کلاس و به هنگام قربانی بر کارنامه ی او می زنند و آن وقت است که او، دیگر نه او، که ابراهیم است؛ ابراهیمی دیگر در عصر و زمانی دیگر؛ و نه ابراهیمی دیگر که خودِ ابراهیم، اما در عصری دیگر!
آری! او ابراهیم است و باید از این پس، نقش ابراهیم را در عصر و زمان خود و در جغرافیا و اقلیم خود بر عهده گیرد. حاجی همین که از لباس احرام به در می آید، سنگینی تبری که ابراهیم، با آن به جنگ بتان شهر رفت را بر دوش خود حس می کند. آری این ابراهیم تازه متولد شده، اینک در مرز منا، تبر به دوش به جنگ خدایان عصر جدید می رود. حاجی که نه، ابراهیم، باید بار دیگر در جشن غفلتی که مردمان این عصر برای شرکت در آن به خارج از شهر خودآگاهی رفته اند، پای در بتکده ی شهری به وسعت جهان بنهد، همه ی بتها را بشکند و تبر را ... و به راستی تبر را باید بر دوش کدام بت بگذارد؟
در این وانفسای دنیای امروز، بت بزرگ کدام است؟ غفلت و تجاهل آدمیان؟ تکنولوژی و اتوپیای بهشت گونه ی وعده داده شده اش؟ و یا ... و مگر فرقی هم میان این خدایگان دروغین عصر وجود دارد؟! غفلت آدمی و یا شاید تکنولوژی، این خدای دست ساز آدمی که روزی به امید رفاه پای بر عرصه زندگی او نهاد و امروزه او را چون برده ای در اختیار خود دارد، و چه فرقی بین این دوست؟!
ابراهیم بزرگ، آن پیامبر دوست داشتنی خدای مهربان، این خلیل خدای رحمان، آن گاه که از امتحان بزرگ ذبح اسماعیل سرفرازانه بیرون می آید، از سوی خداوند متعال مامور می شود که به همراه اسماعیل خانه خدا را بنا کند و امروز، صدها سال پس از ابراهیم، ابراهیمیان این عصر ـ همان حاجیان ـ پس از آنکه از احرام به در می آیند، مامورند که اقدام به ساختن خانه خدا کنند. و منطقه ی عملیاتی این ابراهیم تازه متولد شده نه تنها مکه و اطرافش که کل جهان است و این بار، ابراهیم ماموریت دارد تا در عصر فراموشی خدا، برای خدا، خانه ای بنا کند به پهنای کره زمین که زمین مهبطی است برای بندگی خدا و ابراهیم این عصر، که همان ابراهیم سالیان پیش است، مامور است که زمین را آنچنان بسازد که گوشه گوشه اش بیت الله باشد و لحظه لحظه اش سرشار از ذکر الله!
وای که چه ماموریت بزرگ و سترگی و وَه که چه وظیفه و تکلیف شیرینی و آیا این ابراهیم نیز به سان آن ابراهیم بزرگ، به مقام امامت خواهد رسید؟
***
و اما داستان شنیدنی موسی و وعده اش با خدا!
وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ.
و با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و [كار آنان را] اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن (سوره مبارکه اعراف ـ آیه ۱۴۲)
و ما با موسی وعده گذاشتیم. چه بگویم؟! خدایا!! خوشا به حال موسایت که تو به وعده ی با او نشستی و به راستی که در این میقات، بین تو و او چه گذشت؟ نمی دانم و کِه می داند؟ و موسی در این همنشینی با تو چه گفت و چه کرد که تو مشتاقانه ده روز دیگر بر این دیدار افزودی و خوشا به حالت موسی! خوشا به حالت!
به راستی که در این دیدار چه گذشت که در طول سی روز رفت و آمد موسی برای این دیدار، اشتیاقش آنچنان بود که نه خورد و نه آشامید و نه خوابید؟
موسی مست و شادمان و سرشار از شوق و طراوتِ از هم نشینی و قرار ملاقات با خدایش، در حالی که الواح فرمان الهی را به همراه دارد، به سوی قومش باز می گردد، غافل از آنکه قومش در نبود او، دوباره، اسیر تکنولوژی جدید دست ساخت شده است.
تکنولوژی جدید عصر موسی خدای طلایی ای است، دست ساخته سامری که هنگام عبور باد از درونش صدایی بر می خیزد. موسی ده روز دیرتر به سوی قومش باز می گردد و همین تاخیر ده روزه کافی است که بنی اسرائیل دست از پرستش خدای واحد بردارند و در مقابل دست ساخته ی سامری، سر عبودیت خم کنند.
ابراهیم در روز عید قربان و پس از قربانی، مامور ساختن خانه خدا می شود و موسی تکلیف شکستن بت سامری را بر عهده دارد و چه تفاوت و چه تشابه زیبایی است بین این دو! یکی می سازد و دیگری می شکند، ولی هر دو برای خدا!
حاجی که تمرین ابراهیم شدن کرده، تبر به دوش مامور است زمین را خانه ی خدا کند و او که بازمانده از کاروان حج، به امید شریک شدن در طواف با حاجیان، آیه «و واعدنا» را بر لب زمزمه می کند، باید به سان موسی از کوه پائین بیاید و بت های سامری عصر را بشکند و بر سر اهل زمانه که سِحر بت های سامریان زمانه آنان را از راه حق به در برده است فریاد کشد که چگونه خدای واحد را فراموش کرده و در مقابل این دست ساخته های خود سر خم کرده اند؟
و این چه عجیب است که حاجی برای ساختن جامعه ای خدا محور، در مکه تمرین ابراهیم شدن می کند و ما که بازمانده از کاروان حاجیانیم، در هر کجای این عالم که باشیم، برای ساختن همان جامعه خدا محور، تمرین موسی شدن!
آری! حاجی در مکه تمرین ابراهیم شدن می کند و آنکه جامانده، در ورای «و واعدنا» تمرین موسی شدن! و در روز عید قربان، هر دوی اینان پیامبران خدایند، یکی تبر به دوش و دیگری لوح های فرمان الهی به دست و هر دو آوای توحید بر لب!
و این هر دو، دو سربازند برای ساختن جامعه ای به پهنای زمین با محوریت خالق زمین؛ خدا! و دستور کار برای ساختن زمین، فرمان خدا محورِ «و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین». اصلاح کن و از راه های مفسدان و فسادکنندگان پیروی نکن!
و این فرمول و راه حل این دو سرباز تازه نفس برای ساختن زمین و زمانی خدا محور است: اصلاح کنید ـ شما دوتن ای موسی و ابراهیم تازه متولد شده ـ در مقابل کجی ها بایستید و راستشان کنید. صراط مستقیم را بشناسانید، تبر به دوش به جان خدایگان دروغین عصر که آزادی و شناخت و آگاهی بندگان خدا را به بند کشیده اند، بیفتید و آنان را به پای خدای بزرگ بشکنید و زمین را خانه عبادت خدا کنید، که آنگاه زمین دیگر زمین نیست، که بیت الله است.
و از راه های فسادکنندگان پیروی نکنید و رونده این راه نباشید و چه جالب که سبیل جمع سُبُل به معنی راه و روش است و این یعنی فسادکنندگان راه ها و روش های گوناگون برای از راه حق به در کردن دارند و این در حالی است که راه حق یکی است؛ صراط مستقیم! و به راستی چه دلیلی بهتر از این برای اثبات پوچی و عبسی و بی هدف بودن راه های فسادکنندگان! که همه راه ها و مسیرها و روش های آنان جوابی و مقصدی ندارد و تنها این صراط مستقیم است که انسان سرگشته ی همه ی عصرها را به مقصد رهنمون می شود.
و حال می فهمم که چگونه می شود، تها در پناه دو رکعت نماز، با ثواب حاجیان حج شریک شد که حاجی در پس تلاش ها و اندیشه هایش، ابراهیم می شود و تو که در شهر خود، به دور از عرفات و مشعر به سر می بری در پس اندیشه ات، موسی می شوی و این تازه اول کار است؛ شروع راه و آغاز جنگ! جنگی برای ساختن بیت اللهی به بزرگی و عظمت و پهنای کل جهان!
و این بار در راه بنا کردن این خانه ی خدا، دیگر ابراهیم و اسماعیل تنها نیستند که موسی نیز از بلندای طور به یاری آنان شتافته است.