کد خبر: ۱۷۱۱۲۵
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:

پناهیان: چرا مبارزه با نفس مهم است

وقتی انسان بنا داشته باشد که نفسش را تحویل نگیرد، ممکن است یک جایی از دستش در برود و اشتباهی بکند، اما خدا دست او را خواهد گرفت
مشرق: جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین (ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع «تنها مسیر»(راهبرد اصلی تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و دومین جلسه را می‌خوانید:

قدم اول در مبارزه با نفس، تنفر از نفس و دشمن دانستن اوست/ نفس، هم زشت است و هم خطرناک
همچنانکه قبلا گفته شد، قدم اول در مبارزه با نفس این است که ما نگرشی منفی نسبت به نفس پیدا کنیم. پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرماید: «بدترین دشمن تو نفس توست که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ‏ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك‏» (مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) اهل‌بیت (ع) خواسته‌اند که ما نسبت به نفس خود چنین موضعی داشته باشیم. البته باور این مسأله دشوار است. برای باور کردن دشمن بودن نفس می‌توان از تلقین، تفکر و تذکر استفاده کرد. در روح انسان تمایلاتی وجود دارد که معمولاً با تعبیر «نفس» و یا «هوای نفس» از آن یاد می‌کنند و می‌تواند عامل جهنّم ما بشود.

در روح انسان هم مانند جسم انسان، سموم و آلودگی‌هایی هستند که باید آنها را دفع و دفن کرد. قدم اول، تنفر از نفس است. به علاوۀ اینکه نفس، دشمن هم هست. یعنی نفس هم «زشت» است و هم «خطرناک». هم هلاک‌کننده است و هم قبیح و کثیف است. در قدم اول باید نگرش درستی به نفس پیدا کرد؛ البته اینکه با این دشمن، دشمن شویم کار سختی است. این دشمن، دشمنِ پستی است و آنقدر که این دشمن درونی، انسان را به لجن می‌کشد، دشمن بیرونی نمی‌تواند انسان را به لجن بکشد.

آیت‌الله بهجت: آن چه معاويه و يزيد بالفعل داشتند ما بالقوه داريم/ اولیاء خدا هم مراقب بوده‌اند که مبادا اسیر نفس شوند/باید همیشه با سوءظن با نفس خود برخورد می‌کنیم
اگر نفس خود را دشمن خودت بدانی، از اسیر شدن در دست این دشمن خطرناک می‌ترسی. اسیر نفس شدن، خیلی قبیح است. اولیاء خدا هم مراقب بودند که مبادا اسیر نفس شوند. اگر باور کنیم نفسِ ما دشمن ماست، با تمام اتفاقاتی که در نفس می‌افتد با سوءظن برخورد می‌کنیم. (امیرالمؤمنین (ع): «يَعمَلُ الأعمالَ الصّالِحَةَ وهُو علي وَجَلٍ»؛ نهج البلاغه/خطبه متقین؛ امیرالمؤمنین (ع): «كُن أوثَقَ ما تَكونُ بنَفسِكَ، أحذَرَ ما تَكونُ مِن خِداعِها»؛ غررالحکم/530)

آیت‌الله بهجت می‌فرمودند: «آن چه معاويه و يزيد بالفعل داشتند ما بالقوه داريم. و خيلى به خود مغرور نشويم اين طور نيست كه آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه مى‌بريم!» (در محضر بهجت/ شماره ٢٧١) یعنی نفس آنقدر با ما دشمن است که می‌تواند با ما این کار را بکند و ما را به جایی برساند که مانند شمر و یزید و معاویه باشیم. اگر واقعاً نفس را دشمن خود بدانیم، همیشه با شک و سوءظن با آن برخورد می‌کنیم.

آقای بهجت همین مطلب را که در روایات ما هم مکرر آمده، به عبارت‌های مختلف تذکر می‌دادند: «هر معصيت و ظلمى که در ديگران بالفعل موجود است، در ما نيز بالقوّه وجود دارد. خدا کند شرايط آنها براى ما تحقّق پيدا نكند و به آزمايش آنها مبتلا نشويم! خدا به ما توفيق و تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمايش قرار گرفتيم، بد را خوب، و خوب را بد نبينيم! حضرت عيسى عليه السّلام از احمق يعنى کسى که نمى فهمد و نمى فهمد که نمى فهمد، فرار مى‌کرد. ما خرابيم، خدا کند بفهميم که خرابيم، تا به فكر اصلاح و درمان برآييم.»(در محضر بهجت1/شماره ١٧۵) یا می‌فرمودند: «آن چه در همۀ این رؤسای ضلالت و فساد، بالفعل است، در هر کدام از ما که خدا معصومش نکند و خدا او را حفظ نکند، بالقوّه است.»(گوهرهای حکیمانه/25)

دومین قدم عزم است؛ یعنی «بنای مبارزه با نفس» داشته باشیم/ خود «بنای مخالفت با نفس» نجات‌دهنده است
قدم دوم عزم است؛ یعنی به صورت جدی بنای مبارزه با نفس داشته باشیم. یعنی بنا داشته باشیم که حرف نفس خود را گوش نکنیم و او را ذلیل کنیم. وقتی انسان بنا داشته باشد که نفسش را تحویل نگیرد، ممکن است یک جایی از دستش در برود و اشتباهی بکند، اما خدا دست او را خواهد گرفت. لذا در روایت آمده است که وقتی مؤمن بنا دارد با نفس خود مبارزه کند، اگر زمین بخورد خدا او را بلند می‌کند و باز هم مبارزه را ادامه می‌دهد. (امام باقر (ع): انَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِيٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِيَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً يُقِيمُ أَوَدَهَا وَ يُخَالِفُ هَوَاهَا فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَيَتَّبِعُ هَوَاهَا فَيَنْعَشُهُ اللَّهُ فَيَنْتَعِشُ وَ يُقِيلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ وَ يَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ فَيَزْدَادُ بَصِيرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِيدَ فِيهِ مِنَ الْخَوْفِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ- إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ تحف العقول/285) باید بنای مبارزه با نفس را داشته باشیم، حالا ممکن است خطایی انجام شود، ولی نفس «بنای مخالفت با نفس» داشتن نجات دهنده است.

در مسیر مبارزه با نفس، زمین خوردن تا حدی یک امر طبیعی است. اگر خدا ببیند کسی بنای مبارزه نفس دارد، اما زمین خورده و گرفتار گناهی شده، زیاد سخت نمی‌گیرد؛ کمکش می‌کند که بلند شود و جبران کند، چون بنای مبارزه با نفس داشته ولی در راه دچار اشتباه شده است. ببینید بنا داشتن بر مبارزه با نفس چه فایدۀ با عظمتی دارد؟ چون بنا داشتی که مبارزه با نفس بکنی، وقتی زمین خوردی کمکت می‌کنند. البته وقتی کمکت کردند باید کمک را بپذیری و برخیزی. اما کسی که اساساً بنا نداشته باشد مبارزه با نفس بکند، احتمالا بویی از معنویت هم به مشامش نخواهد رسید و عنایتی هم به او نخواهد شد.

بنا داشتن بر مبارزه با نفس، ریشۀ استغفار است/ منظور از متقین در آیات ابتدایی سورۀ بقره
بنا داشتن بر مبارزه با نفس، یکی از ریشه‌های استغفار است. کسی که مواظب بوده گناه نکند و یا گناه را شکست خوردن از نفس بداند، وقتی گناه کند استغفار خواهد کرد. والّا فرد می‌پرسد: «من برای چه باید استغفار کنم؟!»؛ چون عیبی در خود نمی‌بیند. ولی وقتی بنا داشته باشی، تازه عیوب و معاصی خود را می‌بینی.

در ابتدای سورۀ بقره می‌فرماید: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» (بقره/2)؛ معنای متقین در اول قرآن، به احتمال زیاد این است که کسانیکه «بنا»ی تقوا داشته باشند یعنی بنای مراقبت و مبارزه با هوای نفس دارند. تقوا، یعنی مبارزه با هوای نفس، مطابق برنامه‌ها و دستورات الهی، به انگیزۀ تقرّب الی‌الله؛ و این غیر از این است که صرفاً آرزو داشته باشیم که آدم‌های خوبی باشیم.



روش تربیتی نادرست برخی والدین
برخی از پدر و مادرها بنا ندارند که فرزندانی باتقوا تربیت کنند، بلکه تنها به دنبال تربیت فرزندان استاندارد هستند، و استاندارد هم از نظر آنها این است که فرزندشان، دانشگاه قبول شود، ازدواج کند، شغل و ماشین باکلاس داشته باشد، اهل روابط اجتماعی و لبخند به دیگران باشد، بتواند از حق خودش دفاع کند، و آبرویی برای پدر و مادرش دست پا کند. ولی اینکه زندگی فرزند آنها ربطی به خدا هم داشته باشد را مهم نمی‌دانند. روش تربیتی برخی از پدر و مادرها این است که به فرزند خود می‌گویند «آدم نباید بی‌ادب باشد. آدم باید خوش‌اخلاق باشد» نه اینکه بگویند «آدم باید با خواسته‌های نفس مبارزه کند». هیچگاه به فرزندشان نمی‌گویند: «تو خلق شده‌ای که با خواسته‌های دلت مبارزه کنی. یعنی اگر الان دوست داری کاری را انجام دهی، ولی آن علاقۀ تو ارزش ندارد، جلوی نفس بایست، مهم این است که جلوی نفس بایستی و با آن مبارزه کنی. مهم این نیست که رفتار خوبی از خودت نشان بدهی ولو مطابق نفسانیاتت هم باشد.»

آغاز معنویت بنای مبارزه با نفس است، و آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه بانفس/ بعضی‌ها دنبال دستورالعمل خصوصی می‌روند ولی بنای مبارزه با نفس ندارند!
بنا را بر این بگذاریم که با دوست‌داشتنی‌هایمان طبق دستور خدا، برخورد کنیم؛ و الّا ممکن است شامل این آیه باشیم که فرمود: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ» (اعراف/179). بعضی‌ها چنین بنایی برای مبارزه با نفس ندارند و آغاز دوری از معنویت، نداشتن این بنا است.

آغاز معنویت هم داشتن بنای مبارزه با نفس است. وقتی بنای مبارزه با نفس داشته باشی، حرکت شروع می‌شود و دستورالعمل‌های جزئی از زمین و آسمان سرازیر می‌شود. دستورالعمل هم همین دستورهای عمومی است. البته گاهی از اوقات برخی از اولیاء خدا، لازم باشد دستورالعمل خصوصی هم می‌دهند، اما مهم این است که بنا بر مبارزه با نفس داشته باشیم، و به همان دستورات عمومی گوش فرا بدهیم.

بعضی‌ها هستند که دنبال دستورالعمل خصوصی هستند، ولی هنوز بنا بر مبارزه با نفس ندارند؛ اینها کارشان بی‌فایده است. اگر کسی در فضولات نفس زندگی کند، بوی خوش از او به مشام نخواهد رسید. وقتی هر روز صبح دعای روزهای هفته را می‌خوانی، یعنی خدایا! من بنا دارم امروز گناه نکنم و از هوای نفسم تبعیت نکنم، و از تو تبعیت کنم.

بعضی‌ها باوجود رعایت برخی دستورات دینی، بنای مبارزه بانفس ندارند!
بعضی‌ها علی‌رغم رعایت برخی دستورات دینی، بنا ندارند مبارزه با هوای نفس کنند، بلکه بنا دارند دین را هم در خدمت نفس خود قرار دهند. اینها مورد عنایت خاص خدا قرار نمی‌گیرند، و چه بسا مورد نفرت پروردگار هم واقع شوند.

یکی از لوازم بنا داشتن برای مبارزه با نفس صبر و رضایت است. مبارزه با نفس یعنی بنا داشته باشی اگر خدا برخی از دوست‌داشتنی‌هایت را از تو گرفت، صبر کنی. اگر خدا خواست برخی از نعمت‌‌ها را از تو بگیرد، با صبر و رضایت برخورد کنی. آیا ما بنا داریم از سلامتی، خانه، آسایش و آبروی خودمان در راه اوامر تقدیری و تشریعی خدا بگذریم؟ اگر خدا نگذاشت به دوست داشتنی‌هایمان برسیم آیا بنا داریم که صبر کنیم؟ آیا بنا بر این داریم که اگر خدا دستور داد: «از فلان دوست داشتنی‌هایت دست بردار»، بگوییم چشم؟! هرکس چنین بنایی داشته باشد، سجده‌هایش، نمازش و زندگیش نورانی‌تر می‌شود.

یکی  از راه‌های کسب و تقویت عزم و بنای مبارزه با نفس، دعا است/ تجربۀ لحظات جدایی از نفس در روضۀ امام حسین(ع)
یکی از راه‌های کسب و تقویت عزم، دُعا است. عزم و بنای مبارزه با نفس را باید از خدا بخواهیم. دعا و خواستن از خدا برای عزم و بنا داشتن لازم است. اگر با خدا مناجات کنیم و از او بخواهیم، خدا حتماً کمک می‌کند. بسیاری از شهدا وقتی واقعاً از خدا شهادت می‌خواستند و اعلام آمادگی می‌کردند، خدا هم عزمشان را تقویت می‌کرد و شهادت را برایشان رقم می‌زد.

یکی از مهمترین آثار تربیتی ذکر کربلا و روضۀ امام حسین(ع) این است که مهمترین جایی است که لحظات جدایی از حب نفس را می‌توان تجربه کرد. می‌گویی: «خدایا! من دیگر برای خودم گریه نمی‌کنم. برای نیازمندی‌های خودم نیست، برای کسی گریه می‌کنم که در کربلا به روی زمین افتاده‌است...» دیگر «خودت» مطرح نیستی.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
پسر بختیاری
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۰
4
1
... دشمن شدن با نفس در واقع تنفر ایجاد می کند. تنفر از نفس. تنفر در حقیقت خصلت بدی هست که در درونمان ریشه می کند. پس بهتر است به جای دشمن شدن و ایجاد تنفر ار نفس بیاییم نفس را بشناسیم و با ان دوست شویم ولی هر وقت خواست مارو به بدی رهنمون کند بگیم نفس عزیزم من این کار را نمی کنم .یعنی عاقلانه فکر می کنیم و تنفری نیست پس جبری نیست واختیاری و فرشته گونه به نفست جواب منفی می دی.
اما مبارزه با نفس هم بد است...
که باز معنای بالا را در همین مورد من در نظر می گیرم به جای مبارزه مدارا کردن است.......
از نتایج بد مبارزه و دشمنی با نفس یکیش اینه که فرد این خصلتی از شخصی که مثلا کرواتیه ولی سخناش پنداموزه بدش میادو............و مثلا از خانمی که بی حجابه ولی حیا داره بدش میاد چون کروات وبی حجابی اورا متنفر می کند نمی گذارد فکر کند و...............
پاسخ ها
پويا
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۰
احسنت جناب بختياري
نمي دونستم از آيت الله بهجت و حاج آقا پناهيان بيشتر مي فهمي
افرين
حنیف
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۲
0
0
پيامبر گرامي اسلام(ص) مي‌فرمايد: «بدترين دشمن تو نفس توست که در درون توست؛ أَعْدَى عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ‏ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك‏»(مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) بايد باور کنيم که نفس ما دشمني است که مي‌خواهد ما را ذليل و نابود کند. نه تنها بايد اين نفس خطرناک را ارباب خودمان قرار ندهيم، بلکه حتي با او رفاقت و دوستي هم نبايد داشته باشيم و حتي نسبت به او بي‌تفاوت هم نبايد باشيم. چون بي‌اعتنايي و غفلت از اين دشمن بي‌رحم و خطرناک، ما را بيچاره مي‌کند. براي مبارزه با نفس، بايد ابتدا نفس را طرف مقابل خود ببينيم و او را دشمن بدانيم، تا او را زمين بزنيم و الا او ما را به زمين خواهد زد.

بايد احساس خودمان را نسبت به نفس خود تغيير دهيم و او را واقعاً دشمن خود بدانيم؛ دشمني که هر لحظه مي‌خواهد به ما صدمه بزند و ما را ذليل کند. نبايد در خوش خيالي به سر ببريم و احساس امنيت کاذب ما را در دام دشمني‌هاي پنهان او بيفکند.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین