وقتی گرگها همدیگر را می درند ...

خدایا چطور میشه تو قرن 21 آدمهایی تا این درجه حماقت پیدا بشه؟
جهاد نکاح!!!!!!

به جهنم

واسه یه فاحشه چچنی همدیگه رو میکشند اینا اگه حکومت داشته باشند چکار میکنند یعنی تف به غیرت کسانی که طرفدار این حیوونا هستند و بشار اسد رو از لج جمهوری اسلامی فحش میدن!!

یعنی الان واقعا قرن بیست و یکمه من بعید می دونم

جهاد الزنا است نه جهاد النکاح !!

دين و آيين اين تروريستها فحشا و منكراتي است چرا برادران اهل تسنن اينهارا صريحا" محكوم نميكنند.

اگر از این دخترها هست ما می خواهیم برویم سوریه. تو ایران هیچ زنی پیدا نمی شود همه اش غر می زنند طلا می خواهند اگر چند صد سکه که مهر باشد دیگر هیچ.
آقا ما رفتیم سوریه

این که اشکال نداره خب نسبت به اون زن چچنی غیرت داشته!!! شوخی کردم بابا جدی نگیرید

یعنی واقعا نمیدونم العریفی و کمک کنندگان به فتوای جهاد النکاح که فتوا برای فحشا و زنا اونم به این نحو بی شرمانه با نام اسلام صورت گرفت چطور میخوان جواب خدا رو در دادگاه عدل الهی بدن خدا رو شکر که ما رو از جمله این گمراهان قرار نداد

اين تازه اولش اينها در فكر اونن كه قادسيه جديد راه به اندازند و دوباره به بلاد فارس حمله كنند و دختران رافضي را به بردگي ببرند

این تروریست برای سرکشی به خانواده خود به مسافرت می‌رود
این ها خانواده هم دارند؟!
بر سر خانواده خودشان هم غیرت دارند؟!
چرا دختران خودشان در رکاب پدرانشان جهاد .... نمی کنند؟!
یعنی افرادی این گونه اصولاً فکر هم دارند که به آن به پردازند؟!
بعید می دانم

حالا اون دختر چچنیه رو چیکار می کنه؟

1 می تونه دربیاره دل و قلوشو بخوره
2 می تونه باهاش دیگه جهاد نکنه
3 می تونه به چچن حمله کنه
4 می تونه بدتش به بشاراسد

با سلام،
اصلا معنای اصلی فتنه همین است که :
جای حلال و حرام عوض می شود و امور بر مردم مشتبه می شود و بعد به زیاده خواهی می افتند و باطل را حق می انگارند و خود را بخطر می اندازند...

با سلام،
اوایل دهه چهل در محله ما پیرمرد بیسوادی (و شاید هم ما تصورمان بر این بود) رندگی می کرد.
او در مغازه نموری در انتهای کوچه اطراق داشت و کارش درست کردن "پاکت" با چسب "سریش" بود.
مردم محل معمولا کاغذ های اضافه، کهنه روزنامه ها و مجله ها و یا کتاب های کهنه درسی را که آن موقع ها معمولا همه ساله عوض می شدند و ... را جمع می کردند و بجای بیرون ریختن ، به او می دادند و وی این کاغذ باطه ها را به "کالا" های با ارزش تبدیل می کرد بصورتیکه تمام بقال ها و فروشگاه های سر گذر، از پاکت های تولیدی او به کیلوئی می خریدند بشرحیکه گذران زندگی او هم از همان محل بود و منت دار کسی نبود ...
او برای اینکه بچه های محل را تشویق به جمع آوری مواد اولیه خام برای کسب و کارش کند معمولا جزوات و کتابچه های کوچک کم حجم را که بدرد کار خودش نمی خورد جدا می گذاشت و بر حسب روحیه هر کدام از بچه ها به آنها بعنوان عوض هدیه می داد...

اینها حتی جرات فکر کردن درباره حمله به ایران رو هم ندارن.اینها حتی ارزش ندارن که ما به چشم دشمن بهشون نگاه کنیم.

چه خبر چندش آوری

:))))))))))))))))))))))))))))))

معلوم نیست میجنگن یا رفتن برای جهاد نکاح!

:))

فکر کنم جنگ بهانه ست (^_^)