پترونت: احداث خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان به مرحله تکمیل خود نزدیکتر میشود. این خط لوله حاکی از یک جابجایی ژئوپلتیک عظیم در سالهای آتی است. ایران و پاکستان بهعنوان دو قدرت بزرگ در منطقه، روابط خود را در این بازار کلیدی انرژی تقویت میکنند؛ در واقع آنها نگاهها را بهجای غرب به سوی شرق، با مرکزیت چین دوختهاند. در سالهای اولیه قرن بیستویکم، تحلیلگران و دیپلماتهای آسیایی، رویای یک شبکه آسیایی امنیت انرژی را در سر میپروراندند؛ حال بهنظر میرسد فاصله این رویا با واقعیت تنها چند گام دیگر است.
این خط لوله 7.5 میلیارد دلاری، 1100 مایل طول دارد و گاز طبیعی را از میدان گازی پارس جنوبی واقع در خلیج فارس به پاکستان وصل میکند. انتظار میرود این خط لوله تا پایان سال 2014 مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
شکی وجود ندارد که آمریکا فشارهای خود را بر روی پاکستان افزایش خواهد داد و اسلحه مالی تحریم را به سمت این کشور نشانه خواهد رفت. اما پاکستان به انرژی شدیداً نیاز دارد؛ همانطور که چین به انرژی نیاز شدیدی دارد و هند نیز از این قاعده مستثناء نیست. وقتی خط لوله ایران- پاکستان به لاهور برسد- که تنها 100 کیلومتر با مرز هند فاصله دارد- قطعاً هند تردیدها را کنار خواهد گذاشت و مشترک این بازار انرژی خواهد شد. هند هماکنون نیز نفت ایران را وارد میکند و آمریکا مجبور شده است این کشور را از تحریمهای خود مستثناء سازد. باید به یاد داشت که هند سابقاً خود جزئی از این خط لوله بود؛ خط لولهای که از ایران به پاکستان و هند میرسید و «خط لوله صلح» نیز نامیده میشد. با این حال، دولت هند در سال 2009 تحت فشارهای آمریکا از این پروژه کنار کشید. اما این دولت همواره نمیتواند منافع خود را قربانی سیطره هژمونیک در حال افول آمریکا سازد.
چینیها خط لوله ایران- پاکستان را یک معامله برد- برد نامیدهاند. ایران تاکنون بخش مربوط به خود را احداث کرده است و از آنجا که پاکستان نیاز مبرم به اعتبارات بیشتر داشته است، 500 میلیون دلار به این کشور وام داده است. پاکستان با یک میلیارد دلار بخش مربوط به خود را تکمیل خواهد کرد. قابل توجه است که ایران تنها زمانی حاضر شد این وام را در اختیار پاکستان قرار دهد که دولت این کشور متعهد شد که تحت فشارهای آمریکا از این پروژه کنار نخواهد کشید.
خط لوله ایران- پاکستان روزانه 750 میلیون فوت مکعب گاز از ایران به پاکستان پمپ خواهد کرد. این خط لوله کمک خواهد کرد تا مشکل کمبود برق پاکستان حل شود و کارخانههای این کشور با تعطیلی مواجه نشوند. پاکستان کشوری است بدون نفت، که ممکن است پتانسیل زیادی برای انرژی خورشیدی و بادی در اختیار داشته باشد؛ اما با این حال، سرمایه و فوت و فن لازم برای این کار را در اختیار ندارد.
نقش چین در خط لوله ایران- پاکستان
خط لوله ایران- پاکستان نقش عمدهای در «راه ابریشم جدید» خواهد داشت. اسلامآباد و پکن اخیراً یک قراداد 4 میلیارد دلاری برای احداث یک پالایشگاه نفتی در پاکستان امضاء کردهاند. ظرفیت این پالایشگاه روزانه 400 هزار بشکه نفت است و بزرگترین پالایشگاه در پاکستان خواهد بود. علاوه بر این، چین در پروژه ساخت بندرگاه گوادر در جنوب غربی بلوچستان پاکستان مشارکت داشته است. این بندر که در دریای عرب قرار دارد، پاکستان را به چین وصل میکند و گام بعدی چین این است که گاز را از طریق این بندر به غرب چین منتقل نماید. این امر باعث شده است تا در آینده نزدیک، بندر گوادر تبدیل به نقطه استراتژیکی شود که نفت و گاز خلیج فارس را به چین انتقال میدهد. این بندر در نهایت به یک مرکز گاز و نفت و محصولات پتروشیمی تبدیل خواهد شد و پاکستان نیز نقش کریدور انرژی بین ایران و چین را ایفاء خواهد کرد. بنابراین، چین نیز به احتمال قوی به خط لوله ایران- پاکستان اضافه شده و با عملی شدن این پروژه، هند نیز بازیگر بعدی خواهد بود و به این بازار انرژی خواهد پیوست.
سوریه، ایران، قطر و جنوب غرب آسیا
ایران در جنوب آسیا با احداث خط لوله ایران- پاکستان به موفقیت عظیمی دست یافته است. اما در جنوب غرب آسیا دشواریهای زیادی همچنان وجود دارد. میدان گازی پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی در جهان است مشترکاً بین قطر و ایران قرار گرفته است. قطر و ایران در این میدان گازی با دو وضعیت متعارض روبرو هستند؛ از یک سو آنها مجبور به همکاری بین خود هستند و از سوی دیگر رقابت شدیدی بین این دو وجود دارد.
ایران، عراق و سوریه در سال 2011 بر سر احداث خط لوله 10 میلیارد دلاری ایران- عراق- سوریه توافق کردند. یک از دلایل کلیدی اصرار قطر بر پروژه تغییر رژیم در سوریه به این خط لوله مربوط میشود؛ هرچند قطر هیچگاه بهصورت علنی این مسئله را عنوان نکرده است. از طرف دیگر، ترکیه نیز که جایگاهی در این خط لوله ندارد، موضع مشابهی در قبال مسئله سوریه گرفته است. آنکار همواره مایل بوده است بهعنوان گذرگاه انتقال انرژی از شرق به غرب ایفای نقش کند و خط لوله مذکور تمامی رویای دولت رجب طیب اردوغان را نقش بر آب میکند.
دولت آمریکا همانقدر با خط لوله ایران- عراق- سوریه مخالف است که با خط لوله ایران- پاکستان. اما مسئله این است که در اینجا واشنگتن میتواند روی متحدان خود قطر و ترکیه حساب باز نماید ولی در پروژه خط لوله ایران- پاکستان چنین متحدانی در آستین ندارد. بشار اسد رئیس جمهور سوریه در سال 2009 استراتژی «چهار دریای» خود را رسماً اعلام کرد. در این استراتژی دمشق از طریق خطوط لوله به مرکزی تبدیل میشد که چهار دریای خزر، خلیج فارس، دریای سیاه و مدیترانه جنوبی را به هم وصل میکرد. نحوه برخورد قطر و ترکیه به بحران سوریه عملاً این استراتژی را نشانه گرفته است؛ ترکیه نگران از دست دادن نقش ژئوپلتیک خود است و قطر نیز میخواهد از رقیب خود ایران عقب نیفتد. استراتژی سوریه، نقش محوری را به ایران میدهد و قطر از جریان انرژی در این حوزه تا حد زیادی حذف میگردد. به همین دلیل، قطر عمیقاً نگران این مسئله است.