نه فقط در زمانی که خبر نامهنگاری اوباما و روحانی منتشر شد و واکنشهای چندان تندی در داخل کشور به دنبال نداشت، این احساس تغییر بیشتر شد بلکه پس از بیانات اخیر مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان سپاه به یقین تبدیل گشت؛ یقین از وزش نسیم اعتدال در حوزه سیاست خارجی.
به گزارش بولتن نیوز،«جدا از تغییر رییسجمهور و حضور روحانی برای اولین بار به عنوان
رییسجمهور در نیویورک، مهمترین تفاوت سفر رییسجمهور ایران به آمریکا در
این دوره، بالا رفتن احتمال دیدار میان مقاماتی از ایران و آمریکاست وگرنه
نفس حضور رییسجمهور یا نمایندگانی عالیرتبه در مجمع عمومی سازمان ملل
متحد نیست که مخالفان را ناراحت کرده است؛ چنانکه اغلب مخالفان - لااقل
مخالفان داخلی - هشت سال از نفس این حضور خرسند بودند.»
حسین آشنا
در یادداشتی با این مقدمه در تبیان نوشت: «وقتی در انتخابات 24 خرداد امسال
حسن روحانی با شعارهای اعتدال و تدبیر و امید انتخاب شد، دو اولویت که هم
از دغدغه برای حل مشکلات اساسی کشور و هم از شعارهای اصلی طیف روی کار آمده
برآمده بود، به عنوان مهمترین برنامههای دولت یازدهم و البته مهمترین
انتظارات مردم از دولتمردان مطرح میشد؛ اقتصاد و دیپلماسی.
اقتصاد
با تاکید بر لزوم کاهش فشار بر مردم، رفع موانع تولید و بطور کلی کسب و
کار، ساماندهی وضعیت دخل و خرج کشور، کاهش وابستگی به نفت و در نهایت
بازگشت اقتصاد کشور به مسیر درست و عقلانی در اولویت برنامههای دولت تدبیر
و امید قرار گرفت و مصوبات هیات وزیران در حوزههایی نظیر کشاورزی و
صادرات و واردات موید عزم جزم دولت برای درمان این بیماری مزمن کشور بود.
کمی
که اقتصاد و اقتصاددانان آرام گرفتند، دولتی که یک حقوقدان دیپلمات ریاستش
را بر عهده داشت، کلید را به درهای بسته دیپلماسی انداخت تا شاید بتواند
هم از تاثیرات مثبت یک سیاست خارجی پویا در اقتصاد کشور بهره ببرد و هم با
دور کردن تهدیدات، تنشهای داخلی و خارجی کمتر کند.
البته فعال شدن
حوزه دیپلماسی در دولت یازدهم، در طول اقتصاد قرار نداشت بلکه همعرض و
همسنگ با آن و شاید حتی کمی زودتر از آن آغاز شد. خیل عظیم پیامهای تبریک
از سوی عالیترین مقامات کشورهای مختلف جهان، بهویژه از سوی مقامات
کشورهای اروپایی، نویدبخش بهبود روابط ایران و جهان بود. حتی بعدا اعلام شد
که گستره این تبریکها فراتر از اینها رفته و باراک اوباما رییسجمهور
آمریکا نیز انتخاب حسن روحانی را تبریک گفته و روحانی نیز پاسخ نامه اوباما
را داده است.
معرفی دیپلماتی کارکشته همچون محمدجواد ظریف به عنوان
وزیر امور خارجه، اتخاذ رویکرد صلحطلبانه و تعاملجویانه در ادبیات
رییسجمهور و وزیر خارجهاش، پرهیز از بکار بردن «الفاظ محرک» در عرصه
سیاست خارجی و در ادامه، کتمان نکردن تبادل نامه میان روحانی و اوباما و
برنامه دیدار ظریف و ویلیام هیگ - وزیر خارجه انگلیس - همگی نشان می داد که
در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تغییراتی - حداقل نسبت به هشت سال
گذشته - در حال رخ دادن است.
نه فقط در زمانی که خبر نامهنگاری
اوباما و روحانی منتشر شد و واکنشهای چندان تندی در داخل کشور به دنبال
نداشت، این احساس تغییر بیشتر شد بلکه پس از بیانات اخیر مقام معظم رهبری
در جمع فرماندهان سپاه به یقین تبدیل گشت؛ یقین از وزش نسیم اعتدال در حوزه
سیاست خارجی.
رای اعتماد بالای مجلس به ظریف، فعال شدن علی
لاریجانی در عرصه سیاست خارجی که همزمان با دیپلماسی پنهان اما فعال دولت
برای کاهش احتمال حمله نظامی به سوریه پی گرفته شد، سپردن مذاکرات هستهای
به وزارت امور خارجه و شخص وزیر - که با توجه به گره خوردن این مساله به
منافع ملی، طبیعتا با هماهنگی رهبر انقلاب صورت گرفته است - سخنان اخیر
هاشمی رفسنحانی مبنی بر اینکه "سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف
بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست" و اینکه "در دیپلماسی
اعتدال، بنبستی وجود ندارد"، سکوت برخی افراد و طیفها که قاعدتا نباید از
بهبود رابطه ایران و غرب یا پیگیری سیاست گفتوگو از سوی دولت اعتدالگرا
خرسند باشند و در نهایت، طرح راهبرد «نرمش قهرمانانه» از سوی مقام معظم
رهبری بیانگر این مساله است که رییسجمهور و مجموعه دولت در مسیر این تغییر
تنها نیستند.
اما موضوع به همین حمایتها یا فعالیتها در داخل و
خارج دولت محدود نمیشود. برخی مخالفان، ساز مخالف خود را کوک کردهاند تا
به وقتش بنوازند و برخی هم نواختن را از همین حالا آغاز کردهاند.
با
وجود مخالفتهای پنهان و آشکار، هر روز که میگذرد بیشتر از احتمال دیدار
اوباما و روحانی سخن گفته میشود. هیچ یک از مقامات رسمی دو کشور تایید
نکردند که برنامه از پیش تعیین شدهای در این راستا وجود دارد اما بسیاری
از رسانههای غرب و بهویژه خود آمریکا گمانهزنیهای مختلفی را در
اینباره مطرح کردند. همزمان، حسن روحانی در گفتوگویی با شبکه ان.بی.سی
آمریکا، ضمن اینکه لحن نامه اوباما را سازنده خواند، گفت: «دیدار با اوباما
در دستور کار من نیست ولی هر چیزی در دنیای سیاست امکانپذیر است؛ البته
بسته به شرایطی که به وجود میآید.»
از سوی دیگر، مخالفان بیکار
ننشستهاند. به گفته رسانههای اسرائیلی، نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام
کرده است که برای خنثی کردن آثار مثبت تلاشهای حسن روحانی در نیویورک،
برنامهای تدارک دیده و آن را "برنامه مقابله با لبخند روحانی" خوانده است.
در همین راستا، نتانیاهو می کوشد با انجام دیدارهای مختلف در حاشیه مجمع
عمومی سازمان ملل به این هدف خود نائل شود.
گفته میشود ممکن است
برخورد روحانی و اوباما در حد سلامی و دست دادنی باشد. گفته میشود ممکن
است برای شروع یک ارتباط، مقاماتی پایینتر از حد روسای جمهور دو کشور با
هم دیدار کنند اما جدا از اینکه موافقان و مخالفان چه میگویند یا اینکه در
نهایت در متن و حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل بین «حسن روحانی» و «باراک
حسین اوباما» دیدار و برخوردی رخ میدهد یا خیر، باید نظرمان متوجه اتفاق
مهمتری باشد.
باید پذیرفت که چند سالی هست که باب گفتوگو میان
ایران و غرب و حتی تعامل با بسیاری از کشورهای غیرغربی یا بسته یا
نیمهبسته شده است. حالا به نظر میرسد که اتفاقات جدیدی در حال رخ دادن
است؛ اتفاقاتی که بخش مهمی از آن فعلا در حد گمانهزنی است و حتی سخنرانی
رییسجمهور در اجلاس سازمان ملل نیز هنوز انجام نشده است اما یک وجه مهم
کار تا همینجا مشخص شده است و آن اینکه هم ایران و هم غرب میخواهند از
گذشته درس بگیرند.
حسن روحانی عازم سفر نیویورک است تا در مقر
سازمان ملل برای جهانیان سخنرانی کند؛ سفری که محمود احمدینژاد هر بار
اصرار داشت برود اما هیچگاه اصرار نداشت که رفتنش آثار مثبتی هم داشته
باشد.»