متن کامل این یادداشت که در فیس بوک علی میر فتاح منتشر شده به شرح زیر است
محمد تاجیک : علی میر فتاح سردبیر هفته نامه مهرکده در اوایل دهه هشتاد توقیف شد در یادداشتی از عملکرد نیک آهنگ کوثر انتقاد کرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از پارس توریسم نیک آهنگ کوثر دراواخر دهه هفتادواوایل دهه هشتاد با نشریه مهر همکاری داشت.
متن کامل این یادداشت که در فیس بوک علی میر فتاح منتشر شده به شرح زیر است :
میدانم برایم هزینه در بر خواهد داشت، اما دل به دریا میزنم به رفیق
سابقم نیکآهنگ کوثر مینویسم که -وخدا شاهد است از سر خیرخواهی و دوستی
مینویسم- که این راهش نیست و از این کاری که میکنی جز شر و نکبت حاصلی
تحصیل نخواهی کرد. خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم/ دیبا نتوان بافت
از این پشم که رشتیم... فقط قرار نیست به کیهان و بیست و سی تذکر دهیم که
انصاف داشته باشند، بلکه من و تو هم نوشتهها و نقاشیها و کارهایمان
بیمایه انصاف، فتیر که چه عرض کنم زهر هلاهل است. یک وقت مرا به مزدوری
حکومت متهم نکنی. من نه مسئولیتی دارم، نه کارهای هستم و نه ارتباطی با دم
و دستگاه دولت دارم. اما چشم بر واقعیت که نمیتوانم ببندم. این دولت
واقعا دارد کار میکند. واقعا تدبیر و امیدی که گفتهاند شعار نیست. تدبیرش
حتی در حرف زدن اصحاب رده سه دولت هم قابل تحسین است. من افتخار میکنم که
وزیر امور خارجهمان کسی مثل ظریف است که یک تنه جلوی جنگی شوم و پلید را
گرفته. (به تعبیر یک تنهام گیر نده. حواسم هست چه مینویسم. سهم روسیه و
کنگره را ندیده نمیگیرم اما حقیقتا ظریف و تیمش کاری کردند کارستان) من
ذاتا منتقد قدرتم اما افتخار میکنم که رییسجمهورمان خوب و حساب شده و
مدبرانه حرف میزند و بلد است که چطور سایه شوم تشنج و بلبشو و دعوا و نزاع
را از سر کشور کوتاه کند. خوشحالم که توانسته مجوز آزادی زندانیان سیاسی
را بگیرد و مطمئنم که آنقدر تدبیر دارد که شرایط خلاصی میرحسین و کروبی را
هم فراهم آورد. تو هشت سالِ احمدی نژاد ایران نبودی ببینی چقدر به ما سخت
گذشت و چقدر همه چیز از مدار اصلی و درستش بیرون افتاد. من بیرون افتادن تو
را نیز از مدار کاریکاتور و طنز و خیرخواهی، محصول سیاستهای غلط احمدی
نژاد میدانم. اما حالا که همه چیز کمکم دارد به مدار اصلیاش برمیگردد،
ارزو میکنم که تو هم دست از لجاجت بیفایده برداری و بر سر چیزی که بر آن
علم نداری پافشاری نکنی. این روزها زیاد مورد انتقادت قرار دادهاند و حتی
به صراحت بدیات را گفتهاند و به یک جاهایی منتسبت کردهاند و... من باور
نمیکنم به آنجاها منتسب باشی. لااقل آرزو میکنم که اینگونه نباشد... این
را دوستانه میگویم. تو دچار توهم شدهای. هیچ چیز را آن طور که هست، درست و
صاف و ساده نمیبینی بلکه کج و دفورمه و غلط و آلوده به حب و بغض و غرض
میبینی. چون غرض آمد هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد. تو
هنرمندی، نه کارمند یک جناح فکری و سیاسی که حق برگشت و عدول نداشته باشی.
کاش ایران بودی و میدیدی که این مردم چقدر حالشان خوب شده و چقدر به زندگی
وآینده امیدوار شدهاند. من کارهای نیستم که نصیحتت کنم. اما به نظرم آن
نیکآهنگی که من در ایام مهر میشناختم هیچ دخلی به این نیکآهنگ عصبانی
بددهن بیپروای جنگطلب ندارد. این مردم دارند تغییر میکنند و تقدیر نیز
قرار است موافق این تغییر رقم بخورد. من میفهمم که زندگی در غربت سخت است و
فکر کردن در غربت سختتر. اما توصیه دوستانه و برادرانه میکنم که با
اصرار و ابرام بیحاصل، اسم شریفت را در فهرست موانع تدبیر و امید این ملت
ثبت نکنی. من جای تو بودم، مدتی بیخیال فیس بوک و سایت و اینترنت میشد و
میرفتم برای خودم یک گوشهای خلوت میکردم و کلاهم را قاضی میکردم که
آیا من شیپور طنز و شوخی را سر و ته دست نگرفتهام؟ هر کدام از ما در
برابر کشور و مردممان وظیفهای داریم. من نمیتوانم برای تو تعیین تکلیف
کنم که وظیفهات چیست اما هر چه هست مطمئنم که این کاریکاتورهای آخریات و
این استاتوسهای جدیدت از سر تعهد و همراهی و روشنگری نیست... خبرهای خوب
در راهند و همراه با نسیم خوش پاییزی قرار است اتفاقات خوب بیفتد. مراقب
باش که در برابر خوشی و امید و شادی، مروج تلخی و دروغ و فحش رکیک و کلمات
زشت نباشی. قربانت علی
هركس به كشور واينده أن أميدار است بايستي از تندروي بپرهيزد