انسان بی پناه حتی در آمریکا منتقد هک ایمیل هاست دست بسته نباید تسلیم فیس بوک شویم
همان طور که بشر برای رانندگی در جاده ها وخیابان ها قانون راهنمایی و رانندگی دارد باید در شبکه اجتماعی و اینترنت، قانون داشته باشیم و آسفالت و خیابان کشی و ادبیات شبکه اجتماعی مخصوص ایرانیان باید متعلق به ما باشد و نباید درخیابان ها و جاده های دشمن به دیالوگ مشغول باشیم
گروه اجتماعی - دكتر محمد سلطاني فر کارشناس ارتباطات امروز 25 شهریور در مقاله ای در روزنامه ایران با عنوان" دولت و شبكه هاي اجتماعي" با اشاره به راه اندازي صفحات شخصي وزرای دولت یازدهم، در دنياي مجازي از جمله سايت فيس بوك مدعی شده که اين ارتباط مستقيم كه بين مردم و دولتمردان به وجود آمده، مي تواند جايگاه دولت را در ايران نسبت به گذشته تغيير دهد؛ اين ارتباط دوسويه مي تواند دولت را پاسخگوتر كند.
شبكه هاي اجتماعي در دنياي مجازي فضايي به وجود آورده كه مردم به شكل مستقيم مي توانند با دولت در ارتباط باشند و پاسخ خود را از وزرا بگيرند و نظر خود را بيان كنند. شكل گيري اين ارتباط دوسويه و ديالوگي، علاوه بر تاثيري كه در داخل كشور دارد، روي ديپلماسي خارجي هم تاثيرگذار است. سفرا و سفارتخانه ها ديگر تنها بازيگران ديپلماسي خارجي نيستند و نقش اصلي، از آن مردم است.
به گزارش بولتن نیوز، درارتباط با این نکات که جناب سلطانی فر مطرح کرده است، باید یادآور شویم که استفاده از تکنولوژی روز در عصر اطلاع رسانی، لازمه موفقیت هر دولت و ملتی است و کسی منکر اثرگذاری فناوری های جدید دنیا بر زندگی بشر در کشورهای مختلف نیست و کامنت و نوشته های یک وزیر مانند مطالب جناب آقای ظریف وزیر محترم امورخارجه، بعد از اجلاس بیشکک بلافاصله صدها هزار بیننده دارد.اما این پرسش اساسی مطرح است که آیا این فضا و شبکه اجتماعی باید توسط کشوری ایجاد شود که ایران را تحریم کرده و بدترین فشارها به ملت ایران وارد کرده است؟ آیا بهتر نیست که دولت و وزرای دولت در فضایی و شبکه ای که متعلق به دولت وملت ایران است و توسط دولت و ملت ایران مدیریت می شود، مطالب خود را به اطلاع مردم ایران و مخاطبان خارجی و داخلی خود برسانند؟
در شرایطی که در کشورهای اروپایی، دولتمردان و مردم کشورهای فرانسه، انگلیس، آلمان، هلند و.... به زبان کشور خود و در شبکه اجتماعی و فضای اینترنتی با مدیریت دولت خود، به دیالوگ مشغولند، چرا به دنبال آن هستیم که شبکه فیس بوک را برای دیالوگ دولتمردان و ملت ایران مناسب ارزیابی کنیم؟
اگر اوباما و مسوولین دولت آمریکا و دیپلمات های ایالات متحده، در توییتر و فیس بوک، توییت می کنند و مطلب می نویسند و به قول جناب سلطانی فر به دیالوگ مشغولند، حداقل از جنبه مسائل امنیت اجتماعی و مدیریت موضوع، تاحدودی مطمئن هستند که فیس بوک و توییتر توسط دولت و بخش خصوصی آمریکا مدیریت می شود.
تازه در همین فضای رسانه ای که آمریکا ایجاد کرده و برخی از ایران و کشورهای دیگر،علاقه مند و شیفته حضور در آن هستند، انتقادات بسیاری از سوی شهروندان آمریکایی نسبت به هک ایمیل و شبکه های اجتماعی وجود دارد و رسانه های آمریکا پرده از دخالت های آشکار و شنودها و هک ایمیل های مردم برداشته اند و چند روز پیش نیز شاهد هک صفحه آقای ظریف بودیم.
حالابا توجه به چنین وضعیتی، چرا انتظار داریم که در فیس بوک به مبادله افکار ودیدگاه ها و خبرها ومسائل شخصی و کشوری وحزبی وگروهی بپردازیم؟. دشمنان به راحتی روی عملکرد مردم و دولتمردان ما اثرخواهند داشت و به راحتی قادر به برداشت مطالب و عکس ها و آدرس ها و دوستان و روابط ما هستند و به راحتی هک می کنند و مشکل ایجاد می کنند و حداقل مدیریت صفحات پرخبر و پر بازدید را به نوعی به دست می گیرند یا سوالات و مطالبی را توسط عوامل خود و با پشتیبانی فنی آمریکا مطرح می کنند.
حداقل کاری که آمریکا می تواند از طریق شبکه های اجتماعی خود دنبال کند پیدا کردن آدرس آی پی، مشخصات زندگی و خانواده و ایمیل ها و عکس ها و آدرس محل زندگی و... است و همان طور که شهروندان آمریکا را به بهانه مبارزه با تروریسم شنود می کند و هک می کند، به مشخصات زندگی افراد شهروندان سایر کشورها نیز دسترسی خواهد داشت.
براین اساس، این پرسش اساسی مطرح است که چرا اساتید فن ارتباطات در ایران، به دنبال ایجاد شبکه اجتماعی از نوع ایرانی نیستند تا هم از مزایای شبکه اجتماعی بهره مند شوند و هم ملاحضات امنیتی و مسائل سیاسی واجتماعی را در نظر بگیرند؟ و ورودی ها را کنترل کنند.
اگر در دنیای امروز که هر نفر یک وبلاگ و یا وب سایت دارد، و انواع روزنامه های کاغذی و الکترونیکی را داریم، نیازمند یک شبکه اجتماعی مرجع برای دیالوگ بین مردم و دولت هستیم تا هر شخص، شرکت، دولتمرد، .... یک صفحه برای خود داشته باشد و همه مردم و دولتمردان باشند تا حرف وکالای خود را عرضه کنند. چرا این شبکه اجتماعی از نوع ایرانی و با مدیریت ایرانی نباشد؟ و مانند کشورهای توسعه یافته جهان، شبکه ای با زبان و ادبیات ومدیریت فنی و پشتیبانی کشور خود نداشته باشیم؟
وقتی وزرای دولت جمهوری اسلامی و کارشناسان، سفارتخانه ها ومردم در شبکه ای حضور یابند که ساخته آمریکاست یعنی اجازه داده ایم که کشوری و دولتی که ما را تحریم کرده فضایی ایجاد کند تا نبض اندیشه و فکر و رفتار مردم ما در آن نشان داده شود و رازها و اسرار و گفته ها و شنیده های خود را در آن نمایش دهیم تا رقبا و دشمنان بتوانند از آن به بهترین روش که می خواهند بهره مند شوند.
در این زمینه لازم به ذکر است که دیپلمات ها در سنت فعالیت خود همیشه یک قانون دارند که وقتی می خواهند به طور رسمی حرفی بزنند به زبان رسمی کشور خود مثلا فارسی حرف می زنند. حال این پرسش مطرح است که اگر می خواهیم به زبان الکترونیک و شبکه های اجتماعی و اینترنت حرف بزنیم آیا بهتر نیست که مدیریت این شبکه اجتماعی توسط مسوولان و مدیران رسانه ای کشور خود ما مدیریت شود؟! و در کوچه و خیابان های شبکه اجتماعی ساخته ایرانیان قدم بزنیم؟
آیا شبیه آن چه در خارج کشور برای سایت های فارسی زبان ایجاد شد و گویا نام گرفت و یا شبیه فیس بوک، نمی توانیم در کشور ما و توسط اساتید رسانه ای ما شکل بگیرد تا مردم و مسوولین به آن مراجعه کنند و یک شبکه مرجع و قابل اعتماد برای حضور میلیون ها ایرانی داشته باشیم و از مشکلات این پراکنده بودن سایت ها و روزنامه ها نیز تاحدودی کاسته شود و مردم یک جای قابل اتکا برای ملت ایران داشته باشند؟
آقای سلطانی فر در مطلب خود در روزنامه ایران نوشته است: ورود به فضاي مجازي به ذاته بي خطر نيست و بايد آگاهانه به آن وارد شد اما دور كردن مردم از تكنولوژي و فضاي مجازي با هشدار و تهديد نمي تواند نتيجه بخش باشد و بايد در مسير بالابردن سواد رسانه اي مردم گام برداريم.
در این زمینه نیز لازم است تذکر داده شود که این هشدارها، به خاطر اشراف مسوولانی است که از خطرات چنین شیوه هایی آگاهند و قبل از آن که زیان ها وخسارت ها بیشتر شود نسبت به این خطرات برای مردم، کشور و نظام هشدار می دهند وانتظار دارند که در چارچوب قانون به این هشدارها توجه شود و لذا اگر به این هشدارها بی توجهی شود طبیعی است که متناسب با سطح حساسیت هر فرد، باید برخورد قانونی شود زیرا خطری که ممکن است حضور در این شبکه ها مانند فیس بوک ایجاد نماید و مشکلات دیگر، خسارت های سنگینی را نصیب کشور کند و در آن زمان کسی مسوول نخواهد بود و نباید یک کشور یا یک نظام تاوان اشتباه عده ای اندک را بدهند.
به عنوان مثال، در جریان حوادث بعد از انتخابات سال 88 شاهد بودیم که فیس بوک به محل حضور عده ای تبدیل شد که در عمل نظام و انقلاب و کشور را هدف گرفته بودند و وقتی چنین تجربه ای پیش روی ماست و در مقابل خود تهدیدهایی مشاهده می کنیم چرا هشدار دادن در مورد این موارد، را تهدید می خوانیم؟ می توانیم در شبکه اجتماعی حضور یابیم اما ملاحظات و لوازم آن را از قبل محیا کنیم و دست بسته خود را به میدان فیس بوک نیندازیم.
جناب سلطانی فر در این زمینه برعکس تحلیل کرده اند و به جای آن که تهدید را از ناحیه دشمن تحلیل وارزیابی کنند و وزرا و مردم را نسبت به خطر حضور در شبکه هایی هوشیاری دهند که خود مردم آمریکا آن را ابزار شنود و هک ایمیل های آنها می دانند، برعکس گفته اند که دور كردن مردم از تكنولوژي و فضاي مجازي با هشدار و تهديد نمي تواند نتيجه بخش باشد
آقای سلطانی فر همچنین گفته است که بهره برداري از رسانه هاي نوين و فضاي سايبري در حد يك انقلاب، زندگي مردم را دستخوش تحول مي كند. فيلتر كردن نمي تواند راه ورود به فضاي مجازي را ببندد؛ چون تعداد زياد شبكه هاي اجتماعي مانند فيس بوك و توئيتر موجب شده كه افراد در صورت دسترسي نداشتن به يكي از اين سايت ها، فضاي ديگري را براي تعامل هاي اجتماعي انتخاب كنند. با اين حال تنها شبکه هاي اجتماعي نمي توانند در ايجاد فضاي دو طرفه و ديالوگي ميان دولت و مردم موثر باشند. بايد نگرش خود را تغيير دهيم. از سوي ديگر در زمينه فضاي سايبري هم نيازمند تغيير نگرش هستيم. دنيا به سمت فضاي دوطرفه و ديالوگي پيش مي رود و تكنولوژي هم به همين سو در حركت است. دنياي تك گويي دولت ها ديگر به سر آمده و با توجه به فضاي ايجاد شده، دولت ها نمي توانند حرف مردم را نشنوند. استفاده از تكنولوژي روز دنيا از سوي دولت ها و در ارتباط بودن با مردم از نقاط قوتي محسوب مي شود كه دولت مونولوگي و تك گو را به دولت ديالوگي تبديل مي كند و دولتمردان علاوه بر سخن گفتن، حرف مردم را هم مي شنوند.
در این زمینه نیز این پرسش مطرح است که اگر فیلتر کردن سایت های مضر منافع ملی و نظام و مردم درست نیست پس چه راهکارهایی برای مقابله با این تهدیدات نرم باید یافت آیا مانند بسیاری از کشورها، خود را دست بسته تسلیم فرهنگ غرب کنیم و به همان سرنوشت و مشکلاتی که خود مردم آمریکا و کشورهای دیگر گرفتار شده اند ما نیز اسیر مصرف گرایی، بی اخلاقی و بی بند وباری و تسلیم شدن در برابر غول های رسانه ای و تبلیغاتی شویم و استقلال خود را به تدریج از دست بدهیم و در برابر شبیخون فرهنگی دشمن بدون ابزار و وسیله بایستیم؟
آیا مواهب دنیای صنعتی و توسعه یافته و کپی برداری از زندگی کشورهای غربی در همه حال مثبت ارزیابی شده و حتی برای خود مردم آمریکا مفید بوده که حالا می خواهیم به سادگی ابزارهای جدید را بپذیریم و هیچ اقدامی نکنیم؟
ایا بهتر نیست که اساتید رسانه ای، روزنامه نگاران و مهندسان کشور به فکر ایجاد فضای اینترنتی و شبکه اجتماعی متناسب با مردم و فرهنگ کشور باشند؟ آیا در این زمینه نیز باید اسیر افراط و تفریط شویم یا نپذیریم و یا دست بسته خود را تسلیم کنیم؟
ما قبول می کنیم که استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی خواسته یا ناخواسته تسلط خود را در عصر اطلاع رسانی نشان خواهد داد ودولت و مردم باید دیالوگ داشته باشند و مردم پرسشگر و حامی دولت باشند و دولت پاسخ گو در برابر مردم باشد و حضور در شبکه های اجتماعی را با قبح ذاتی مساوی نمی دانیم و حضور در فیس بوک را گناه کبیره نمی دانیم اما افراط وتفریط در این زمینه به صلاح نیست و همان طور که بشر برای رانندگی در جاده ها وخیابان ها قانون راهنمایی و رانندگی دارد باید در شبکه اجتماعی و اینترنت، قانون داشته باشیم و آسفالت و خیابان کشی و ادبیات شبکه اجتماعی مخصوص ایرانیان باید متعلق به ما باشد و نباید درخیابان ها و جاده های دشمن به دیالوگ مشغول باشیم
باید در خیابان ها و چهارراه ها و شبکه های اجتماعی خود دیالوگ کنیم نه در شبکه اجتماعی ساخته کشورهای غربی