محمد پورغلامی: در دوران مدرن و با روی کارآمدن نظام های دموکراتیک، یکی از موضوعاتی که همواره مورد بحث قرار گرفته است، «حق آزادی بیان» انسان ها است.
به گزارش
بولتن نیوز، در نظام های پادشاهی و استبدادی، مردم هیچگونه حق اظهار عقیده و نظر را نداشتند. نظام های استبدادی، هر آنچه را که می خواستند به عنوان «قانون» وضع کرده و همه مردم نیز به ناچار محکوم به اجرای آن بودند.
اما در سده های اخیر، و با فروپاشی نظام های استبدادی، و ازدیاد نظام هایی که دارای رویکردهای دموکراتیک بودند، به مرور، حق آزادی بیان آحاد جامعه نیز به رسمیت شناخته شد.
بر همین اساس، حق آزادی بـیان یکی از مهمترین و بنیـادی ترین حـقوق بشر و از زمره حـقوق مدنـی و سیاسی و به اصطلاح نسل اول حـقوق بشر است، کـه در بسیاری از اسناد بیـن الملـلی جهانی و منطقه ای نیز مورد تاکید و تصریح قرار گرفته است.
«توماس هابز»، فیلسوف بزرگ سیاسی دوران مدرن معتقد است که «حق» عبارت است از: آزادی انجام یا عدم انجام یک عمل. «هوگو گروسیوس»، حقوقدان برجسته عصر مدرن نیز در کتاب خود به نام قانون جنگ و صلح، حق را چنین تعریف کرده است: «حـق، کیفیت اخلاقی شخصی است که صلاحیت داشتن یا انجام دادن چیزی را دارد».
در مورد واژه «آزادی» نیز «آیـزیـا برلیـن»، یکی از برجسته ترین فیلسوفان سیاسی در مقاله معروف خود تحت عنوان «چـهار مـقالـه درباره آزادی»، آزادی را به دو دسته تقسیم می کند: «آزادی مثبت» و «آزادی منفی». آزادی منفی را در فارسی باید «رهایی از» یا «آزادی از» ترجمه کنیم. یـعنی آزاد بودن از یکسری منع ها، زنجیرها و زورها. آزادی منفی یعنی نبودن مانع بر سر راه تحقق حقوق بشر. آزادی مثبت نیز یعنی تـوانایی انسان در بهره مندی از زندگی و آنچه که عدالت طرح می کند. یـعنی دسترسی مساوی به مـنابع و امکانات.
در مورد تعریف اصطلاح «آزادی بیان» نیز نظرات متفاوتی وجود دارد. برای مثال، «جـان استـوارت میـل» در کـتـاب خود بـه نـام «رسـالـه ای در بـاب آزادی» می نویسد: آزادی بیان از مصادیق مهم آزادی انسانها و در واقع اولین قلمرو از سه قلمرو اصلی آزادی یعنی آزادی عقیده و وجدان و آزادی فکر و اندیشه است. از نظر وی آزادی بیان و اندیشه و انتشار عقاید و آزادی گفتار و نوشتار و نگارش آن چنان مقدس است که اگر هـمه انسانها یکسان بـیاندیشند و تنها یک نفر با نظر همه مخالف باشد، کـار عـموم در خاموش کردن اجباری آن یک تن به همان اندازه نارواست که اگر او قدرت داشت و نوع بـشر را به زور خاموش می کرد.
بر همین اساس، حق آزادی بیان در منشورها و میثاق نامه های جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال در ماده ۱۹ اعلامیه جـهانی حـقوق بشر کـه مهمترین سند بین المللی جهانی و اولین دستاورد کـمیسیون حــقوق بشر سازمان مـلـل متحد به شمار می رود، بر حـق آزادی بیـان تصریح شده است. این ماده مقرر می دارد: «هر کس حـق آزادی عـقیده و بیـان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بـیـم و اضطـرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد».
در مثالی دیگر، در کنفرانس جهـانی حـقوق بشر کـه در ژوئن ۱۹۹۳ در وین برگزار شد و در سند مصوب آن مـعروف به بیـانیـه حـقوق بشر ویـن نیز به آزادی بیـان به عنوان یک عنصر جهان مشمول اشاره شده است. در ایـن کنفرانس، در خصوص ارتبـاط یک جـامعه دموکراتیک و مبتنی بر مردم سالاری با آزادی بیـان، وفـاقی عام حاصل شد و تاکید گردید که تقویت و پیشبرد دموکراسی، بر ابراز اراده آزاد افراد و اندیشه ها و عقاید آنها مبتنی است.
اما چنانچه مورد ملاحظه قرار گرفت، اگرچه همه نظام های دموکراتیک، و اسناد و بیانیه های بین المللی بر حق آزادی بیان تاکید کرده اند، اما هیچکدام از آنها به طور دقیق «محدوده» آزادی بیان را مشخص نکرده اند. بنابراین سوال مهم آن است که محدوده آزادی بیان تا کجاست؟ انسان ها تا چه حد مجاز به ابراز عقاید، نظرات و دیدگاه های خود هستند؟ آیا حق آزادی بیان یک حق «مطلق» است یا «مشروط»؟
در پاسخ به پرسش های فوق، برخی از لیبرال های افراطی معتقدند که حق آزادی بیان انسان ها، مطلق است و هیچگونه حد و مرزی برای آن نباید وجود داشته باشد تا انسان ها بتوانند بدون هرگونه واهمه ای، عقائد و نظریات خود را مطرح کنند.
در مقابل، عده ای دیگر از اندیشمندان بر آن عقیده اند که حق آزادی بیان نامحدود به انسان ها، موجب وضعیت «آنارشی» یا هرج و مرج در جامعه خواهد شد. برای اثبات این موضوع، کافی است تصور کنید دو یا چند نفر، یا دو یا چند گروه و جریان که با یکدیگر مخالف هستند، اگر بخواهند در بیان عقائد خود علیه طرف مقابل، به صورت نامحدود به ابراز عقیده بپردازند، چه وضعیتی در جامعه به وجود خواهد آمد! گاهی اوقات نیز ممکن است بیان یک عقیده، منجر به بروز آشوب، شورش یا هرج و مرج در جامعه شده و در نهایت موجب بی ثباتی سیاسی و اجتماعی شود، آیا در چنین حالتی هم می بایست باز هم آن عقیده اظهار شود؟
واضح است که «عقلانیت سیاسی» و آداب سیاست ورزی حکم می کند که آزادی انسان ها دارای یک سری محدودیت ها یا به اصطلاح امروز، «خط قرمز»ها باشد. البته این محدودیت ها و خط قرمزها متناسب با مذل نظام سیاسی، فرهنگ و هویت جوامع، مختلف است اما یقینا هیچ حکومتی وجود ندارد که بر آزادی بیان، حد نزند. حتی دموکراتیک ترین حکومت ها نیز محدودیت هایی را برای آزادی قائل می شوند.
برای مثال، چند سال پیش مستندی به نام Expelled توسط Nathan Frankowski ساخته شد که در آن نشان داده می شود چگونه اساتید برجسته دانشگاه های غربی، تنها به دلیل آنکه با «نظریه داروینیسم» (که یکی از مبنایی ترین نظریات در انگاره های غربی محسوب می شود) مخالف کردند، از دانشگاه های خود اخراج شده و خانه نشین شدند!
یا مثلا روزنامه «نیویورک تایمز» که یکی از مهم ترین روزنامه های بین المللی و با سابقه ای حدود ۲۰۰ سال است، تنها به دلیل آنکه در روزهای آغازین جنگ امریکا با کویت، یک عکس کوچک در صفحه اول خود از تابوتهای نظامیان کشته شده آمریکایی در جریان سقوط بالگرد منتشر کرد؛ به 10 روز توقیف و 5/4میلیون دلار جریمه نقدی محکوم شد!
در مثالی واضح تر و عمومی تر، می توان به ماجرای انکار «افسانه هلوکاست» اشاره کرد که حکومت های غربی حتی حق تحقیق و پژوهش در این زمینه را هم به اندیشمندان نمی دهند چه برسد به آنکه بخواهند نظرات خود را بیان کنند و بر زبان بیاورند! البته برای اثبات حق محدود آزادی بیان می توان صدها نمونه دیگر (نظیر محدویت هایی که برای حجاب بانوان مسلمان در کشورهای غربی وجود دارد، یا محدودیت های مسلمانان برای بیان عقائد خود در رسانه های غربی، یا جلوگیری از مخالفت با سیاست های اسرائیل در رسانه های مطرح امریکایی و...) اشاره کرد.
پس تا اینجای بحث مشخص شد که حق آزادی بیان، مشروط است نه مطلق. اما در نظام جمهوری اسلامی که یک نظام مردم سالار دینی است نیز همواره حق آزادی بیان و اندیشه، مورد توجه حاکمان قرار گرفته است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز اگرچه به صورت واضح از اصطلاح «آزادی بیان» استفاده نشده است، اما در برخی از اصول آن بر حق آزادی بیان تاکید شده است. اما نویسندگان قانون اساسی که گویا تسلط جامعی بر مباحث حقوقی موجود در کشورهای جهان داشتند، از همان ابتدا با درایت کامل، حق آزادی بیان را به طور محدود مورد پذیرش قرار دادند.
در اصل بيست و چهارم قانون اساسی چنین آمده است: نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزاد هستند مگر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشند. تفصيل آن را قانون معين مي كند.
در اصل بيست و ششم آن نیز نوشته شده است: احزاب، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچ كس را نمي توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.
چنانچه مشخص است قانون اساسی جمهوری اسلامی، حق آزادی بیان رسانه ها و مطبوعات را نیز به صورت محدود یعنی تا آنجا که مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي نباشد، می پذیرد. بنابراین بر همه رسانه ها فرض است که در اظهارنظرها و بیان عقائد خود، چارچوب های مندرج در قانون را رعایت کرده و فراتر از محدوده مشخص شده، عمل نکنند.