به گزارش بولتن نیوز، مصاحبه با دكتر سيدمحمد ميرسندسي، استادیار جامعه شناسی دانشگاه جامع امام حسين (ع) به نقل از «واژگون» در ادامه می آید:
برخي معتقدند كه كنشگر، در فضاي مجازي شخصيتي كاذب از خودش به نمايش مي گذارد و اين فضا اساساً فضايي كاذب و دروغين است اما در مقابل عده اي معتقدند كه اينترنت فضايي براي صداقت و برملا كردن منويات دروني فراهم كرده است. آيا اينترنت پشت صحنه و حياط خلوت زندگي ما را به نمايش مي گذارد؟
دكتر مير سندسي : اينترنت سطحي از تكامل زندگي اجتماعي است. من قضيه را بيشتر تكاملي مي بينم. مثلاً در دوره قبل خيابان اگر نبود و تلفن اگر نبود زندگي چه وضعي داشت؟ اينترنت فرصت هايي ايجاد مي كند و تهديدهايي. اينترنت ابزار جديدي است براي تأمين نيازهاي انسان جديد. به نظرم مي توان قضيه را ماركسي تحليل كرد. شيوه هاي توليد كه تغيير مي كند باالتبع، روبناي فرهنگي و سبك زندگي نيز تغيير مي كند. پيدايش چيزي به نام اوقات فراغت نتيجه شيوه توليد و كسب درآمد در دوره جديد است. شايد بخش عمده اي از استفاده از اينترنت در ابتدا استفاده اي فراغتي بود اما به مرور اينترنت خود تبديل به وسيله اي ضروري مي شود و خودش كم كم تمام لايه هاي زندگي فردي و اجتماعي را متأثر مي كند.
اگر بخواهيم خردتر نگاه كنيم. من به عنوان يك كنشگر قبلاً جور ديگري رفتار مي كردم و با ديگران ارتباط برقرار مي كردم و حالا تحت تأثير پديده اي به نام اينترنت جور ديگري رفتار مي كنم و نسبت ديگري با پيرامونم برقرار مي كنم. دقيقاً چه اتفاقي افتاده است؟
دكتر ميرسندسي : اتفاقي كه افتاده اين است. ما دوجهاني شده ايم. دو جهان داريم. جهان مجازي و جهان واقعيت.
اين دو جهان چه نسبتي با هم دارند؟
دكتر ميرسندسي : ما الان در پاسخ به اين پرسش رساله هايي در سطح دكتري داريم. اين سوال خيلي تخصصي و پيچيده است. اما در كل بايد گفت كه اين دو جهان هم با هم نسبتي دارند و هم بر هم تأثيراتي دارند. اما نكته مهم اين است كه اين دو جهان اگر بيش از حد از هم فاصله بگيرند آسيب ها ايجاد مي شوند. به عبارت ديگر آسيب ها در شكاف ميان جهان مجازي و جهان واقعيت لانه مي كنند. جهان مجازي جهاني است كه در آن هنجارها و قيد و بندها و كنترل ها و نظارت ها به شدت جهان واقع نيست و آزادي آن نسبت به جهان واقعي خيلي بيشتر است. جهان مجازي، جهان واقعيت را دچار از جا كندگي مي كند و به سمت خويش مي كشاند. ما نمي توانيم جهان واقعيت را ميخكوب كنيم و لنگر بيندازيم تا تكان نخورد. اگر ما جلوي انطباق و نزديكي اين دو جهان را بگيريم به آسيب ها دامن مي زنيم.
اين رابطه صرفاً يكسويه است؟ جهان واقعي فقط تأثير مي پذيرد؟
دكتر ميرسندسي : شما اگر كنشگر فعالِ جهان واقعيت باشيد، كنشگر فعالِ جهان مجازي هم خواهيد بود. شما نمي توانيد در جهان مجازي چيزي بسازيد وقتي اينجا در جهان واقعي هم نساختيد. اساساً يكي از اتفاقاتي كه براي جامعه ايراني در دوره مدرن افتاده همين كنشگري منفعلانه است. اگر تاريخي نگاه كنيم انسان ايراني قبل از ورود مدرنيته نيز منفعل بوده و مواجهه با مدرنيته نيز بيشتر به اين انفعال دامن زده. فلذا مدرنيته هر كاري خواسته با اين انسان كرده و هر سبك زندگي اي را به او تحميل كرده است.
ريشه اين انفعال كجاست؟
دكتر ميرسندسي : من ريشه اين انفعال را از منكوب كردن عقل گرايي و حاكميت نقل گرايي و اشعري گري مي دانم. به قول شهيد مطهري ضربه اي كه اشاعره به جهان اسلام زدند در طول تاريخ اسلام چنين ضربه اي وارد نشده بود.
اصلاً اگر به دغدغه هاي فرهنگي اي كه از جانب دستگاه هاي فرهنگي و دغدغه مندان فرهنگي وجود دارد نگاه كنيم مي بينيم كه پيش فرض همه آنها منفعل بودن مخاطب است. ما همواره نگران اين هستيم كه مخاطب از ماهواره و اينترنت چه تأثيراتي مي پذيرد.
دكتر ميرسندسي : بله. چون اين انسان در تاريخ گذشته ما منفعل شده است. از نظر شما غذايي به نام چلوكباب ايراني به مثابه يك سمبل فرهنگي آيا قابليت عرضه به فرهنگ جهاني را ندارد؟ به نظر من كه مسلماً اين قابليت را دارد. به همين ترتيب آيا رفته ايم عناصر فرهنگي ديگري را شناسايي كنيم كه قابليت عرضه داشته باشد و ما را در عرصه جهاني از انفعال خارج كند؟ همين فرصت ها را اگر استفاده نكنيم خود به خود تبديل به تهديد مي شوند. اگر عنصري فرهنگي مانند غذاهاي ايراني را به ديده فرصت ننگريم مشاهده مي كنيم كه در داخل جامعه خودمان نيز پيتزا بر چلوكباب و كوفته ترجيح داده مي شود در حالي كه سوشي ژاپني مي تواند در عرصه جهاني مطرح شود.
كنشگر فعال چگونه تربيت مي شود؟
دكتر ميرسندسي : اين هم يك پرسش مهم و كلان است. به نظر من در درجه اول حكومت و دولت با استفاده از تمام امكانات و نهادهايش بايد در جهت توليد كنشگر فعال عمل كند. بايد از خود بپرسيم آيا سيستم آموزشي ما در كلاس درس كنشگر فعال تربيت مي كند؟ علاوه بر آن به وجه گفتماني اين دغدغه هم بايد توجه كرد. يعني چنان بايد در ميان نخبگان و عامه اين دغدغه رايج شود كه خود به خود فشار بياورد و خودش را تحميل كند وقتي منفعل نبودن واجد وجهي گفتماني شود هرجا كه انفعالي ديده شود مورد پرسش قرار مي گيرد و همه از خود بپرسند كه چرا ما دچار انفعال هستيم؟
به نظر مي رسد كه جهان مجازي فارغ از فاصله اي كه با جهان واقعي دارد اقتضائاتي خاص خودش دارد كه آن را به كنشگران آن فضا تحميل مي كند. رفتارها و گفتارهايي از كنشگران در فضاي مجازي مي بينيم كه انتظار آن را به هيچ وجه در فضاي واقعي نداريم. به عنوان مثال خانمي كه مسئوليت دولتي دارد و به عنوان يك خانم محجبه شناخته شده است تحت تأثير اين فضا مكشوف مي شود. اين اقتضائات چيست؟
دكتر ميرسندسي : شكافي كه ميان جهان واقعي و جهان مجازي وجود دارد دوگانگي ايجاد مي كند. يك وجه اين دوگانگي ساختاري و نهادي است و يك وجه آن كه در ميان آدم ها تجلي مي كند، دوگانگي شخصيتي است. يعني آدم ها يك جلوه هايي براي فضاهاي مجازي و يك جلوه هايي براي جهان واقعي خود ترتيب مي دهند. ما هنوز نتوانستيم بر اين تضاد فائق شويم و به يك يگانگي و وفاقي براي جمع كردن اين دو جهان برسيم.
اين دو جهان هر كدام ويژگي ها و اقتضائاتي مختص خود دارند. نسبتي كه با عين و ذهن دارند متفاوت است. در جهان مجازي بدن و جسم از مركزيت مي افتد و ذهنيات و ايده ها و گاه توهمات غالب مي شود. اين شكافي كه مي فرمائيد بين دو جهان وجود دارد آيا واقعاً قابل برداشت است؟
دكتر ميرسندسي : از نظر من مسأله همچنان همان كنشگر فعال يا منفعل بودن است. وقتي منفعل باشيم دچار از خودبيگانگي مي شويم. من چند وقت پيش به كوه رفته بودم با خودم فكر مي كردم در اين سرماي كوهستان و دماي بيست درجه زير صفر چرا من سردم نيست و دارم عرق مي ريزم؟ چون من دارم مي روم بالا و كنشگر فعالم ولي اگر بايستم و بگويم سرد است يخ مي زنم. شما اگر فعال باشيد از سرما عبور مي كنيد.
سوالم را به شكل ديگري طرح مي كنم. جهان مجازي آيا زندگي دوم است يا دوپاره شدن زندگي واقعي است؟ آيا واقعاً با پيدايش جهان مجازي ما دوبار و در دوفضا زندگي مي كنيم يا اينكه زندگي يك چيز بيشتر نيست و مجازي شدن منجر به تكه پارگي زندگي واقعي شده است؟
دكتر ميرسندسي : فضاي مجازي يك الحاقيه اي است به زندگي جديد. بعضي ها به شكلي افراطي و غير واقع بينانه مي گويند كه جهان مجازي جاي جهان واقعي را گرفته است. با همه اين توصيفات بايد گفت كه باز هم پاي ما روي زمين است. همان طور كه بشر رفت فضا و ماه را كشف كرد ولي همچنان پايش روي زمين است. فقط يك عرصه جديدي كشف شده و به جهان واقعي ضميمه شده است. اگر واقعيتي وجود نداشته باشد مجازي هم نخواهد بود. ما بايد اين فضا را درك كنيم و متناسب با آن بازنگري كنيم. نمي توان بدون توجه به آن و در نظر گرفتن مقتضيات آن همان دستورالعمل هاي سنتي را ائه نمود.
براي هدايت و تربيت كنشگر فعال، دو راه وجود دارد؛ يكي موعظه و يكي ترتيب دادن ساختارها به نحوي كه كنشگر در اين فضا خودش راه درست تر را برگزيند. به عنوان مثال فيسبوك اصلاً از لحاظ ساختاري طوري طراحي شده كه دعوت مي كند به مكشوف شدن و كنشگر، خواه ناخواه تحت تأثير اين ساختار سوق پيدا مي كند به اين سمت.
دكتر ميرسندسي : قبل از اينكه اين وضعيت در فيسبوك بيفتد در جهان واقعي است كه تكليف روابط يك سويه و دو سويه مشخص مي شود. جوامعي كه صرفاً به روابط يك سويه عادت كرده اند مشكلات بيشتري در فضاي اينترنت دارند. درست است كه ما دو گوش داريم براي شنيدن اما يك زبان هم داريم براي سخن گفتن. نمي شود كسي به ديگران بگويد شما فقط گوش باشيد و من فقط زبان. پيام ها به سمت پيام هاي غير مستقيم رفته است. اينترنت هم در ابتدا بيشتر مبتني بر منولوگ بود اما به مرور زمان به سمن ديالوگ و كنشگر فعال حركت كرده است. همين الان رسانه ملي ما اگر به مخاطب توجه نكند تا چند سال ديگر به هيچ وجه نمي تواند با رسانه هاي رقيب، رقابت كند.
من متشكرم از وقتي كه گذاشتيد و پاسخ هاي خوبي كه داديد ولي همچنان پاسخي براي اين سوال دريافت نكردم كه اين مكشوف شدن و به قول گافمن، آوردن پشت صحنه به جلوي صحنه و از بين رفتن حريم ها از كجا آمده؟ گويا همان طور كه در معماري ما ديگر نشاني از تفكيك ميان اندروني و بيروني نيست در رفتارها و گفتارهاي ما علي الخصوص در شبكه هاي اجتماعي نيز اين محدوده ها در هم مي شكند و ما خيلي راحت هركسي را به حيات خلوت خود راه مي دهيم.
دكتر ميرسندسي : اصلاً به تعبير وبر، جهان مدرن افسون زدايي مي كند و راز گشايي مي كند اين اتفاق مختص به اينترنت نيست اما ما بايد ياد بگيريم كه چه چيزهايي را مكشوف كنيم و چه چيزهايي را مكشوف نكنيم. ما تا زماني كه هنجارهاي اين زندگي را ياد نگيريم يا رومي رومي هستيم يا زنگي زنگ.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com