کد خبر: ۱۶۶۸۵۸
تاریخ انتشار:
مقاله اي از عرفان قانعی فرد

چالش های کردهای سوریه

عرفان قانعی فرد،پژوهشگر تاریخ معاصر و مولف خاطرات رسمی جلال طالبانی در يادداشتي براي مثلث به بررسي مساله كردهاي سوريه پرداخته است.

مثلث آنلاين:عرفان قانعی فرد،پژوهشگر تاریخ معاصر و مولف خاطرات رسمی جلال طالبانی در يادداشتي براي مثلث به بررسي مساله كردهاي سوريه پرداخته است.

در سوریه شاید نخستین بازی با کارت کردها علیه ترکیه به سال 1927 بازمی گردد زمانی که جنبش استقلال طلبی کردهای ترکیه (به کردی: خوی بون) در سوریه شکل گرفت و البته بیشتر دنبال جلب نظر مساعد فرانسویها بود که آن زمان بر سوریه حاکمیت داشتند. این جنبش بیشتر روشنفکری بود تا سیاسی و غیر از ترکیه ، در سوریه موجب ناراحتی و نگرانی قومگرایان عرب شد.

در خلال سالهای 1932 تا 1942 ، ایام صدارت فرانسویها در سوریه، جلادت عالی بدرخان روزنامه هاوار (فریاد) را به زبان کردی منتشر کرد و الفبای لاتین را به جای الفبای عربی مورد استفاده قرار داد. هاوار علاوه بر سوریه، مخفیانه در ترکیه هم منتشر می شد. فرانسویها مخالف این ترویج هویت فرهنگی نبودند اما با قطع حمایت فرانسه در سال 1928 آن جنبش فروریخت. مانند جنبش قاضی محمد و جمهوری مهاباد که بنا به گفتار کنسول وقت انگلیس، سرکلارمونت اسکرین در سال 1324: "وقتی ارتش سرخ از ایران بیرون رفت، جمهوری خودمختار کردستان مانند گوسفند بدون شبان و بسان بنای مقوایی و پوشالی، درهم ریخت".

وقتی سلطه فرانسویها بر سوریه پایان یافت و سوریه مستقل شد، دیگر هیچ ضمانتی برای به رسمیت شناخته شدن هویت رسمی کردها باقی نماند. غیر از سیاستهای حکام سوری، پراکندگی جغرافیایی کردها در سوریه هم عاملی شد تا نیروهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی مشخص و متحد و یکسانی میان کردها پدید نیاید و هیچگاه فرهنگ و زبان و هنر کردی از جانب حکومت مرکزی سوریه به رسمیت شناخته نشود. حتی آموزش زبان کردی، انتشار هر نشریه کردی، موسیقی کردی یا اجرای تئاتر به زبان کردی هم ممنوع اعلام شد. مدتها علاوه بر منع انتشار، تکلم به زبان کردی هم ممنوع بود یا اگر هم هنرمندی به زبان کردی قطعه ای موسیقی اجرا می کرد، دستگیر می شد. در حالی که در همان سالها در ایران، از چهارم آذر 1325 پخش برنامه های کردی از رادیو ﺗﻬﺮﺍﻥ آغاز شد و قطعات موسیقی و ادبی کردی هم پخش می شد.

در همان سالها و پس از تأسیس حزب دموکرات کردستان ایران (25 امرداد 1324) توسط قاضی محمد، مصطفی بارزانی هم در عراق بنا به حس رقابت و تصور گرفتن نقش اول از قاضی محمد در عرصه سیاسی کردستان معاصر، با همکاری روسها حزب دموکرات کردستان عراق را در 1946 در بغداد تأسیس کرد البته همواره به دنبال نابود کردن و تضعیف رقیب ایرانی خود بود.

در 22 فوریه 1958 به ابتکار جمال عبدالناصر، رهبر وقت مصر، جمهوری متحد عرب (با عضویت سوریه، مصر و یمن) شکل گرفت و از همان ایام تبلیغات علیه کردها شروع شد، آنها را وطن فروش و جدایی طلب می نامیدند و افسران کرد را از ارتش اخراج می کردند. اما در همان سال ، مصطفی بارزانی که در پی کودتای عبدالکریم قاسم در عراق(چهاردهم ژوئیه 1958) از روسیه به عراق بر می گشت،طی مسیر خود در قاهره توقف کرد و به دیدار جمال عبدالناصر رفت.

در سال 1957 هسته اولیه حزب دموکرات کردستان سوریه (پارتیا کوردن دیمقراتین سوری = حزب الاکراد الدیمقراطیین السوریین) شکل گرفت و از همان سال کردهای سوریه با چهره های سیاسی کرد ایرانی و عراقی دیدار و گفتگو داشتند و این روابط تا کودتای حزب بعث در سال 1961 ادامه داشت.

همزمان، بخش خارجی ساواک ایران هم مشغول بررسی و شناخت کردهای منطقه بود و قبل از آغاز حرکت مسلحانه کردهای عراق، ساواک به بررسی کردستان سوریه پرداخت. عیسی پژمان نماینده ساواک، در پاریس با کامران بدرخان دیدار کرد و او بود که عقیده تأسیس رادیو کردی و روزنامه کوردستان را به ساواک داد و بعدها هم حتی با شاه دیدار کرد و به ضیافت ناهار دو نفره با او دعوت شد.

ساواک حرکت مسلحانه کردهای عراق را در سال 1961 آغاز کرد و مصطفی بارزانی را به طور صوری، مسئول این حرکت نامید زیرا شاه تمایلی به استفاده از چهره های تحصیلکرده و سیاسی مانند ابراهیم احمد و جلال طالبانی نداشت و ترجیح می داد فردی عامی و اُمی مانند بارزانی که فاقد هر اندیشه سیاسی است را مورد استفاده ابزاری قراردهد.

کردهای سوریه به جنبش کردهای عراق و نحوه مبارزه آنان با اشتیاق می نگریستند و دیگر کسی نمی دانست که واقعیت ماجرا، حمایت پیدا و پنهان ساواک است. در مهمانیهای شبانه که مصطفی بارزانی از رشادتها و سلحشوریهای خود با اغراق و آب و تاب سخن می راند و مداحانی مانند عبدالرحمن شرفکندی (هژار) و عبدالله اسحاقی  تائید می کردند، کسانی مانند یدالله فیلی و عبدالرحمن ذبیحی که با نماینده ساواک رابطه داشتند سری تکان می دادند و پوزخندی می زدند.

حرکت مسلحانه کردهای عراق در کردستان سوریه  هم تأثیر داشت و کردهای سوریه را ترغیب کرد فعالیت حزبی سیاسی خود را جدی بگیرند اما همان سال با وقوع کودتا در سوریه، تعدادی از فعالان سیاسی دستگیر شدند.


با این حال رابطه کردهای سوریه با کردهای عراق، ایران و ترکیه ادامه یافت. مصطفی بارزانی هم همواره به دنبال نفوذ در کردستان سوریه بود و بیم آن داشت که انگلیسیها در سوریه کردستانی مستقل تأسیس کنند و سهمی نصیب وی نشود. او حتی در پاسخ به نامه شخصی ظاهراً انگلیسی و متخلص به امیر بوتان، ضمن استهزا و تمسخر، نامه وی را مزخرف، ناپاک و نجس و وی را به خاطر اعتقاد به کردستان بزرگ، خل وضع و احمق می خواند و تفکر کردستان بزرگ را خواب و رؤیای دست نیافتنی می نامد و می گوید: "تاکنون ما در تاریخ نشنیده و نخوانده ایم که روزی روزگاری کشوری باشد که نامش کردستان باشد و هیچ زمینه واسباب مادی و معنوی برای آن وجود ندارد". سپس به آزمونهای سیاسی اش اشاره می کند و می افزاید: "حتی امپراتور پیر را که بریتانیای کبیر نام دارد که به ما وعده داد و چنان کرد که ما در دام بیفتیم و سپس دست از ما شست و رفت " و در آخر هم وی را به عقب نشینی از "طمعش" نسبت به کردستان نصیحت می کند.

در يازدهم مارس سال 1970 توافق بارزانی و صدام امضا شد و اعمال فشار شدید حکومت سوریه به حزب دموکرات کردستان سوریه آغاز شد اما دوباره فعالیت حزبی آغاز شد و در شهرها و مناطق کردستان فعالیت و سازماندهی سیاسی برقرار بود. دوازده حزب در کردستان سوریه وجود داشت که روز به روز در تکثیر و تزاید بودند و اسامی  رهبرانشان همیشه سری بود، رهبرانی که همه در سوریه زندگی می کردند و احتیاجی هم نبود که دستگیر شوند.

در اول ژوئن 1975 که حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی تاسیس شد و پیشمرگه ها برای برافراشتن پرچم قیام جدید به کردستان عراق اعزام شدند، تعداد زیادی از اعضای حزب دموکرات کردستان سوریه  به منظور همکاری با طالبانی به حزب وی پیوستند. حکومت حافظ اسد هم که از صدام دل خوشی نداشت، همراه با قذافی برای طالبانی سلاح می فرستاد. ایران در زمانی که جنگ آغاز شده بود محموله ای از سلاحهای اهدایی اسد به طالبانی را توقیف کرد.

پس از جلال طالبانی، نوبت به بارزانی و اوجالان رسید که در سوریه برای حزبهایشان دفتر باز کردند، نظرها از مشکل کردهای سوریه به کردهای عراق جلب شد و بدین وسیله حتی کردهای سوریه را هم کنترل کردند. در واقع سوریه حامی حرکت بارزانی – طالبانی – اوجالان بوده اما هرگز به کردهای ایران روی خوش نشان نداده و در این راستا با ایران همسو و مشترک بوده است.

 یک سال قبل از 1984 که پ ک ک به عنوان سازمانی چریکی شناخته شد که به صورت مسلحانه علیه دولت ترکیه  اقدام می کند، نگاه مقامات نظامی و شخصی آنکارا این بود که پدیده ای خارجی است که در بقاع لبنان و سوریه و عراق پایگاه دارد و تورگوت اوزال، نخست وزیر وقت ترکیه، سوریه را لانه فساد و ترور نامید. رهبران سوریه از سالها قبل تسیهلاتی برای پ ک ک فراهم کرده بودند. این گروه با سازمان آزادیبخش فلسطین ارتباط برقرار کرد و اعضایش در اردوگاههای فلسطینی دوره های آموزش نظامی طی می کردند و بعدها در ارمنستان هم پایگاه داشتند و دارند.

دولت دمشق به منظور فشار بر آنکارا با کارت پ ک ک بازی می کرد و در رسانه هایش اعلام می شد که "مبارزه پ ک ک برای خودمختاری کردستان و حقوق فرهنگی و سیاسی کردها در ترکیه است ". پ ک ک برگ برنده ای شد که هرگز سوریه از آن چشم بر نداشت، برگه ای که با آن هم بر همسایه اش فشار می آورد و هم از مشکل کردهای خود و مسائل امنیتی مرتبط با آنان رها می شد. هزاران کرد سوریه با اعمال فشار استخبارات سوریه  و نیروی پ ک ک به جبهه های این حزب اعزام شدند تا بجنگند و در یک سال بیش از یازده هزار جوان کرد سوری در صفوف حزب اوجالان کشته شدند.

سرانجام در سال 1996 طاقت و صبوری ترکیه تمام شد و از سوریه خواست اوجالان را را اخراج کند. در هفدهم مارس 1998 (26 اسفند 1377) اوجالان به چنگ سازمان استخبارات ملی (میت) ترکیه افتاد و کردها واکنشهایی داشتند. حتی در تهران هم در برابر سفارت ترکیه و سازمان ملل تظاهرات کردند (حکومت ترکیه، انگشت اتهام را بسوی ایران هم دراز کرده بود که در ارومیه، دفتر کار در اختیار پ ک ک قرار داده است و گفتند ایران در آن ایام برای رساندن سلاح به دره بقاع لبنان از پ ک ک کمک می گرفت و بدین خاطر چند ایرانی در دفتر فرماندهان ارتش ترکیه در آنکارا به اتهام ها پاسخ دادند و البته سپاه پاسداران منکر این قضیه نشد که احتمالا گروهی از وزارت اطلاعات با پ ک ک روابطی داشته باشد!.(

پس از مرگ حافظ اسد در سال 2000 و روی کار آمدن پسرش بشار، دوره ای مدعی اصلاحات سیاسی که حکومت بهار دمشق نامید، آغاز شد؛ روشنفکران و نهادهای مستقل حقوق بشر فعال شدند و سال بعد صدها زندانی سیاسی آزاد شدند و امید به سیستم آزاد سیاسی و باز که دموکراسی را برقرار کند و کشور را به جلو سوق دهد پدیدار شد. هرچند در مارس 2003 بشار گفت که منظورش از اصلاحات از روز اول کنترل قدرت بوده و فعالیتهای مدنی را هم مضر شمرد.

 

در دهم اوت 2003 بود که خلیل مصطفی، فعال سیاسی کرد زیر شکنجه مرد.

در دوازدهم مارس 2004 در قامشلی، در بازی دو تیم فوتبال خوجه و دیز، نزاع بین تماشاچیان و دخالت نیرویهای نظامی و امنیتی و تیراندازی آنان موجب کشته شدن هفت کرد شد. به دنبال آن، درگيری اعراب قبيله ای با كردها در شهر قامشلی آغاز شد. اعراب قبيله‌ ای ضد رهبران كرد عراقی شعار سر دادند و تصاويری از صدام را در دست گرفتند. منابع رسمی سوريه تعداد كشته شدگان اين حوادث را 25 نفر اعلام کردند اما منابع كرد گقتند که در اين حوادث ده ها كرد كشته شدند.

روز بعد مجالس سوگواری برگزار شد و هزارها کرد شرکت کردند. مردم پرچم کردستان و عکس رهبران تاریخ معاصر کرد را بلند کردند و پلیس دوباره تیراندازی کرد و افراد زیاد کشته شدند و حتی زخمیها هم از بیمارستان قامیشلی به اداره امنیت برده شدند و پلیس صدها کرد را دستگیر و شکنجه کرد. همزمان در دمشق، دانشجویان کرد راهپیمایی کردند که با دخالت پلیس، 650 دانشجو دستگیر شدند و شاید حدود سی نفر کشته شدند. حتی عبدالرزاق سالم، خبرنگار تلویزیون العربیه که تظاهرات کردهای قامشلی را گزارش کرده بود دستگیر شد. خبرگزاری فرانسه از قامشلی گزارش داد که یازده حزب كرد سوريه در بيانيه ‌ای با اشاره به حوادث قومی اخير اين منطقه، نوروز را روز عزای فرزندان كرد اعلام کرده و به احترام كردهايی كه در حوادث اخير قومی در سوريه كشته شده ‌اند، از برگزاری جشنهای عيد نوروز خودداری میكنند

و امروزه پ ک ک، صراحتا حامی سوریه و تائید کننده حکومت بشار اسد است و حتی اعلام کرده در صورت حمله ترکیه ما از خاک و وطن خود دفاع می کنیم! و البته حکومت سوریه هم پس از نیم قرن به صدها هزار کرد که فاقد حق شهروندی بودند و حتی هویت شان را به رسمیت نشناخته، شناسنامه داده و با حزب اتحادیه دموکراتیک کردستان (شاخه سوری پ ک ک) که خود را مهمترین تشکل سیاسی کرد در کشور می داند توافق کرده که کنترل کردستان سوریه در اختیار آنها باشد.

ترکیه نگران شد که از این امر علیه آن کشور استفاده شود و مدعی است که ایران هم در این راستا با سوریه همگام شده. گرچه پژاک هم عملا تعطیل شده و افسانه سرائی هایش پایان یافته. حساسیت ها برانگیحته شد و این تصور پدید آمد که شاید پس از سقوط بشار اسد، اقلیم کردستان دوم پدید آید. هرچند حمید درویش، دبیر حزب ترقی خواه کرد سوریه گفت: "در سوریه ما به چیزی مشابه اقلیم کردستان عراق دست نمی یابیم، زیرا کردهای عراق شرایط متفاوتی دارند. ما خواستار حقوق ملی در قانون اساسی با موافقت برادران عرب در سوریه ایم و حق تعیین سرنوشت مشروط به حفظ یکپارچگی سوریه است".

شاید سیاست بشار اسد در عقب نشینی واحدهای نظامی سوریه از مناطق کردنشین در شرق و شمال کشور و سپردن کنترل ان مناطق به کردها ، تاکتیکی بود که ترکیه را بترساند تا از کارت کردی علیه سوریه استفاده نکند، زیرا با اینکه نقطه ضعف و خط قرمز دولت ترکیه، مسئله کردهاست اما در جامعه ناهمگون سوریه، کردها چالش هویتی دارند و استفاده ابزاری از کردهاست که داغ بر داغ می افزاید. چه بسا بازی خطرناک بشار با کارت کردها، فاجعه ای پدید آورد.

فروپاشی نظام سوریه در منطقه تغییراتی پدید خواهد آورد و ایران هم که برای به پذیرایی از مخالفان سوریه اعلام آمادگی کرده است در واقع می داند که حکومت دمشق سقوط خواهد کرد. یکی از مسئولان بلندپایه نظامی در زمستان 1390 به من گفت که دیگر سوریه و بشار، خداحافظ!  و بعدها محسن رضائی در نگاهی مشابه گله کرد که چرا ایران و کشورهای دوست منطقه از سوریه نخواستند مردمسالاری را در این کشور پیاده کند.

امروزه سوریه نا آرام است، عربهای سوریه علیه حکومت تظاهرات می کنند و خواستار حقوق خودند اما  کردها از روزگاران پیش چنین خواسته ای داشتند و کسی هم نشنید و در این هیاهوی تحولات جاری است که کردها در شهرهایی مانند قامیشلی و عفرین و حسکه، طعم آزادی پوشش و لباس کردی و تکلم به زبان مادری را می چشند. کردها شوراهای شهر و روستا و سازمانهای غیردولتی زیادی تأسیس کرده اند که تعداد شوراهای شهر و روستا به 365 شهرداری و دهیاری می رسد و زن و مرد، آزادانه به فعالیت سیاسی می پردازند . مثلاً در داخل شهر عفرین کردها فارغ از جنگ و دعوای بشار اسد و مخالفان، سرگرم آموزش زبان مادری خود به زن و کودک و پیر و جوانند، چیزی که سالها از آن محروم بوده اند. علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن به زبان کردی، کردهای این منطقه در کلاسهای تاریخ، شعر و موسیقی که به صورت رایگان دایر شده شرکت می کنند و از شاعر مشهور کرد سوریه، احمد خانی ( خالق مه م وزین) تجلیل می کنند.

در کردستان سوریه، امروزه وضعیت خودگردانی پدید آمده اما برخی معتقدند که کردها قدم در راه تشکیل دولت مستقل کردستان سوریه برداشته اند اما کردهای سوریه  دچار وسوسه تجزيه ‌طلبی یا جدایی طلبی و خواستار استقلال نیستند و تنها خواهان دموکراسی و شناسائی حقوق خود در چهارچوب سوریه ای دموکراتیکند و اشتباه محاسبه ای کردهای ایران و هیجانهای بی سبب و علت کردهای شان در دوران پس از انقلاب 1979 را به یاد دارند که اول می بایست در راه به رسمیت شناخته شدن هویت خودشان گام بر می داشتند نه ابزار دست حزب بعث عراق شدن.

هرچند در سوریه هم به طور مشابه، گروهی تندرو بحث ملت کرد و همه پرسی و حق تعیین سرنوشت و استقلال و ... را مطرح می کند که شاید موجب ایجاد حساسیت و هراس عربها در آینده سوریه شود. بسیاری از اپوزیسیون سوریه با نگاه کرد – هراسی به جنبش سیاسی کردهای سوریه می نگرند و مثلاً شورای ملی سوريه از طرفی دم از آشتی ملی می زند و از طرف دیگر به کردها وعده خودمختاری می دهد، شورائی که در ابتدا کردها جزو فراموش شدگان نشستهایش بودند و کردها هم به آن شورا، با نگاهی پر تردید و خالی از اعتماد نگریستند.

 از طرفی روزنامه الاتحاد نوشت که نیروهای مسلح اتحادیه دمکراتیک کرد (طرفدار پ ک ک) در جاده های منتهی به عفرین در کردستان سوریه با برافراشتن پرچم کردها و ایجاد پستهای ایست و بازرسی آرامش نسبی حکمفرما کرده است. افراد مسلح این پستهای ایست و بازرسی لباسهای زردرنگی بر تن دارند که تصویر عبدالله اوجالان بر آن نقش بسته است و در و دیوارهای شهر را با تصاویر اوجالان پوشانده اند. این نیروهای کرد نه کاری به تصاویر و عکسهای بشار اسد دارند و نه کاری به مخالفان بشار اسد. همچنان عکس های بشار بر سر در ساختمانها و درون اتاقها آويزان است، بی آنكه كسی برای شكستن يا انداختن اين عكسها و نشانهای دولت سوريه اقدام كند.

شاید به همین خاطر است که عبدالحمید درویش، دبیرکل حزب دموکرات پیشرو کردستان سوریه، ورود نیروهای موسوم به آزادیبخش به کردستان سوریه را موجب ایجاد فتنه و آتش جنگ می نامند. البته مسعود بارزانی هم که از نصب پرچم پ ک ک وحشت داشت، در اربیل کنفرانس حمایت از کردهای سوریه را برگزار کرد، تصمیم به تشکیل شورای عالی کردهای سوریه گرفت و در نوار مرزی به دیدار آوارگان کرد سوری شتافت. گرچه او گفت که خواستار دخالت در امور کردهای سوریه نیست و فقط می خواهد به آنها در هر تصمیمی که اتخاذ می کند اما در خبرهای محرمانه منتشر شد که با دستور بارزانی در اردوگاه جنوب شهر اربیل، آموزشهای نظامی توسط نیروهای پیشمرگه به سیصد نفر از  کردهای سوریه  در حال انجام گرفتن است.

قطعاً نزدیک شدن مسعود بارزانی به ترکیه و دور شدن تدریجی اش از ایران، او را به این مسیر می برد که مقابل پ ک ک ایستادگی کند. گرچه پدرش مصطفی در نواری ویدئویی به تاریخ 11 مارس 1970 می گوید: "ما هرگز خواهان کردستان مستقل نبوده ایم" اما اوجالان، مسعود  را به داشتن توهم شاهنشاهی کردستان متهم می کرد. اما مسعود بارزانی سیاستش در سوریه با شکست روبرو شده است.

من پس از سفرهایم به مناطق کردنشین سوریه بین سالهای 2007 تا 2011 و با مطالعه در مورد این مناطق به این نتیجه رسیده ام که ضرورت و اولویت اصلی، شناخته شدن رسمی هویت کردی در سوریه است نه شکلگیری اقلیم کردستان دیگری مانند آنچه در کردستان عراق است که تنها زمینه حضور "شاهنشاهی" بارزانی را فراهم می آورد و کمترین منفعتی برای آینده کردستان عراق ندارد و با وضعیتی متزلزل و بدون ثبات روبروست و تنها خانواده بارزانی به تجارت کرد و کردستان مشغولند.

آیا مردمان کرد سوریه نقش مخرب پ ک ک و اوجالان را فراموش کرده اند که امروزه هم گروهی وابسته به اوجالان اختیار آنان را در دست بگیرد؟ به هر حال آینده کردستان سوریه بدون اجازه دخالت به مسعود بارزانی و عبدالله اوجالان می تواند روزنه هایی از امید در دل بپروراند.

در سال 1960، عیسی پژمان مسئول امور کردها در ساواک خطاب به تیمسار حسن پاکروان رئیس وقت ساواک نوشت: "تشکیل کردستان سوریه مستقل ممکن نیست؛ اصلا در هیچ کدام از چهار منطقه کردستان امکان ندارد چون آن قدر خرید و فروش و خودخواهی و خیانت و زد و بند با خارجی و اختلاف  بین آنهاست که خودمختاری اش نه در سوریه در هیچکدام از کردستان های دیگر ممکن نبوده و نیست. امکان ندارد. سر کوچکترین موضوعی با هم توافق و تفاهم ندارند".

هرچند در تابستان امسال ادبیات سیاسی روزنامه های ایرانی خطاب به پ ک ک تغییر مشهود یافت و به جای عادت مرسوم "تروریستها" از واژه "مبارزان و جنگجویان" استفاده شده است. اما یکی کارشناسان سیا بر این باوراست که در جنگ داخلی سوریه، دعوا بر سر منافع دو کشور ایران و ترکیه است و از دور هم عراق در موضوع منتفع است. آیا تقویت پ ک ک نیز اقدام مناسب استراتژیکی محسوب می شود که دوباره ایران از آن سود می جوید؟ و البته کارشناسان میت ترکیه هم بر این عقیده هستند که ایران در تحریک کردهای ترکیه را در حمایت فعلی از اوجالان بر عهده دارند. که تاکنون ایران ان را تکذیب نکرده است.

گرچه مقام های نظامی – امنیتی جمهوری اسلامی از جلال طالبانی و بارزانی خواستند که از کردهای سوریه بخواهند که علیه سوریه اقدامی انجام ندهند و در ابتدا هم طالبانی لبیک گفت، اما بعدها بارزانی خط خود را جدا کرد. از طرف دیگر استفاده از عشایر مرزنشین کردستان ترکیه مانند شمزینیها و مسلح کردن آنان توسط ترکیه و تحریک علیه پ ک ک می تواند مفید فایده واقع شود؟ آیا تحریک بارزانی علیه اوجالان، ثمره ای برای کردهای منطقه در پی خواهد داشت؟ همچنان که در روزهای اخیر این خبر منتشر شده که بارزانی 1 میلیون دلار به جنگجوهای سوریه کمک مالی کرده است.

هرچند یکی از مقام های شورای عالی امنیت ملی ایران معتقد است که "اسد حتی رسانه ها را نمی بیند و توجهی به رسانه ها ندارد و تنها به ماندن بر سر اریکه قدرت فکر می کند زیرا کنار رفتن وی ، تخریب و نابودی کشور سوریه و خلا قدرت را به دنبال خواهد داشت زیرا وی با یک جنگ داخلی روبروست و تنها فروپاشی وی با حضور نیروی خارجی احتمال دارد هرچند  CIA هم در مواضع اولیه خود چندان راسخ نیست "؛ اما آیا این سخن مقام امنیتی کشور، بیشتر از تفکر مقامات CIA به حقیقت نزدیک تر است ؟ ... آیا انچه رسانه های جهان از سوریه نشان می دهد، جز ویرانه، چیزی دیگر بر جای مانده است؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین