در اولین روزهای مسوولیت جدید با سرکار خانم دکتر رهیده (همسر شادروان
دکتر حبیبی) ملاقات داشتم که به مطالب این رویداد در فرصت دیگری میپردازم.
همراه خانم دکتر رهیده، دختر دکتر حبیبی (خانم دکتر آزاده حبیبی) هم آمده
بودند. با اینکه ایشان استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر و شخصیت علمی هستند،
ولی در طول ملاقات ساکت نشسته بودند و فقط اطراف را زیر نظر داشتند و نم
اشکی بر چشم.
سرکار خانم دکتر رهیده که متوجه کنجکاوی من شده بود، اشاره کردند که این
دختر در طول سالهای طولانی خدمت دکتر حبیبی فقط یکبار به محل کار دکتر در
ریاستجمهوری و مقر دولت آمدهاند و امروز هم بار دوم است که میآیند. پیش
خودم فکر کردم شاید امروز هم آمدهاند اینجا تا مطمئن شوند که آیا واقعا
دولت نهم و دهم رفته است و آیا کار را به دولت تدبیر و امید تحویل
دادهاند!
در این دیدار خاطراتی از مشاوران دکتر حبیبی مطرح شد از جمله مسوول دفتر
دکتر حبیبی در حاشیه ملاقات گفت که مرحوم دکتر حبیبی چند روز قبل از تحویل
کار و ترک معاون اولی از من صابون خواست. من تعجب کردم. گفت این کشوی چوبی
میز کار من روان نیست. میخواهم به آن صابون بزنم تا معاون اول بعدی مشکل
پیدا نکند.
وی ادامه داد که در روز آخر هم که میرفت یک پوشه با چند برگ کاغذ به من
نشان داد و گفت: «ببین این کاغذهای خودم است که با خودم میبرم.»
روحش شاد. از خدای بزرگ میخواهم به من هم توفیق دهد که مثل مرحوم دکتر
حبیبی خدمتگزار مردم باشم و به همین سادگی و صمیمیت، مسوولیت را در زمانی
که فرا میرسد، ترک کنم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
یعنی چی حالا!! اگر راست باشد خیلی جمله بی ادبانه ای است!