«دنیا دیگه مث تو نداره / نداره نمیتونه بیاره...» این ترانه را قطعا بسیاری از مردم شنیده و زمزمه کردهاند، کاری که برای نخستین بار در اوایل دهه 80 منتشر شد و با آن خوانندهای به نام بنیامین بهادری به جامعه موسیقی کشور معرفی شد
به گزارش باشگاه خبرنگاران، بنیامین بهادری بعدها دو آلبوم جدی و رسمی را منتشر کرد که هرکدام در شمارگان چند صد هزارتایی به فروش رفت. بنیامین بهادری که اغلب مردم او را با نام کوچکش میشناسند، یکی از خوانندگان جوان و پرطرفدار موسیقی پاپ کشورمان است که تبدیل به یکی از محبوبترین ستارههای موسیقی پاپ شده است.
بنیامین، امسال تور کنسرتش را در اروپا هم برگزار کرد. او در قالب این تور در شهرهای لندن، هامبورگ، کلن و آمستردام روی صحنه رفت تا برای هوادارانش در خارج از کشور به اجرای برنامه بپردازد. هفته گذشته فرصتی دست داد تا او که این روزها در حال ضبط و تولید آلبوم جدیدش است، با جام جم به گفتوگو بنشیند و درباره دیدگاهش به موسیقی پاپ و جایگاه ترانه در آن سخن بگویید. او با تاکید بر این که هیچگاه دوست نداشته خوانندهای زیرزمینی باشد برای ما درباره چگونگی لورفتن نخستین آهنگش گفت و این که چگونه در آن سالهای دور سر از بازار غیر رسمی موسیقی درآورده است.
بنیامین خبر دست اول و جالبی هم برای مخاطبان داشت. او گفت روزی آرزو کردم اگر تعداد کنسرتهایم سه رقمی شود، صدمین کنسرتم را به صورت رایگان به مردم هدیه دهم. حالا روز موعود فرا رسیده است و او قصد دارد صدمین و بزرگترین کنسرتش را به صورت رایگان به علاقهمندانش هدیه دهد.
شما در دورهای کارهایتان و حتی مسائل شخصیتان تیتر و عکس یک بسیاری از سایتها و رسانهها میشد و آهنگهایتان با سر و صدا دست به دست میچرخید. چرا در سالهای اخیر کمحرف و کمکار شدهاید؟
من با این جمله چندان موافق نیستم. باور من این است که فقدان یک رسانه منسجم در حوزه انتشار اخبار موسیقی پاپ و اطلاعرسانی ضعیف که بر منبعی موثق هم استوار نیست، باعث میشود مردم سردرگم مانده و اخبار موسیقی یا سایر اتفاقات را با تاخیر زیادی متوجه شوند.
میتوانید این ادعایتان را با ذکر مثالی درباره آثار و اخبار مرتبط با خودتان شفافتر بیان کنید؟
خب، برای مثال اگر من از فعالیتهایی که در سال گذشته داشتم برای شما تعریف کنم، نظرتان را تغییر میدهید و به این باور میرسید که بنیامین در سال 91، کارنامه پرکاری داشته است، اما متاسفانه به شکل درست، صحیح و به موقع اطلاعرسانی نشده است و این تصور به ذهن میرسد که این خواننده کجاست؟ چرا کمکار شده و از او خبری نیست؟ حتی میتوانم بگویم من برعکس همیشه با کارهای مختلف و انرژی زیاد در عرصه موسیقی به فعالیت پرداختهام و ادامه هم خواهم داد، ولی خب گناه من چیست که رسانه معتبر و جدی و پویا در حوزه موسیقی پاپ کم داریم؛ رسانههایی مثل شما که بزرگ، پرتیراژ و قوی هستند به دلایلی کمتر ترجیح میدهند وارد فضای موسیقی پاپ شوند.
امروز رسانه یا برنامه ویژهای به پوشش برنامههای موسیقی اختصاص ندارد. فقدان انسجام رسانهای را هم بگذارید با یک مثال برایتان توضیح دهم. برنامه «هفت» به فعالیتهای سینمایی یا برنامه «نود» به برنامههای ورزشی میپردازد. در برنامههای نود یا هفت به تمام جزئیات، حواشی و مشکلات سینماگران یا ورزشکاران پرداخته و راهحل را از مسئولان جویا میشوند و مردم مستقیما از یک رسانه معتبر و ملی از جدیدترین اخبار و مشکلات آنها آگاه میشوند، اما در حوزه موسیقی چطور؟
در حوزه موسیقی چنین رسانه منسجمی در داخل کشور وجود ندارد و خبرهای موسیقی اغلب و متاسفانه در شبکههای غیرقانونی نشر مییابد که به تکرار شاهد انتشار اخبار کذب در این شبکهها بودهایم یا اخبار را به نفع خودشان تغییر و به خورد مردم میدهند. آیا یک رسانه منسجم در داخل کشور نمیتواند اخبار صحیح و حقیقی از هنرمندان عرصه موسیقی را پوشش دهد؟
گرچه لازم است در انتهای پاسخ به این پرسش شما این نکته را هم یادآوری کنم که مدتی است این رویکرد تغییر محسوسی داشته و توجه خود شما به موسیقی قابل قدردانی است.
چون درباره کارنامه سال گذشتهتان صحبت کردید، یادم میآید در بازه زمانی محرم و صفر کار جالبی انجام دادید. درباره آن کمی توضیح میدهید؟
در ایام محرم و صفر پس از انتشار دو آهنگ «قلب محرم» و «موج محرم» با همراهی «سهراب پاکزاد»، مسابقه عکاسی با عنوان «محرم را از چه قابی نگاه کردی؟» نیز برگزار کردیم. تا علاقهمندان عکاسی آثار مرتبط با حال و هوای آهنگهای منتشرشده را از طریق سایت موج محرم ارسال کنند.
سپس در آستانه جشن باستانی سپندارمذگان، تک آهنگ جدیدی به نام هفته عشق را منتشر کردم. ترانه این اثر نیز مانند سایر آثارم سروده فرید احمدی بود و نیما وارسته تنظیم، میکس و مسترینگ را برعهده داشت.
شما به نوعی در گروه خوانندگانی قرار میگیرید که تقریبا نسل اول موسیقی پاپ را به صورت جدی در ایران سامان دادند و به اصطلاح میان مردم گل کردند، اما به نظر میرسد امروز دیگر جوانان و نوجوانان تمایلی به کارهای نسل اول پاپ ندارند و دیگر این موسیقی را نمیپسندند یا ارضایشان نمیکند. شما با این دیدگاه موافقید؟
ابتدا بگویم من خودم را به عنوان نسل اول خوانندگان پاپ نمیدانم و معتقدم نسل اول پاپ ایران را افرادی مانند خشایار اعتمادی و محمد اصفهانی شکل دادهاند. در مسیر موسیقی افرادی مثل سیروان خسروی را الگوی کاری خود قرار دادهام. سیروان اولین آلبومش را بین سالهای 83 یا 84 منتشر کرد.
باید گفت موسیقی پاپ همیشه خوب است و ربطی به دیروز، امروز و فردا ندارد. چون موسیقی پاپ، موسیقیای است که مردم به آن گوش میدهند و به سادگی با آن ارتباط برقرار میکنند. پاپ، موسیقی روز است وکلام و محتوایی ساده و دلنشین دارد. من در میان آثار جدید پاپ آلبومهایی را گوش میدهم که مردم انتخاب میکنند؛ زیرا انتخاب مردم، انتخابی درست است. این جمله به این معنا نیست که دیگر آلبومهای موسیقی را گوش نمیدهم. باید بگویم من بیشتر موسیقیهای پاپ را گوش میدهم، اما آثاری که توسط مردم شاخص میشود را با انگیزه بیشتری گوش میدهم و هر از چند گاهی این موسیقی به سلیقهام نزدیک یا دور میشود. ولی باز هم تاکید میکنم موسیقی، آن هم از نوع پاپش همیشه خوب است و ربطی به نسل اول و دوم و سوم و یا چهارم و... ندارد.
یک بار آقای رضا صادقی در گفتوگو با جامجم اعلام کرد زمانی موسیقی پاپ ما ترانههایی فاخر مانند «محمد(ص)» داشت و الان رسیده است به «دل و بلوتوث کن نرو !» و نوعی نزول کلمه و شاید هم بشود گفت در برخی موارد ترویج دلسردی و اندوه و ناامیدی در آن موج میزند. شما نظرتان چیست؟
تا حدی قبول دارم، ولی این مسیر، مسیر من نیست. مسیر من، راهی روشن، دارای ریتم و حرکت چه در محتوا و چه در فرم است؛ در عین اینکه انواع و اقسام جذابیتهای زندگی را نیز تشدید و در خود نمود دارد. معتقدم تمام کارهای پاپ دارای افسردگی و نگاه منفی نیست و نمیتوان این پرسش شما را به همه تعمیم داد، ولی باید گفت گاه آثاری شنیده میشود که این موضوع در آنها صدق میکند، اما من اینجا با شما درباره خودم حرف میزنم و باید بگویم معمولا آهنگهای بنیامین بهادری، روشن و بدون ابهام و دلسردی است.
بگذارید بخش دوم پرسش قبلیام را طور دیگری طرح کنم؛ آیا این که آثار بنیامین بهادری شنونده را دلسرد نمیکند، میتواند از آشنایی او با سبک و ساختار شعر نشات گرفته باشد و اصلا چقدر ترانه و کلام تاثیرگذار است؛ چون در پاسخ پرسش قبلی به ریتم و حرکت اشاره کردید.
به نظرم این موضوع به روحیه اشخاص برمیگردد. یک شخص میتواند شاعر باشد و اشعار سیاه و ناامیدانه بسراید یا برعکس. همانطور که میدانید اشعار آثارم را فرید احمدی میسراید.
سلیقه من به سمت اشعار دلسردی و افسردگی نمیرود و این سبک را نمیپسندم. باید بگویم سرودن چنین اشعاری ربطی به دانستههای یک شخص از ادبیات و شعر ندارد.
شما در اشعارتان بیشتر دنبال چه معیارهایی برای جذب مخاطب هستید؟
مولفههای واقعی و هر آنچه واقعی به نظر برسد، مثل عشق. پردازش این مولفه واقعی عناصر دیگری را نیز دخیل میکند تا مخاطب درک بهتری از این موضوع داشته باشد.
در این میان، موسیقی با کلام نقش برجستهای در ارائه مختصات دقیقتری از شعر و آهنگ به مخاطب را بازی میکند تا بتوان گفت شعر نقش اساسی و محوری را در موسیقی پاپ به خود اختصاص داده است.
جا دارد این نکته را هم اینجا اضافه کنم، چون احساس کردم شما در پرسشهایتان تاکیدی بر جدا کردن متن و فرم دارید، من با این جداسازی در موسیقی اصلا موافق نیستم. هر چند که یک اثر برای ماندگارشدن باید هم شعر خوبی داشته باشد و هم موسیقی متن مناسبی تا مخاطب را جذب خود کند. موسیقی قبل از هر چیز با احساس شنونده ارتباط برقرار میکند و اگر با روحیات مخاطب سازگار باشد چند مرتبه شنیده خواهد شد در غیر این صورت از ذهن مخاطب حذف میشود.
البته من قصد جداسازی نداشتم. به این دلیل پرسیدم، چون در سالهای اخیر واقعا کلام و اشعار خوب در موسیقی پاپ کم و نادر شده است.
من همیشه نیمه پر لیوان را دیدهام و به قول معروف مثبتنگر هستم و معتقدم موسیقی پاپ به نسبت دهه قبلی رشد کرده است. برای مثال، اگر برشی از اشعار سال 81 بزنید و شاعرانه برخورد کنید نه منتقدانه، خواهید دید آلبومهایی که در سال 91 منتشر شده به نسبت سال81 رشد قابل دفاعی داشته است، اگر شاخصها را کنار یکدیگر قرار دهید، میبینید زبان ساده و پرمحتوای موسیقی پاپ چقدر رشد کرده و بسادگی میتوان مفاهیم را با سادهترین اشعار منتقل کرد. اکنون حتی برخی از بچههای هفده یا هجدهساله اشعاری میسرایند که مثالزدنی است.
مخاطبان موسیقی پاپ از زمانی که شما در اوایل دهه 80 کارتان را شروع کردید تا به امروز به نظرتان چه تفاوتی کردهاند؟
به نظرم هیچ تفاوتی نکردهاند، ولی خود موسیقی پاپ از نظر فرم، شعر، موسیقی، شیوه رفتاری و دیگر عوامل دخیل در موسیقی رشد کرده است.
موسیقی پاپ بین سالهای 76 تا 77 در ایران متولد شد. موسیقی پاپ در سالهای متوالی در معرض رفتارهای مختلفی قرار گرفت؛ بعضی این موسیقی را مورد لطف خود قرار داده و به رشد آن کمک کردند مانند رفتاری که آقای علی معلم دامغانی در دوران مدیریتش در مرکز موسیقی صدا و سیما در پیش گرفت که بسیاری از خوانندگان نسل اول پاپ خودشان را وامدار حمایتهای او میدانند. اما برخی نیز برعکس عمل کردند. در هر حال، موسیقی پاپ هنوز 15سالش نشده و تازه وارد نوجوانی میشود و رو به رشد است و هر روز بر تجربه و موفقیتها و تعاملش با مردم افزوده میشود. من مسیر خوب و موفقی را برای موسیقی پاپ پیشبینی میکنم.
بگذارید کمی به گذشته رجعت کنیم و بالاخره اولین آهنگ بنیامین به صورت زیرزمینی منتشر و بعد از انتشار آهنگ «دنیا دیگه مثل تو نداره»، بنیامین آلبومش را با مجوز فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر کرد و این نوعی بدعتگذاری در میان خوانندگان پاپ شد که آثارشان را از طریق زیرزمینی ابتدا منتشر، سپس به دنبال مجوز انتشار بروند علت این موضوع را توضیح میدهید؟
آهنگی که به صورت زیرزمینی از من پخش شد، آهنگی بود که در استودیو ضبط شد اما به طور ناگهانی لو رفت و در شبکههای اینترنتی منتشر شد، زیرا نه من و نه سایر دوستانم قصد چنین کاری نداشتیم.
من آهنگساز این کار بودم، نه خواننده و هیچ وقت هم قصد نداشتم به عنوان خواننده فعالیت کنم زیرا معتقد بودم صدای خوبی برای خوانندگی ندارم. ما آهنگ این اثر را با صداهای مختلف امتحان میکردیم و یک روز این آهنگ را با صدای من تنظیم کردیم و این آهنگ در همان مقطع لو رفت و پخش شد و با استقبال بی نظیر مردم مواجه شد و روی شبکه مجازی و کنار خیابان و داخل ماشینها دست به دست شد.
استقبالی که نه من و نه تهیهکننده انتظار آن را نداشتیم و برایمان بسیار جالب بود. بعد از آن روز تصمیم گرفتیم آلبوم را با صدایی مردمپسند به صورت قانونی منتشر کنیم و سایر آهنگهای این آلبوم در مدت کوتاهی با صدای من جمع و جور و اولین آلبومم سال 85 و با صدور مجوز توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد. من هرگز و تا آن پروژه به فکر خوانندگی، آن هم از نوع زیرزمینیاش نبودم و نیستم و نخواهم بود و اصلا فکر هم نمیکردم روزی بنیامین بهادری شهرتی به دست بیاورد که بیشتر به عنوان یک خواننده شناخته شود تا یک آهنگساز.
انتقاد دیگری که به موسیقی پاپ و بخصوص اجرای صحنهای و زنده آن وارد میشود، این است که بسیار گرانقیمت است و تبدیل به یک کالای لوکس شده که بیشتر به قشر مرفه جامعه تعلق داد. آیا با این موضوع موافقید؟
به نظرم این سوال باید توسط مسئولان امر پاسخ داده شود.
خب ما از مدیران فرهنگی هم این سوال را قطعا پرسیدهایم و خواهیم پرسید، ولی میخواهم بدانم شما به عنوان یکی از اهالی موسیقی به این سوال چه پاسخی میدهید؟
باید بگویم بلیت کنسرتهای موسیقی پاپ معمولا از 30 تا صد هزار تومان به فروش میرسد. اگر مکانی VIP باشد، هزینه بلیت گرانتر خواهد بود. اما من به عنوان بنیامین بهادری همین جا اعلام میکنم با فروش بلیت خیلی ارزان و اجرای برنامههایم در سالنهای جنوب شهر موافقم و اگر مجوز لازم صادر شود، کنسرتها را وارد مرحله و جدیدی از اجرا خواهم کرد.
چون خودم نیز دوست ندارم افراد مرفهتر بلیت صد هزار تومانی خریداری کرده و در جای بهتری از سالن نشسته، اما کسی که پول کمتری دارد در مکان دورتری از سن بنشیند یا اصلا نتواند در کنسرت همراه خانواده و دوستانش حاضر شود. من دوست دارم همه از موسیقی و اجرای من به یک اندازه بهره ببرند و قلبا از این موضوع رضایت ندارم.
امیدوارم با رضایت و موافقت مسئولان بتوانم کنسرتی را در یک استادیوم 5000 نفری یا حتی بیشتر برگزار کنم و اگر این فضا را در اختیارم قرار بدهند، بلیت کنسرت را مثل بلیت سینما و به قیمت پنج یا شش هزار تومان به مردم ارائه خواهم کرد.
ببینید اگر بتوان کنسرتی را با تعداد صد هزار نفر برگزار کرد مسلما اسپانسرها و اعضای موسیقی نیز انعطاف بیشتری در فروش بلیت از خود نشان میدهند. اجازه دهیم با چنین راهحلهایی به قول شما فضای موسیقی را از گرانبها بودن و نگاه لوکس خارج کنیم و مردم به نیت خیرخواهانه من و همکارانم پی ببرند و بدانند تمام عوامل دست به دست هم میدهند تا بلیت اجراها گران شود و برگزارکنندگان کنسرت نیز نقش قابل توجهی در گرانی بلیت ندارند.
من حتی مایلم دستمزدم در هر کنسرتی به نصف مبلغ قرارداد کاهش یابد و به همان میزان نیز قیمت بلیتهای کنسرت شکسته شود و افراد بیشتری بتوانند از برنامههای فرهنگی و کنسرتها استفاده کنند.
و چه خوب است که بتازگی این موضوع و هزینه گزاف بلیتهای کنسرتها تبدیل به یکی از موضوعات داغ مطبوعاتی و رسانهای شده است و امیدوارم این جریان باعث شود مسئولان برای ارزانترشدن این نوع موسیقی چارهای جدی بیندیشند.
بخشی از این داستان هم به طور طبیعی به سالنها باز میگردد.
بله، مسلما بیتاثیر نیست. شما یک شهر در خارج از ایران را در نظر بگیرید. اگر خواننده یا گروه موسیقی قصد برگزاری یک کنسرت را داشته باشند، مسئولان با توجه به تعداد طرفداران گروه موسیقی در شهر مذکور، سالنی را تنها برای یک شب به آنها اختصاص میدهند و اجرای بعدی برنامه به فصل آتی موکول میشود.
اما در ایران، یک گروه موسیقی در یک شب، دو بار روی صحنه میرود و برنامه را تکرار میکند که میتواند برای گروه و خواننده خستهکننده باشد.
برای مثال، شما بازی دربی فوتبال را در نظر بگیرید. اگر این بازی چند روز متوالی و پشت سرهم برگزار شود، جذابیت و حس شیرین و اولیه خود را از دست میدهد.
اجازه بدهید در اینجا و در این مصاحبه یک خبر خوب را برای طرفداران بنیامین مطرح کنم. من دهمین کنسرتم را سالها پیش در کیش روی صحنه بردم و همان روز به طور اتفاقی جملهای به ذهنم رسید و به حضار گفتم: «امروز، روز بخصوصی برای بنیامین بهادری است، زیرا تعداد کنسرتهای من امروز دورقمی شد و به عدد ده رسید و اگر روزی کنسرتهایم به اجرای سه رقمی و عدد صد برسد، تمام حضار این کنسرت مهمان من هستند. اما خبر مهمی را که همین الان به ذهنم رسید در یک جمله شرح میدهم: «صدمین کنسرت من در سال 92 برگزار خواهد شد و بنیامین بهادری این کنسرت را به صورت رایگان برگزار خواهد کرد.»
خبر واقعا خوبی بود...
(میخندد و در جواب چیزی نمیگوید)
آیا سال 92 آلبوم جدیدی از بنیامین بهادری منتشر خواهد شد؟
بله. در سال جاری، سومین آلبومم را منتشر خواهم کرد. اولین آلبومم که سال 85، دومین آلبومم در سال 88 و سومین آلبومم نیز تا اواخر تابستان امسال به بازار عرضه خواهد شد.