گروه سیاسی - کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) احتمالا به زودی مجبور خواهند بود با چشم انداز سازش با ایران روبرو شوند. گویا دولت فعلی آمریکا نسبت به مداخلات نظامی در مقیاس بزرگ آلرژی دارد، و آنگونه که از سوریه و رویکرد اخیراین کشور به مناقشۀ خاور میانه مشهود است، امریکا ترجیح می دهد تا حل و فصل این قبیل مسائل توطئه آمیز را به وزارت امور خارجه محول کند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از گلف نیوز، با انتخاب حسن روحانی ، فردی عملگرا، دستکم در حیطۀ سیاست ایران - به عنوان رئيس جمهور این کشور، امیدها برای دستیابی به موفقیت دیپلماتیک با ایران بار دیگر تازه شد. دولت اوباما پیش از این هم شاخۀ زیتون را تکان داده بود ، و اگر کنگره فعالیت های سازش کارانۀ دولت اوباما را مهار و متوقف نمی کرد ، ممکن بود به نوعی موفقیت در این زمینه منجر شود. به زودی کشورهای حوزۀ خلیج فارس باید شرایط را ارزیابی کرده و در صورت لزوم رویکرد خود را در قبال ایران تغییر دهند.
روزگار پهلوانان دروغین جورج دبلیو بوش و لاف دلیری زدن به سر آمده است، روزگاری که نیاز چندانی به قانع شدن نسبت به جدیت تهدید ایران درکار نبود. برای مثال، به نظر می رسید جان بولتون، سفیر بوش در سازمان ملل، حتی یک روز هم از خواب بیدار نشد که آن روز را برای حمله به ایران مناسب نداند، در حالی که کاخ سفید فعلی در واکنش به انتخاب روحانی، تحریم صادرات تجهیزات پزشکی را به ایران لغو کرد.
با این حال مهم تر اینکه ، کاخ سفید مخالفت خود را با لایحه تحریم های بیشتر ایران اعلام کرده است. تحریم هایی که با فشار نمایندگان کنگره تنظیم شده و در صورتی تصویب مجلس سنا ، توانایی مانور در هر نوع مذاکراتی در آینده را محدود تر می کند.
گروه سنتی کُر اروپا و طرفدار دیپلماسی ، منزلگاهی در پایتخت آمریکا یافته اند و پیامی ویژه که توسط روزنامه نگاران، دانشگاهیان، متفکران- و همانطور که در نامه ای به خطاب به اوباما بیان شد- بیش از 130 قانونگذار تکرار می شود.
تهران نیز، با احتیاط با این راه حل دیپلماتیک مماشات می کند. روحانی از تاکید بر ضرورت شکستن مواضع مقابله جویانۀ محمود احمدی نژاد ابائی ندارد ، و تعهد می کند که پیگیر تعاملی "سازنده" با جهان باشد. بازگشت سفیر سابق سازمان ملل متحد ، محمد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، بازتاب قابل توجه حسن روحانی است.دستکم در اینجای کار ، به نظر می رسد که او نیز در پاسخ به جامعۀ جهانی شاخه زیتون خود را تکان داده است.
با این حال، هر دوی آنها- روحانی و اوباما- بناچار با مخالفت های داخلی و ریشه داری مواجهند که عمیقا نسبت به سازش و یا ایجاد روابط حسنه با طرف مقابل مشکوک است.
رهبر ایران، در مراسم افطاری با حضور روحانی هشدار داده بود که آمریکا قابل اعتماد نیست. در اواخر ماه ژوئن، حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کرد که قصد واقعی غرب از مذاکرات "تغییر رژیم" تهران است. در حالی که، در واشنگتن، آیپک یا همان کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC)، سریعا نسبت به اعتماد و اعتقاد بیش از حد به توانایی روحانی برای تغییر هشدار داد و با وجود مخالفت کاخ سفید ، به سرعت اقدام به لابی گری برای تصویب لایحه تحریم های جدید و متقاعد کردن متحدانش در کنگره کرد . این لایحه در صورت تصویب، قطعا کار را برای ایجاد تغییر بسیار دشوار تر خواهد کرد.
اما برغم وجود این موانع بر سر رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک، تلاش هائی صورت خواهد گرفت. مخاطرات انقدر زیاد است که اجازه نمی دهد تا این بن بست به قوت خود باقی بماند.
روحانی تا حد زیادی به خاطر نجات اقتصاد ایران انتخاب شده است ، اقتصادی که تا حدی به دلیل اعمال تحریم ها به ورطۀ سقوط افتاده است.
اوباما، از سوی دیگر، تمام سعی خود را بکار خواهد بست – تا همانگونه که همواره تلاش کرده –از زورآزمائی نظامی با تهران جلوگیری کند ، به خصوص که پیش چشم وی سوریه در حال فروپاشی و ویرانی است.
خوب، از این همه مسائل چه چیزی عاید خلیج فارس می شود؟ آیا معامله ای که آمریکا مایل به پذیرفتن آن است، با قطعنامه هائی که شورای همکاری خلیج فارس به دنبال آنها ست تفاوت دارد ؟
آیا واشنگتن و متحدانش تمامی پارامترهای توافق با ایران را عینا می پذیرند ؟ با توجه به حساسیت این موضوع هنوز بوضوح روشن نیست که شورای همکاری خلیج فارس چه نوع شرایط و ضوابطی را خواهد پذیرفت.
در ظاهر امر، یک برنامه انرژی هسته ای غیر نظامی همراه با بازرسی دقیق و تعلیق تمامی فعالیت ها و بخش هایی که مشکوک به قابلیت تولید سلاح هستند؛ برای جامعه جهانی قابل قبول خواهد بود. اما، آیا خلیج فارس با توجه به پیشینه ای که با جمهوری اسلامی دارد ، همین مقدار را تحمل خواهد کرد؟ و یا صحیح تربگوییم ، باید همین مقدار را بپذیرد؟
همزمان، خلیج فارس هم باید این احتمال را در نظر بگیرد که شاید نزدیکی میان ایران و غرب پای را از بحث برنامه هسته ای این کشور فراتر ننهد و اختلافات دیرینۀ دیگر مطرح نشود. چون قرار است معامله درکار باشد، دلیلی ندارد که باور کنیم واشنگتن پای حل و فصل مسائل آزاردهنده ای از این قبیل حزب الله، سیاست منطقه ای ایران، جزایر مورد مناقشه با امارات متحده عربی (ابو موسی، تنب های بزرگ و کوچک) و یا حتی موضوع سوریه را نیز به میان بکشد.
تحریم هایی که علیه تهران وضع شده به طور مستقیم به برنامه هسته ای ایران گره خورده و هر حرکتی به سمت حل و فصل این مناقشه می تواند ، کاهش تحریم ها را در بر داشته باشد.
برای ایالات متحده، وجود یک ایران هسته ای به معنی تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی است.اما، ایرانی که در امور لبنان ، عراق و یمن دخالت می کند ، و با امارات متحده عربی بر سه جزیرۀ فوق اختلاف دارد ؛ یا برای بقای رژیم اسد تلاش می کندبرای امریکا تهدید امنیت ملی محسوب نمی شود. از دید کشورهای خلیج فارس، سیاست خارجی ایران تقریبا در تمامی موقعیت های کلیدی خود یک تهدید جدی است - پروندۀ ایران نزد آنها ، بسیار ضخیم تر از پروندۀ تهران در واشنگتن است.
با توجه به همه این موارد، آیا کشورهای شورای همکاری خلیج فارسGCC باید معاملۀ مورد نظر آمریکا را بپذیرند؟ آیا پذیرش این معامله ایران را از تن دادن به معامله ای بزرگتر که حقیقتا برای فرونشاندن تنش ها در منطقه جنبۀ حیاتی دارد نمی رهاند؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com