نمونه ای از آزادیخواهی سلطنت طلبان و میزان آزادی بیان رژیم پهلوی در دوران حکومت مورد حمایت آمریکا! نشان می دهد که چقدر نپخته و با اضطراب فراوان به یک مقاله نگاه می کرده اند و باعث اقدامات بازدارنده مختلف می شدند....
گروه فرهنگی - در حالی که آیت اله دستغیب اخیرا در درس های قرآن خودگفته است که رفتار ساواک با ما محترمانه بوده است، اما بررسی اسناد ساواک نشان می دهد که به خاطر چاپ یک مقاله در روزنامه اطلاعات آن هم بدون اطلاع آقای دستغیب و بعد از 5 سال از انتشار اولیه آن، ساواک اقدامات گسترده ای برای محدود کردن ایشان انجام داده است.
به گزارش بولتن نیوز، برای این که بخشی از رفتار ساواک با ایشان بازخوانی شود، به یکی از مقالات ایشان و رفتار ساواک در برخورد با ایشان، می پردازیم تا مشخص شود که آیا رفتار ساواک محترمانه بوده یا خیر و این که آیا می توان این همه اقدامات مختلف را به معنای رفتار مناسب تلقی کرد؟!
آیت الله دستغیب در ادامه درسهای قرآن به اختناق زمان پهلوی و رفتار ساواکی ها در آن زمان پرداخت و گفت: رفتار ساواکىها، چه در وقت بازداشت و چه بعد از آن با ما محترمانه بود؛ نه در خانهمان ریختند، نه اسباب و اثاثیه بنده را بردند، نه ناسزا گفتند و نه کتک کارى کردند. وقتى مىخواستند تبعیدمان کنند، شخصى به نام «ذوالقدر» مأمور بود ما را پیش شخصى به نام سرهنگ «سلطانى» برد، براى صدور حکم تبعید. در راه به من گفت: به این سرهنگ سلطانى چیزى بگو تا خوشحال شود و تبعیدت نکند. گفتم: نه. اصلا چنین چیزى نمىگویم. گفت: یعنى مىگویى سگش بعض خودش است؟ گفتم: آرى.
پیش از این نیز تعدادی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب از جمله آیت الله خزعلی به رفتار محترمانه ماموران ساواک اشاره کرده بودند.
آیت الله دستغیب در ادامه گفت: وقتى به تبعید مىبردنمان، در راه احترام زیادى مىگذاشتند. هر جا خسته مىشدیم، توقف مىکردند. براى نماز مىایستادند. حدود سه ماه در اهر بودیم و در آنجا منبر مىرفتیم و علیه شاه صحبت مىکردیم و کسى کارمان نداشت. از آنجابه سقز فرستادنمان. وقتى با جوانهاى آنجا صحبت مىکردیم، نهایت کارى که مىکردند این بود که یک مأمور ساواکى مىآمد و مىگفت: با این شخص حرف نزنید، او خطرناک است. ولى در کل آزاد بودیم. یعنى با آن که خیلى مردم را مىترساندند، امّا این گونه هم نبود که با شدت با مخالفین برخورد کنند. البتّه بعضى افراد را هم شکنجههاى سخت مىدادند؛ مثلا آن طور که نقل شده پاى آقاى غفارى را با اره بریدند. بعضى را هم شُک الکتریکى مىدادند.
وی ادامه داد: از نظر اجتماعى تاریکى و گناه خیلى فراوان بود. شاه رسمآ مىگفت: خدا، شاه، میهن. دیگر نامى از دین نبود و مردم مسلمان و شیعه نمىتوانستند این وضع را تحمل کنند.
نگاهی به اسناد ساواک در مورد آقای دستغیب اسناد ذیل که از کتب منتشره مربوط به اسناد ساواک استخراج شده است، به خوبی میزان آزادی بیان در سال های دهه 50 رژیم مورد حمایت غرب را شرح می دهد!
به گزارش بولتن نیوز، براساس این اسناد، عبدالعلی دستغیب مقاله ای در روزنامه اطلاعات مورخه ( 14 بهمن 2535 ) معادل 14 بهمن 1355 تحت عنوان یادنامه فروغ فرخزاد منتشر می کند که در آن جمله ای بکار برده شده که به زعم ساواک طعنه به وضع مردم احساس شده بود (احساس هولناک زمان ها)
به دنبال انتشار این مقاله، دستور برخورد با روزنامه اطلاعات و احضار نویسنده، صادر می شود و همچنین موجب رد صلاحیت وی برای استخدام در موسسه عالی علوم ارتباطات اجتماعی و جلوگیری از تدریس وی در دانشگاه می شود!!
این در حالی است که در مقاله مذکور صرفا به موضوع فروغ فرخزاد و تشریح وضعیت شعر او پرداخته شده بود! و هیچ تعرضی به رژیم پهلوی نشد لیکن برخورد رژیم مورد حمایت غرب را ببینید که چگونه بود!
سند ساواک در تاریخ 9 اسفند 2535 در باره عبدلعلی دستغیب فرزند جواد شیراز 1109 -1310 در شماره مورخ 14 / 11 / 35 روزنامه اطلاعات مقاله ای بقلم نامبرده (دارای سابقه ضد امنیتی) تحت عنوان یادنامه فروغ درج گردیده است. این مقاله حاوی مطالب نامناسبی می باشد و از جمله احساس سرخوردگی فروغ فرخزاد "احساس هولناک زمان ما" توصیف شده است.
طبق تحقیقات معموله مشارالیه در حال حاضر دبیر دبیرستان های شیراز بوده و این مقاله را در سال 2530 نوشته و روزنامه اطلاعات آن را از آرشیو خود استخراج و درج کرده است. خواهشمند است دستور فرمائید اعمال و رفتار او تحت مراقبت قرار گیرد.
با امضای ثابتی مدیرکل اداره سوم ساواک- زرگران : مراقبت شود – به استحضار ریاست بخش 324 برسد. – بایگانی شود.
دستورمدیر در تاریخ 17 بهمن 351- از طریق وزارت اطلاعات ( ارشاد فعلی) و مستقیما به روزنامه اطلاعات تذکر داده شود که کنترل لازم را روی مطالب روزنامه نمی نمایند و مطالب عبدالعلی دستغیب تحریک آمیز و... است
2- مراتب در پرونده این شخص منعکس و دستور مراقبت داده شود.
3- احضار و از وی در مورد این مطالب تحقیق شود.
4- روزنامه ها مطالب او را اگر نخوانده و نسنجیده چاپ کنند سردبیر مسئول خواهد بود.
توضیحات زرگران در مورد دستور 347 1- در مورد بند 1 و 2 و 4 اقدام گردید.
2- جواد محابی مسئول صفحات ادبی روزنامه اطلاعات در مورد این سئوال عبدالعلی دستغیب در حال حاضر کجا کار می کند و نشانی او چیست اظهار نمود که وی در شیراز دبیر بوده و چند سال است از او اطلاعی ندارد و مقاله ای نیز که از وی درباره فروغ درج گردیده مربوط به پنج سال قبل می باشد که در آرشیو روزنامه موجود بوده و مورد استفاده قرار گرفته است و خود دستغیب هیچ اطلاعی درباره اینکه این مقاله درج خواهد شد نداشته است.
زرگران 2 اسفند 35
نامه اداره کل سوم به مدیریت کل اداره چهارم ساواک
در باره عبدلعلی دستغیب فرزند جواد با ایفاد یک نسخه فرم مربوطه اشعار می گردد استخدام نامبرده در موسسه عالی علوم ارتباطات اجتماعی به سمت استاد از لحاظ سیاسی از نظر این اداره کل به مصلحت نمی باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید نتیجه اقدامات معموله در مورد وی را به این اداره کل اعلام دارند.
مدیرکل اداره سوم –از طرف مقدم
نامه رئیس موسسه عالی علوم و ارتباطات اجتماعی دکتر علیقلی اردلان به مدیر کل دفتر حفاظت وزارت علوم و آموزش عالی عطف به مرقومه شماره 23 فروردین 50 باستحضار می رساند
آقای عبدالعلی دستغیب در سال تحصیلی جاری عهده دار تدریس ادبیات معاصر در سه کلاس متجاوز از دویست نفر دانشجو می باشد. با توجه به اینکه یک ماه به پایان سال تحصیلی باقی مانده و بقول ایشان باعث ایجاد وقفه در کلاس ها و همچنین موجب ناراحتی و شکایت دانشجویان را فراهم خواهد ساخت علیهذا خواهشمند است نسبت به مفاد نامه شماره بالا تجدید نظر فرمائید.
با ایفاد یک نسخه فرم مربوطه اشعار می گردد استخدام نامبرده در موسسه عالی علوم ارتباطات اجتماعی بسمت استاد از لحاظ سیاسی از نظر این اداره کل به مصلحت نمی باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید نتیجه اقدامات در مورد وی را به این اداره کل اعلام دارند.
رئیس موسسه عالی علوم وارتباطات اجتماعی به تاریخ 28 فروردین 50
دوما ایشان که خودشان گفتند و توضیح دادند بعد شما از یک سند درباره کس دیکه ای که تشابه اسمی با ایشان دارد نتیجه دیگری گرفتید؟
سوما در ظلم و بی رحمی آن دوران شکی نیست اما صادقانه قبول کنید که اینطور هم نبوده. مصداقش هم همین گفته دستغیب یا باز مدرک می خواهی مگر کاشانی از زندان کاندیدا نشد و رای آورد و رییس مجلس شد اونهم در دوره رضاشاه نه محمدرضا؟. همین مرحوم اخوان شاعر بزرگ خراسانی در تبعید به آبادان و خرمشهر میره در رادیو کارز می کنه.... مصداق زیاده برادر من .
درود بر دستغیب که ارادت ما به حضرتش هماره فزون تر می شود
درود بر کسی که حق را می گوید حتی اگر به او اسیب برسانند
اين ميدان از ميادين تاريخي شهر تهران، با تاريخچهاي مملو از مسايل سياسي، اجتماعي، نظامي، فرهنگي و هنري به حساب ميايد.
قدمت اين منطقه به زمان فتحعلي شاه قاجار برميگردد.
موزه عبرت ايران، با استفاده از كليه اسناد و مدارك مكتوب و شفاهي موجود و با بهرهمندي از وجود مجربترين هنرمندان متعهد ايراني و با حفظ و بازسازي فضاي آن زمان سعي در به تصوير كشيدن حركات و جنايات رژيم پهلوي و معرفي آن به نسل جوان و فراهم آوردن زمينههاي پژوهشي براي محقيقين و انديشمندان داخلي و خارجي نموده است.
پس از تغيير مخوفترين شكنجهگاه تاريخ ايران به موزه عبرت ايران، كار بازسازي و آسيبشناسي اين مكان با نظر مثبت سازمان ميراث فرهنگي كشور، با حضور رييس محترم و معاونين ارشد اين سازمان و با اخذ نظريات دقيق كارشناسي آغاز گرديد.
موزه عبرت ايران سرانجام در تاريخ 8 بهمن ماه ۱۳۸۲هجري شمسي توسط رياست جمهور وقت رسما افتتاح گرديد.
تلفن : ۷-۶۶۷۲۲۰۹۶
مجید جان !
اون آقای دستغیب ،سید عبدالعلی دستغیب می باشند و فارغ التحصیل دانشسرای تربیت معلم که در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به دلیل فعالیت سیاسی بازداشت شدند و یکسال را در زندان شیراز گذراند. ایشان پس از آزادی از زندان، به علت ممنوعیت از مشاغل دولتی، به کار در دفتر اسناد رسمی و روزنامههای محلی شیراز پرداختند و مدت سه سال نیز کارمند غیررسمی اداره بهداشت بودند.
ایشان در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل به تهران آمدند و وارد دانشسرای عالی شدند و پس از فارغ التحصیلی و تدریس در مراکز آموزش عالی در حوزه های ادبیات، نقد ادبی و جامعهشناسی هنر در سال ۱۳۵۹ به درخواست خود بازنشسته شد ند.
ایشان از سال ۱۳۲۶ در روزنامههای شیراز همچون پارس و بهار ایران، و سپس در مجلهها و روزنامههای تهران همچون اطلاعات، کیهان، سخن، فردوسی، نگین، روشنفکر، امید ایران، پیام نوین، راهنمای کتاب، آینده، آدینه، کلک، کیهان فرهنگی، نیستان و ادبیات داستانی، مقالهها و مطالب متعددی در زمینههای تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی و هنر نوشته اند.
از این منتقد آثار ادبی و اجتماعی نزدیک به چهل کتاب منتشر شده است.
ارش در ادامه اعترافات خود كه در روزنامه های اوایل انقلاب منتشر شده، می افزاید :«گاه آنقدر زندانی را می زدیم كه نمی توانست روی پاهایش راه برود و روی باسن، خود را زمین می كشید اما با این وجود حاضر به ارائه اطلاعاتی كه می خواستیم نمیشد .وی برای نمونه از عزت شاهی( كه بعد از انقلاب نامش را به عزت مطهری تغییر داد) نام می برد و می گوید ما او را شش ماه مداوم شكنجه دادیم و اطلاعاتی به دست نیاوردیم.