5 سال قبل وقتی در کنار حضرت امام خامنهای عزیز (مدظله العالی) سفری به سیستان و بلوچستان - سفری بسیار پرنعمت و پرمهر و صمیمانه و رفاقت آمیز با برادران مسلمان بلوچ و به ویژه علمای آنان – داشتیم؛ هم چنین مهمان برادران عزیز مرزدار شیعه زابل بودیم.
شبی در زاهدان فرصتی دست داد که به زیارت شهدای گمنام آن شهر برویم، آن چنان خوش سلیقه شهدای گمنام را بر فراز بلندترین زمین در میان یک پارک عمومی دفن کرده بودند و راه بالا رفتن آن همچون راه غار حرا در مسیر قدمهای مردم مسلمان شهیدپرور شیعه و سنی سیستان و بلوچستان ایجاد شده بود. بر فراز قبر شهداء ضریحی زیبا نصب کردهاند که محل توسل مردمان و زائران آن سرزمین است.
در ساعتی که در جوار شهیدان توسل داشتیم شاهد آمدن و زیارت و توسل کردن و نذری دادن دهها خانواده بلوچ – از اهل تسنن و شیعیان - به آن زیارتگاه بودیم. خلاصه آن مکان مقدس بر فراز شهر زاهدان دلهای همه را شیعه و سنی را به خود جلب و جذب میکند و آنجا نذر میدهند و توسل زیارت میکنند و محبت خود با پیامبر اسلام را نشان میدهند.
این شوق و ارتباط شبیه همان تواضع و خشوعی بود که من در زائران اولیاء خدا در مشاهد شریفه آنها دیده بودم خداوند همه شهدای ایران اسلامی را و اسلام عزیز را رحمت فرماید و تسکینی بر دل غم دیده خانوادههای معظم شهداء از جانب خود هدیه کند و آنها را نیز از رحمت شهداء بهرهمند سازد.
پس از زیارت با آن حال خوش پایین آمدیم. آنجا من رفتم پیش یکی از خدمتگزاران پارک زاهدان او مردی تنومند با چهرهای گندم گون و متین بود و با او نشستیم روی چمنها و با هم درد دلهای زیادی کردیم از هر دری سخنی، مردی با هوش، با ایمان و با معرفت نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی، امام و شهیدان بود.
او حدود هشت فرزند داشت و با این کار خرج روزانه آنها را بخور و نمیر تأمین میکرد، در آخر کار او را در بغل گرفتم و بوسیدم و در حال خداحافظی گفت: من از اول فهمیدم شما از تهران آمدهاید هرچند به لهجه دیگر حرف زدید به او گفتم، چطور! گفت:«شما از گونه سرخهای تهران هستید!» منظورش این بود که ناز و نعمت در تهران گونههای ما را سرخ کرده است به چهرهاش نگاه کردم و دقیق شدم، دیدم با وجود تنومندی و هم وزنی با من و درشتی هیکل، پردهای زرد چهره او را دربرگرفته بود.
میخواهیم عرض کنم حرف آن مرد با معرفت، شجاع و حقگو درست بود. ما در سفرهای استانی و شهرستانی که تقریباً به توفیق انقلاب بنده غالب شهرهای ایران را از کوچک و بزرگ دیدم و مراکز استانها را گشتهام و تهران را نیز به خاطر هجرت در انقلاب کاملا میشناسم در این ماه مبارک رمضان وظیفه دارم به همه مردمان تهران، به همه گونه سرخهای پایتخت و مراکز استانها به خصوص آنها که در مدیریت و مسئولیت هستند هشدار بدهم که «گونه زرد بیش از نیمی از مردم کشور که در تهران نیز کم نیستند از سرخی گونه ماست.»
همان که امام علی (ع) فرمودند: من کاخی برافراشته ندیدم مگر آنکه در کنار آن کوخی برافراشته بود. همیشه نباید کاخ و کوخ را در ساختمان و منزل مسکونی ببینم که یکی مجلل و دیگری مخروبه و ضایع است، بلکه این کاخها در زندگی همه ما در بیش از صد موضوع برافراشته است. همان «تجمل گرایی» که رهبر عزیز ما بارها مسئولین را از آن پرهیز دادهاند تجمل گرایی در اتاق، در میز و صندلی، در خودرو سواری، در لباس پوشیدن، در داشتن تزئینات و خرج کردن پول و هر کدام از راهها.
همان پولی که ما گونه سرخها آن را ناچیز و بیارزش میشماریم، برای گونه زردها بسیار مشکل گشا کارآفرین، حیات بخش و زندگیساز است.
منظورم کمیته امداد حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) و بهزیستی و سهام عدالت و یارانه و کوپن و امسال آن نیست؛ بلکه آنچه اشکال دارد نگاه متمرکز مسئولان به برنامهریزی و سرمایه گذاری و هزینه بودجه است که نقاطی از کشور را گونه سرخ و نقاطی را گونه زرد میسازد.
بیاییم در بودجه ریزی، در برنامهریزی، در تصویب طرحهای ملی و تصویب طرحهای استانی و مناطق محروم، بخشی از بودجهها را از مناطق گونه سرخ به مناطق گونه زرد گرایش بدهیم. عدالت اینگونه بدست میآید، میزان عدالت و پیشرفت در این گونه برنامهریزی و سرمایهگذاری است.
ما مشورت کامل به برادر بزرگوار آقای روحانی رئیس جمهور منتخب دادهایم اما این نامه را قلم زدم تا همه مدیران و ملت به پیروی از رهبر و امام جامعه خامنهای عزیز، جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای روحانی را در این راه راهنمایی کنند. هدایت دلسوزانه و نصیحت مشفقانه مراجع معظم تقلید و روحانیت عزیز از همه ما همین را میطلبد. ان شاء الله امام زمان (علیه السلام) از همه ما راضی شود و دست ما را بگیرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com