کسانی که در ایران بهدنیا آمدهاند و در ایران زندگی کردهاند امکان ندارد که گرهها را در بناهای مختلف ندیدهباشند. پس احتمالا همهی شما گرهها را دیدهاید و با آن آشنایی بصری دارید. گرهها، الگوهای هندسی بسیار پیچیدهای هستند که در همدیگر گره خوردهاند و یک بستر را میپوشانند. معمولا ما در برخورد اول با گرههای هندسی، گیج میشویم ولی وقتی دقیق تر میشویم و با دقت به آنها نگاه میکنیم میبینیم که در گره در پشت خود، منطق هندسی مشخصی دارد. اگر ما در نگاهمان به گرهها دقت بیشتری بهخرج دهیم، شکلهای منظم و منتظمی در آن مییابیم. مثلا در نمونهای که در مسجد جامع اصفهان در اوج تبحر یک روزن بهوسیلهی یک گره، که از دل یک قطعه سنگ یکپارچه درآمده است یا نمونههایی از گره با استفاده از کاشی معرق و ... در همان مسجد به خوبی این عناصر منتظم و هندسی تشخیص داده میشوند.
حال با هم چند نمونه از کاربرد گرهها را در سنت هنر و معماری اسلامی ببینیم. بر روی در ورودی مسجد جامع یزد میبینید که الگوی پیجیده گرهای چوبی کار شده است. در طبقه دوم خانهی عامریها در کاشان، از گره چوبی بهعنوان یک حفاظ یا نرده به عنوان یکی از اجزای معماری استفاده کردهاند. در سقف مسجد جامع اصفهان، تکنیک اجرای کار استفاده از گچ برای ایجاد گره است. این سقف به عنوان سقف کاذب کاربرد دارد و سازه را از داخل میپوشاند. نمونههای پارچهای متعددی هست. مثلا پارچهای هست از قرون ابتدایی اسلامی اسپانیا که اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود و اثر گرهای روی پاچه طراحی شدهاست. در مینیاتورها هم شاهد حضور گرهها به عنوان الگوهای هندسی پرکننده سطوح هستیم. به این صورت میبینیم که گره و گرهسازی فقط به معماری اختصاص نداشتهاست و در تمام هنرهای گذشته ما شاهد گره هستیم. در طراحی خطوط و یا مثلا جلدسازی کتب مقدسه. در طراحی پوشش سطوح مبلمانها و ظروف و .... در سدههای ایتدایی و میانی قرون اسلامی گرهها کاربرد داشتهاند. کاربرد گرهها در معماری به طور ویژهتر نیز بوده است. استفاده از گره در جدارهی داخلی یک گنبد مانند گنبد جامع یزد یا مسجد جامع ساوه و در واقع روی سطوح منحنی که برخلاف کارهای متعارف که با هم دیدیم بسیار پیچیدهتر است. یا استفاده از آن روی سطوح بیرونی گنبدها مانند گنبد شاه نعمتالله ولی در ماهان کرمان. تمام مواردی که با هم دیدیم، نمونههایی بود که در سنت معماری و سنت هنرهای اسلامی شاهد آن بودیم. باید بگویم که گره و گرهسازی فقط مخصوص گذشته نیست. درحال حاضر هم کاربرد دارد و با آن کارهای زیادی انجام میشود.
این تصویر را ببینید. به نظر شما این کار در کجا است؟ حدس بزنید.
این اثر ساختمان مرکزی قبرستان مسلمانان در آمستردام هلند است. کاری بسیار جدید است که در سال 2011 ساخته شده است. الگویی که در این کار استفاده کردهاند، الگوی گره اسلامی است. این الگو از سرزمینهای اسلامی گرفته شدهاست.کیفیت ساخت آن به عنوان یک اثر معاصر و در یک کشور غیراسلامی قابل توجه است. البته ساختمان هم با موضوع اسلام بیارتباط نیست. این کار بسیار دقیق است. با تکنولوژیای که امروزه در غرب هست به راحتی میتوان این کار را درست کرد و قطعات را در کنار یکدیگر چید و یک الگو را شکل داد. نمونههای جدید دیگری نیز از کاربرد گرههای اسلامی در دوران معاصر وجود دارد. مثلا در برجی که توسط معماری فرانسوی در دوحه قطر ساخته شده است، تمامی بدنهی برج براساس یک نوع الگوی گره، پوشش داده شدهاست. در این کار چندین لایه میبینیم که در کنار هم قرار گرفتهاند. چند الگوی سادهی گره اسلامی است که با مقیاسهای متفاوت در جدارهی این بنا اجرا شدهاست.
ساختمانی دیگر در استرالیاست. یک ایستگاه قطار که در طراحی آن از یک الگوی گره در کل سطح بنا استفاده شدهاست. اگر این کار را ما در تهران میساختیم به این متهم میشدیم که قدیمی و واپسگرا هستیم و از گره بدون هیچگونه ابتکار و خلاقیتی در روی سطح بنایی استفاده کردهایم که هیچ ربطی به هم ندارند. احتمالا هم آنقدر به کار توهین میشد که دیگر جرأت نداشتیم که بگوییم این کار برای ما است. اما میبینید که در غرب به سادگی گره را روی بدنه انداخته است و برای ایجاد پنجره نیز بعضی از قطعات گره را خارج کرده است. اثر دیگر مثلا یک قبرستان مسلمانها در اتریش است. دوباره میبینیم که روی یکی از جدارهها گره کار کردهاست که این گره به صورت فیلتری نوری عمل میکند که به داخل مجموعه میرود. امروزه استفاده از گره، کاربرد فراوانی در صنعت و طراحی معماری و همچنین طراحی غیر معماری دارد. مثلا در اثر مشهور مرکز عرب در پاریس به طراحی معمار مشهور فرانسوی ژان نوول با تکنولوژی منحصربهفرد مکانیکی روبهرو هستیم که با استفاده از الگوی گره بسیار سادهای که با یک سیستم مکانیکی باز و بسته میشود، نور را به داخل فضا میآورد یا از ورود آن ممانعت میکند.
امروزه گرهها فقط بر روی جدارههای معماری استفاده نمیشوند بلکه در کفسازیها و به صورت ساده، اجرا میشوند میپوشانند. در غرفهسازی و یا در اینستالیشنهای ساده و پیچیده نیز از گره استفاده میکنند. در طراحی صنعتی هم از گرهسازی برای پوشش سطوح استفاده میشود. مثلا سطح پنجپایهای که میبینید با یک گره پوشانده شده است، در مجسمهسازی و طرحهای آنها نیز از گره استفاده میشود. بعضی از قطعات را از هم خالی میکنیم یا به هم میافزاییم. یا اینکه در کارهای گرافیکی هم گره کاربرد دارد. در طراحی دیجیتال هم وارد شده است و به وسیلهی الگوهای الگوریتمیک سطوحی را میپوشانند و آنها را کنار هم میگذارند. تمام حرفهایی که در حال حاضر زدم برای این است که مشخص شود گرهها کاربرد دارند. گره چیزی نیست که فقط برای گذشته باشد و در حال حاضر تمام شده و دیگر اثری از آن باقی نمانده باشد. در حال حاضر در فضاهای داخلی هم خیلی از گره استفاده میشود. البته بعضی از الگوهای هندسی که خیلی هم نمیتوان بهخاطر تناسباتشان به آنها گره گفت و از اجزای هندسی خالی هستند، میبینیم که در فضاسازی شهری کاربرد دارند. در بعضی موارد هم استفاده از گره آنقدر زیاد میشود که کاری بسیار شلوغ و آزاردهنده را به مخاطب ارائه میدهد. تمام بحثهای تا به این جا، برای این بود که بگوییم که امروزه گرهها چه کارهایی انجام میدهند و چهطور از آنها استفاده میکنیم.
گرهها الگوهای هندسی پیچیدهای هستند که در کنار همدیگر قرار میگیرند و سطوح را پر میکنند. نکتهای که در سنت گرهسازی از گرهها مطرح است این است که گرهها را به عنوان شطرنج معماران میدانند. زیرا هر معماری که خیلی متبحر شود و بر کارش مسلط باشد دست به طراحی گره میزند. برای همین گره کار سادهای نیست که هرکسی بتواند آن را خلق کند. برای همین در سنت به گره و گرهسازی شطرنج معماران میگویند. اما بعد از ورود مستشرقین به سرزمینهای اسلامی و پیدا کردن آثار و گنجینههای این ممالک، آنها در تلاش بودند تا راز گرهها را کشف کنند. چون ما در سنت معماری و هنر خودمان نداریم که هنرمندان آثار خود را ثبت کنند یا به توضیحاتی دربارهی کارشان بپردازند که چه روشی را طی کردهاند و نتیجتا به چهچیزی رسیدهاند. چون این منابع موجود نبودهاست و پیشزمینهی ذهنیای برای مستشرقین وجود نداشتهاست، این افراد تلاش میکردند که راز گره را خودشان کشف کنند. برای همین شروع به جمع آوری آثار کردند و بعد نیز به حدس زدن روش طراحی گرهها پرداختند. نکاتی وجود دارد که حرفهای من را تایید میکند.
این افراد میدیدند که منبعی وجود ندارد و خیلی هم نمیتوانستند به فرهنگ مناطق دسترسی داشته باشند و به صورت مستقیم با آن برخورد کنند به همین دلیل، خیلی منابعی پیدا نمیکردند و اگر هم چیزی پیدا میکردند نمیتوانستند با آن رابطهی خوبی برقرار کنند. یکی از منابعی که مستشرقین در آثار جدیدشان به عنوان منبع روی آن خیلی تاکید میکنند، طومار توبقاپو است که در زمان معاصر در استانبول کشف شد و هماکنون هم در موزه آنجا نگهداری میشود. بیشتر رفرنسهای آثار آنها به این طومار توپقاپو بازمیگردد. اما ما در کشورمان منابعی داریم که خیلی به ما در کشف راز و نحوهی ترسیم گرهها کمک میکند. کتابی به نام احیای هنرهای از یاد رفته به روایت استاد حسین لرزاده، یکی از استاد معمارانی که فوت کردهاند ولی آثار ایشان منتشر شده است. کتاب دیگری که در تصویر میبینید کتابی بسیار قدیمی از ابوالوفا محمد بوزجانی است. در قرن نهم پیوستی به این کتاب اضافه شده که در این پیوست روش ترسیم بعضی از گرهها توضیح داده شدهاست. به غیر از این دو کتاب، آثاری از استادمعماران داریم که گرهها را ترسیم کردهاند. مانند استاد ماهرالنقش یا استاد اصغر شعرباف. این افراد هم کتابها و آثاری را تالیف کردهاند که به عنوان اسنادی برای ترسیم گره به حساب میآیند.
در کنار این منابع در سالهای اخیر، منظورم از سالهای اخیر ده-بیست سال اخیر است، در غرب هم تلاشهای بسیاری برای کشف روش ترسیم گره و اینکه بتوانیم راز گرهها را بیابیم تالیف شده است. ما با مجموعهای از پژوهشها روبهرو هستیم. مثل پژوهشهای هانکین، گرامبوام و شپرد و پژوهش سعید و پارمان که این آخری به فارسی هم ترجمه شدهاست و در دسترس همه قرار دارد. با تلاشهایی که در غرب هست و روشهایی که توضیح دادهاند هم اکنون ما میتوانیم روش ترسیم بعضی از گرهها را توضیح دهیم. همینطور که در سمت چپ تصویر میبینید، این گره با روش جدید طراحی شدهاست و این گره در کتابها و آثار غربیها پیدا میکنید و گره سمت راست به روش سنتی استادمعماران ایران ترسیم شدهاست. در نگاه اول تفاوت بین این دو گره احساس نمیشود. ولی وقتی دقیقتر میشویم و روشها را باهم مقایسه میکنیم میبینیم که این دو تفاوتهای ریشهای با هم دارند. تفاوت این دو به زعم ما این نکته است که در روش سنتی توجه، بیشتر روی بستر گرهای است که در آن زمینه رسم میشود در حالیکه عدم توجه به بستر در روشهای جدید و نوین مشهود است. برای اثبات به بررسی این حرف میپردازیم که گرههای سنتی چگونه ترسیم میشده و گرههای جدید چهطور ترسیم میشود. این تفاوت را قرار است با همدیگر پیدا کنیم.
در روش سنتی میگویند که گرهها از ترکیب مجموعهای از آلات گره ساخته میشود. این آلات شناخته شده هستند و هرکدام از این آلات برای خود اسم و عنوانی دارد. روش ترسیمشان هم مشخص است. ما برای شناختن گره سنتی ابتدا باید آلات گره سنتی را بشناسیم. بهطور کلی در سنت گرهها را به سه دستهی تند، کند و شل تقسیم میکنند. هر گرهای از ترکیب این سه دسته حاصل میشود. مثلا ما میتوانیم گره کند و شل داشته باشیم. یا گرهای میتواند هر سه ویژگی را داشته باشد. یا اینکه یک گره فقط میتواند تند یا شل یا کند باشد. مثلا برای گره کند مجموعهای از آلات مشخص وجود دارد. زوایای مشخصی بین هرکدام از اضلاع این آلات وجود دارد. این آلات در کنار هم ترکیب میشوند و گره نهایی را شکل میدهند. همین منطق برای گرههای شل و تند نیز وجود دارد. اگر به بررسی آلات یک گره بپردازیم میبینیم که گره مجموعهای از آلات دارد که آلات شناخته شدهی گرهها هستند. برای مثال در این تصویر در این نقطه ما یک «ششبند» داریم و یک «پنج» را هم در این نقطه میبینیم. از روی پنجها و زوایای آلتها به راحتی میتوان تشخیص داد که گرهها در کدام گروه قرار میگیرند.
حال روش ترسیم یک امالگره را بر اساس روش استاد معمار لرزاده بررسی میکنیم و جلو میرویم تا ببینیم که چهطور یک گره ترسیم میشود. برای شروعاز کنج عرض بستر مورد نظر یک زاویه را استخراج میکنند. زاویه را به پنچ قسمت تقسیم میکنند. بعد از تقسیم شعاع استخراجی سوم را امتداد میدهند. از تقاطع این شعاع با خط عمود رسم شده از کنج دیگر بستر نقطهی D به دست میآید. وقتی این نقطه بهدست میآید، چهارچوب و زمینهی مشخصی برای ما ایجاد میشود. این چهارچوب و آن زمینه بهوسیلهی بعضی از تناسبات به دست میآید که از روشهای ترسیم استخراج شدهاست. یعنی ما نمیتوانیم روی هر مستطیلی گره ایجاد کنیم. گره باید براساس تناسبات روش ترسیم ایجاد گردد. بعد از ترسیم زمینه، یک خط رمز را ترسیم میکنیم. ویژگی روش ترسیم سنتی گره یکی زمینهی آن است و دیگری خط رمز. وقتی خط رمز را ترسیم میکنیم، تازه میتوانیم که گره را طراحی کنیم. گرههای مختلف با خطوط رمز مختلف شکل میگیرد. مثلا برای رسم خط رمز همین گره امالگره، خط رمز عمودیای که از مرکز استخراج شده را داریم. بعد از استخراج این خط رمز دوایری ترسیم میشود که از این خطوط میگذرد و تعدادی نقطه بهوجود میآید. این نقاط را به صورت یکیدر میان شمارهگذاری میکنیم. در مرحلهی بعد نیز به همین روال عمل میکنیم و بعد از آن، نقاط را به هم وصل میکنیم. بهصورت یک، دو، سه. همین کار را تکرار میکنیم تا مدول پایه گره بهدست بیاوریم. بعد از اینکه این مدول پایه بهدست آمد، این تصویر را از چهار طرف بازتاب میدهیم و این بازتاب هم محوری است و هم مرکزی. در نهایت یک گره امالگره ایجاد میگردد. در وسط این گره یک شمسهی ۱۰ افتاده است و در گوشهها هم باز همین شمسهها تکرار میشود. آلات معروف گره هم در وسط قرار میگیرد.
دیدید که روش بسیار پیچیدهای است که به ترسیم گره دست پیدا کنیم. گرهها سنتی دستهبندیهای متفاوتی دارند. اما نکتهای که در گرههای سنتی هست و عنوانی که در منابع سنتی به آن اشاره شدهاست و معمولا در روشهای جدید از آن خبری نیست، گره دستگردان یا گره چندزمینه است. در سنت به گرههایی که شمسههای متفاوتی داشته باشد، دستگردان میگویند. منظور از متفاوت بودن شمسه، تفاوت در عدد شمسهها است. برای گفتن عدد شمسه بهراحتی میتوان آن را شمرد. ۱، ۲، ۳ و ... و ۸. این یک شمسهی ۸ است. این شمسهی وسطی چند است؟ بشماریم. ۱، ۲، ۳، و ...و ۲۰. یک شمسه هم در این گوشه میبینیم. ما در این گره چند شمسه داریم با درجهی متفاوت که همهگی یک گره کلی را تشکیل میدهند. این گره، بسیار ویژهای است. بههمین سادگی به آن نگاه نکنید. روش ترسیم آن بسیار سخت است. در این گره هرچه به وسط نزدیک میشویم آلتهای گره بزرگتری داریم و وقتی به گوشهها میرسیم، آلتهای گره مقداری کوچکتر میشود و به هم میپیوندد. ترسیم این کار بسیار دشوار است. در سنت گرهسازی نکتهای که همه به آن اشاره دارند این است که گرههای دستگردان و چندزمینه براساس فشردهگی و گشودهگی ترسیم میشود. این واژهای است که ما در آثار میبینیم ولی خیلی متوجه نمیشویم که دقیقا منظور آن چیست؟ من جلوتر اشاره میکنم که مفهوم این حرف در حال حاضر چیست. تا الآن هر چه گفتیم از روشهای ترسیم سنتی بود و گرههای سنتی را با هم بحث میکردیم. در قسمت بعدی به روشهای جدیدی اشاره میکنم که در آثار غربیها مشاهده میشود.
در این تصویر به روش یکی از پژوهشگران معاصر، کاپلان که پژوهشش را در سال 2002 ارائه کرده است میپردازیم. این کار براساس پژوهشهای افراد قبلی انجام گرفتهاست. بهطور کلی روش او این طور است که یک بستر بیکران را در نظر میگیرد. مجموعهای از الگوهای ثابت که از آثار گذشته خارج کرده و منطق پشت آن نیست و تصاویر آن را از گرههای موجود استخراج کردهاست را روی سطح گسترده میکند. بعد از این که این الگوها پهن شد، شروع میکند با مجموعهی دیگری از الگوها که به نام Star و Rosette معرفی میکند این الگوها را پر میکند. او میتواند این چندضلعی را که در تصویر میبینید با یک Rosette و یک Star پر کند و کل سطح را به یک گره پیچیده تبدیل کند. این روشی است که نرمافزار آن هم توسط کاپلان تولید شده است و به صورت رایگان روی وب گذاشتهاست. البته کاپلان روش دومی هم برای کار خود ذکر میکند. روشی است که براساس «زاویهی در تماس»، گره را شکل میدهد. دوباره همان چندضلعیهای پایهای و در تماس، را روی سطح میاندازد و از وسط هرکدام از این ضلعها یک زاویه استخراج میکند. مثل این زاویه که در تصویر میبینید. این زوایا وقتی استخراج میشود سطح را به یک گره پیچیده تبدیل میکند. روش بسیار ساده است. البته بعدها این را توسعه داده است. گفتهاست اگر این دو از هم فاصله بگیرند گرههای پیچیدهتری تولید میشود. این یکی از کارهایی است که انجام دادهاست. این همان Polygon in Contact (چندضلعیهای در تماس) اولی هست که آن را برمیدارد و زاویهی 22.5 را استخراج میکند و با این کار سطح را به یک گره پیچیده تبدیل میکند. مثلا در این شکل، زاویه مورد نظر 45 درجه است. در بعدی هم باز زاویه تغییر میکند. هرچه این گرهها باز و بسته شود تولید گرههای بیشتری میکند. این دو روش، روشهایی بود کاپلان ارائه داده است.
روشها و افراد دیگری هم هستند که دربارهی ساخت گره پژوهش کردهاند. فرد دیگری که دربارهی ترسیم گرهها کار کرده آقای بودنر است. روشی که ایشان ارائه میدهد به این صورت است که مجموعهای از Rosetteها را با فاصلههای مختلف در کنار هم قرار میدهد. بعد از قرار دادن این Rosetteها کنار یکدیگر با روش استنتاجی خودش و به نوعی که به ما الگو نمیدهد، میگوید که برای ترسیم این گره باید این کار را انجام دهیم. روشش عام نیست. روشی خاص برای گرههای خاص است. نحوهی اتصال این مجموعه را به یکدیگر و شکل گرفتن گره نهایی را میگوید. این روش، خیلی عمومی نیست. فقط برای گرههای خیلی خاص میتوان آن را به کار برد. روش بعدی که در حال حاضر به آن اشاره میشود روش آقای بونر است. ایشان براساس فرض گرهدرگرهای که ما در سنت گرهسازی خودمان داریم، یک بستر را به چند ضلعیهای در تماس با هم تبدیل میکند، و با استخراج کردن زاویه از روی هرضلع، شروع به تبدیل سطح به یک گره میکند. این خیلی به کاری که آقای کاپلان انجام دادهاست شباهت دارد. ولی با این تفاوت که ایشان فهمیدهاند که گرههای اسلامی پیچیدهتر از این حرفها است. که به سادگی روش کاپلان بتوان آنها را تولید کرد.
حال بیایید دوباره مقایسه کنیم. گرههایی که در این تصویر میبینید به نظر، هر دوی آنها پیچیده و خاص هستند. ولی وقتی در گره سمت راست دقت میکنید میتوانید یک الگوی مشخص و منظمی را پیدا کنید. یعنی شمسههایی را میبینیم که با فواصل مشخص درحال تکرارشدن هستند. آلات گره کاملا مشخص است. و در همهجا به صورت بافتی است که در حال تکرار شدن است. این گره را میتوانید از هرطرف که بخواهید تا بینهایت ادامه دهید . ولی گره سمت چپ متفاوت است. گرهای است که به روش سنتی ترسیم شدهاست. در این گره یک شمسهی ۲۰، در وسط داریم و در کنارهها هم شمسههای متفاوت با درجات مختلف وجود دارد. شاید تفاوت این دو برای ما درک نشود. چون تمامی این شمسهها در سطوح مسطح، در حال شکلگرفتن هستند. وقتی حساسیت این بحث درک میشود که این گرهها به روی سطوح غیر مسطح برده شود.
در غرب نرمافزارهای بسیاری ایجاد شدهاست که بتواند یک بافت را روی سطوح غیر مسطح بیاندازد. مثلا فردی به نام دانهام تولیدکنندهی الگوریتمهایی است که بتوانند تکسچر و بافت و الگوی مسطح مشخصی را، روی سطوح غیر مسطح بیاندازد. مثل هذلولیای که در شکل کناری میبینید. میبینید وقتی که یک گره منظم و منتظم میخواهد روی سطح غیر مسطح قرار بگیرد، براساس تنشهایی که به آن وارد میشود الگوی آن از فرم عادی خارج میشود و دیگر، آن خطوط صاف را درشکل نمیبینیم. خطوط منحنی ایجاد میگردد. این کار نیازمند یک الگوریتم خیلی پیچیده است که بتواند این کار را انجام دهد.
کاپلان با همکاری سالسین، تلاش کردند تا الگوهای خودشان را روی سطوح غیر مسطح بیاندازند. اتفاق جالبی افتاد. مثلا آنها میخواستند همان الگوی قبلی را روی یک سطح کروی بیاندازند. در این تصویر یک شمسه است که عدد آنرا میشماریم. ۱، ۲، ۳ و ... و ۱۲. یک الگوی شمسهی ۱۲ روی این سطح است. وقتی این الگو روی یک سطح کروی میافتد چه اتفاقی رخ میدهد؟ تبدیل میشود به یک شمسهی ۱، ۲، ۳ و ... ۹. به یک شمسهی ۹ تبدیل میشود. خیلی عجیب است. کاپلان به این نتیجه رسید که هیچ راهی وجود ندارد. اگر بخواهد یک الگوی هندسی را روی یک سطح غیر مسطح و منحنی بیاندازد، باید شمسه را عوض کند. این دستآوردی است که وقتی کاپلان خواست یک گره را روی یک سطح منحنی بیاندازد به آن رسید. به عبارت دیگر تغییر درجهی شمسه. وقتی این کار را بر روی یک منحنی دیگر مثلا هذلولی انجام داد به شمسهی ۱۴ رسید. یعنی دوباره درجهی شمسه تغییر کردهاست. کاپلان در نهایت به این نتیجه رسید که براساس این اتفاق، در گرههای اسلامی، وقتی آنها را روی منحنی میاندازیم باید درجهی شمسه تغییر کند. باید براساس انحنای سطح، درجه شمسه تغییر پیدا کند. این نکتهای است که کاپلان به آن اشاره میکند و میرود. و البته خیلی هم برای او مهم نبودهاست.
بحثی که پیشتر مطرح کردم بحث گرههای دستگردان و چندزمینه یادتان هست؟ این از سنت معماری و گرهها برای ما ماندهاست. ما دیده بودیم که گرههای دستگردان درجههای متفاوتی از شمسهها را کنار یکدیگر مینشانند. ما به این نتیجه رسیدیم که این تغییر درجه و شمسهها و کنار هم نشاندن آنها به دلیل این بودهاست که در سنت برای اینکه بتوانیم سطوح غیر مسطح را پوشش دهیم، از درجات متفاوت شمسهها استفاده میکردیم و براساس انحنای سطوح درجهی شمسهها، تغییر پیدا میکرد. این همان چیزی است که کاپلان به زبان دیگری آن را بیان میکند ولی ما در سنت طراحی گرههایمان با مجموعهای روبهرو هستیم که برای طراحی و ترسیم گرهها بر روی سطوح منحنی این کار را انجام میدادند. بدون اینکه روشهای علمی و ترسیماتی آن بیان شود. این کار خودبهخود انجام میشدهاست.
در این گنبد، که گنبد مسجد جامع ساوه است ، با تغییر درجهی شمسهها مواجه هستیم. هرچه از پایین به سمت بالا میرویم چون انحنا در حال تغییر کردن است و نیاز به این دارد که گره، گره فشردهتری شود، میبینیم که شمسههای گره تغییر میکند و هرچه به بالا میرسد شمسهها درجات پایینتری دارند. تصویر دیگر مقبرهی شاهنعمتاللهولی در ماهان کرمان است. این گره هم بسیار ویژه است. ابتدا از یک شمسه با درجهی پایینتر شروع میشود، بالا میرود و به شمسهی بزرگتری میرسد و ادامه پیدا میکند و به شمسهی ۵ میرسد و درنهایت به شمسهی انتهایی در راس گنبد میرسد. این گره، گرهای است که دو ردیف دارد. یک ردیف در وسط و ردیف دیگر در کنار. در این دو میتوانیم همین رفتار را ببینیم. یعنی شمسه در حال تغییر کردن است. چنین سنتی فقط در ایران نیست. ما با گرهسازی در تمامی تمدن و جهان اسلام مواجه هستیم. تصویر گنبد جامع بارسای در قاهره خوب این مساله را نشان میدهد. این هم، همان تغییر درجهی شمسه براساس انحنا را دارد و از همان الگو پیروی میکند. یا گنبد مسجد سلطان قایتبای در قاهره. این هم دوباره با همین فرض یک گره چندزمینه و یک گره دستگردان را طراحی کردهاست و بر روی سطح منحنی انداختهاست. این اتفاق فقط در سطوح خارجی گنبد نمیافتد. سطوح داخلی هم در سنت معماری با گرهها پر شدهاست. میبینید که زیر گنبد مسجد جامع یزد چون بسیار به نیم کره شبیه است، برای ایجاد گره در زیر آن از شمسههایی استفاده شدهاست که این شمسهها به ترتیب و یکییکی درجهشان کم میشود. پیوستار دقیقی در آن وجود دارد که نشان میدهد شمسهها به صورت خطی در حال تغییرکردن هستند. و این کار بسیار ویژه است. در این تصویر هم کاملا شمسههای آن را میبینید که چه طور در حال تغییر کردن است و با یک انحنا به شمسهی ۲۴ میانی میرسد.
در این گفتار برآن بودیم که بگوییم که در ایجاد گره بین روش سنتی و روش نوین تفاوت وجود دارد. این تفاوت ماهیتی است. روشهای سنتی روشهایی هستند که به زمینه توجه میکنند درحالی که روشهای جدید زمینه را مدنظر قرار نمیدهند. ما اگر بخواهیم روی یک سطح غیر مسطح یک گره را ترسیم کنیم حتما باید از گرههای دستگردان استفاده کنیم. انگار که گرههای دستگردان در معماری سنتی اساسا برای سطوح غیرمسطح ایجاد شدهاست.
-----------
سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:
راجع به اسم آتلیهی خود به دوستان توضیح دهید؟
کسرایی: پنجاوهفت نام یک قوس ایرانی است. روشی است که یک قوس ایرانی را ترسیم میکنند و در معنا عبارتست از دو جز پنج و اوهفتن که در فارسی قدیم به معنای روزن و گشودن میباشد. ما از اسم این قوس برای آتلیه خود استفاده کردیم. خیلی پیچیدگی خاصی هم ندارد. البته پنجاوهفت به پنجاهوهفت هم نزدیک است.
گرههای سنتی از کجا آمدهاند و آیا گرههایی که در کارهای مدرن دیدیم همان گرههای سنتی هستند یا نه؟
کسرایی: خیلی دقیق نمیتوانیم بگوییم که گرهها از کجا آمدهاند و گرهسازی از چه قرنی شروع شدهاست. حتی شک و بحث است که آیا این گرهها محصول کار ریاضیدانان مسلمان است یا معماران مسلمان؟ البته باید تاریخچهی آن بررسی شود. ما شاهد فاصلهای در قرن چهارم و پنجم اسلامی از حضور ریاضیدانان هستیم و روشها و آثار و هنرها را نیز اگر جمعآوری کنیم بیشتر آنها حدودا برای قرن 8 و 9 هجری هستند. مشخص نیست که این روش را ابتدا ریاضیدانان کشف کردهاند و ریاضیدانان آن را ترویج دادهاند یا خود معماران بودهاند که آن را ابداع کردهاند. در هر صورت، در این ارائه این موضوع اهمیت ویژهای ندارد. بیشتر دنبال این بودیم که ببینیم ارتباط ما در حال حاضر با گرهسازی و گرههای اسلامی چیست؟ دنبال چه هستیم؟ چهطور میتوانیم بسازیم؟ چهطور میتوانیم گرهها را ترسیم کنیم؟ و در کل امروزه بتوانیم دوباره از آن استفاده کنیم.
تعریف جامعی از گره ارائه بدهید
کسرایی: گرههای سنتی اسلامی دو ویژگی مهم دارد. اول این که الگوهای هندسی پیچیدهای هستند که روش ترسیماتی مشخص دارند. یعنی ما گرهها را براساس روش ترسیمشان میشناسیم. و دوم اینکه آلات مشخص دارند که با آن نیز شناخته میشوند. خارج از این دو مورد دیگر گرهها تعریفی ندارند. شاید بخواهیم در پسزمینهی هریک از این گرهها یک فلسفهای را بدانیم ولی خوب، من آشنایی ندارم و نمیخواهم وارد این بحثها شوم. چون آن گونه بحثها را سودمند نمیبینم.
چون گره بیشتر در معماری است و شما به آن شناخت دارید به راحتی تصوری از آن دارید. به نظرم توضیح بیشتری بفرمایید تا دوستانی که آشنایی ندارند نیز بفهمند.
کسرایی: شما گفتید که گره فقط برای معماری است. اما من در صحبتهای اول خود گفتم که گره چیزی نیست که فقط در معماری دیدهشود. در تمام هنرها شاهد گره هستیم. فقط معماران نبودند که گره را طراحی میکردند. چون در مملکت و سرزمین اسلامی، معماری جایگاه ویژهای داشته و در طول زمان نیز پایدارتر از سایر هنرها بوده است و میتوانستند آن را حفظ کنند و برای ما آثار آن، تا به امروز باقی مانده است برای همین خیلی به آثار معماری میپردازیم. در صورتی که گرهها در تمام حوزهها وجود داشته است و حتی در مینیاتورها هم گره را میبینیم.
نوریان: راست میگویید. برای ما موضوع خیلی بدیهی است. یک الگوی هندسی است. در تمامی هنرهای سنتی اگر دقت کنید، حتی در هنر قوم مایا میبینید که هنرمند سنتی علاقه ندارد زمینهای را رها کند. سطحی داشته باشد و در آن کاری نکند. از حاشیهی کتابت خود تا قلمدانی که طراحی میکند،تا فانوسی که در خانه دارد، حتی ظرفی که از آن استفاده میکند علاقه ندارد که مانند نگاه مدرن و مینیمال سطحی را به راحتی رها کند. در نگاه سنتی این را اصطلاحا خرد میکردهاند یعنی به واسطه نحوه ساخت یا تصویرپردازی آن را به قسمتهای کوچکتر افراز میکردهاند. گاهی با عناصر فلورال این اتفاق میافتاد. در خیلی از هنرهای سنتی دیده شده است. روی پارچهها و ... تا معماری و سطوح آن. در هنر اسلامی بیشتر به این دلیل میگویند که این هنر شروعش از معماران بوده که حتی وقتی در مینیاتور هم نگاه میکنیم بیشتر سطوح معماری را از گره پر میکنند. ممکن است قاب اصلی کتاب، دور خود گره داشته باشد ولی بین آن با خطایی و اسلیمی پر شود. این افراد با استفاده از این الگوی هندسی که ما امروزه میدانیم خیلی پیچیده است و زمینهی هندسی و ریاضی دارد این سطوح را پر میکردند. موضوع را اینقدر ساده ببینیم. گره عنصری است که برای خرد کردن سطوح در همهی صنایع بشری انسان کهن استفاده میشده است. به طور ویژه گرههای اسلامی از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند که آلات خاصی دارند و هندسهی خاصی، که مطرح شد. مثلا شاید شما خطوط بسیار روان و آزادی در هنرهای مایا ببینید. حتی هنرهای هندوستان و حتی دورهی ایلخانی کشور خودمان. ممکن است در یک عنوان کلی به این خطوط روان هم گره بگوییم . ولی ما به آنها گره نمیگوییم. به آنها میگوییم الگوهای سنتی تمدنهای دیگر. که خود کشور ما، در جهان اسلام دارای الگوهای متفاوت زیادی است. بخشی از این الگوها که هندسهی دقیق ترسیمی دارد و آلات مشخص در آن به کار گرفتهمیشود را به عنوان گره محسوب میکنیم.
علت نامگذاری این گرهها به نامهای تند و کند و شل چیست؟
کسرایی: نکتهای که به نظرم میرسد زوایای این گرهها است. زاویه وقتی خیلی تند میشود به آن گره تند میگویند. وقتی باز میشود به آن گره شل میگویند. بین این دو هم، یعنی وقتی که نه تند باشد و نه شل به آن کند میگویند.
معماران سنتی از کجا میفهمیدند که چه الگویی را روی چه گنبدی باید ارائه بدهند؟ آیا آزمون خطا میکردند یا حساب شده بود؟
کسرایی: این بحثی است که در مقالهی بعدی به آن پاسخ خواهیم گفت.
آیا کارهای نقاش و گرافیست معاصر «اشر» را بررسی کردید؟
کسرایی: نه. این افرادی که از آنها در ارائه نام بردم بیشتر پژوهشگر هستند. خیلی هنرمندان نبودند. مثلا کاپلان یک برنامهنویس است. نرمافزار تولید میکند. به هنر علاقه داشته و به ریاضی هم بسیار مسلط بودهاست و شروع به انجام این کارها کرده است. در غرب بیشتر پژوهشگرها هستند که روی این مسائل کار میکنند.
نوریان: همین امروز هم ممکن است ما از گره شروع کنیم. ترسیم کنیم. نقاشی کنیم یا حتی بنایی با آن بسازیم. اما کسی دیگر دربارهی گرههای اسلامی پژوهشگری میکند، افرادی که اسم آنها برده شد مطالعات دقیق ریاضی انجام میدهند. آقای کاپلان صفحهها مقاله، برنامهنویسی و فرمولها برای کاری که میکند دارد. اشر یا خیلی از هنرمندان دیگر تحت تاثیر جهان اسلام یا تحت تاثیر سنتهایی که در اقوام دیگر دیدهاند خیلی کارها ممکن است بکنند. حتی ممکن است عین گره را ترسیم کنند. اما چه قدر هندسهی پنهان را میشناسند؟ ما از افرادی نام بردیم مثل ماهرالنقش، مثل شعرباف، لرزاده، ابوالوفا، کوینانی، افرادی از خودمان که این افراد گره را میشناختند و برای آن ترسیم دقیق هندسی ارائه دادهاند. و افرادی از آن طرف مثل بونر، بودنر، کاپلان و ... که خیلی اسم دیگر وجود دارد و باید خلاصه میکردیم و قبل از آن هم گرانبوام، شپرد، هانکین و ... که همهی این افراد در حقیقت بر روی هندسهی دقیق گره کار کردهاند. بحث پژوهشگرانه بود. درست میگویید. خیلی از هنرمندان از گرهها استفاده میکنند.
به گرههای ختایی در این ارائه نپرداختید. در حالی که هندسه پیچیده و پنهانی در آنها وجود دارد. چرا؟
نوریان: گره ختایی را ما به عنوان گره محسوب نمیکنیم. اگر هم بگوییم، تلویحی است. به آنها الگوهای ختایی میگویند. به دلیل این که آنها به صورت دست آزاد طراحی میشدند. حتی هنرمندی که امروزه روی کار آن تحلیل میشود و نقطه چین میکشیم و میبینیم که این اثر در یک منحنیای قراردارد که مثلا میتواند برمبنای تناسبات عدد نپر تفسیر شود، او این را دست آزاد طراحی کردهاست. ممکن است شما در یک سیاهمشق خطاطی، هم بتوانید هندسهی پنهان پیدا کنید. کما این که در تابلوی شام آخر داوینچی هم هندسهی پنهان وجود دارد و این هندسه حتی خیلی دقیق است. ولی هنرمند این کار را دست آزاد طراحی میکند و روشهای هندسی پشت آن نیست، ببینید در معماری حتما این آلات را میسازند. و چون میسازند حتما قالب میزنند. و اصلا چرا گرهها آلات دارند؟ برای اینکه میخواهند ساختهشوند و به صورت مدولار این آلات باید بتوانند قالبگیری شوند. این گل باید ریخته شود و باید پخته شود و بتوان روی آن کار کرد. از این جهت ما به این بخش که دارای هندسهی دقیق است گره میگوییم. ما الگوهای ختایی، الگوهای اسلیمی و گفتم الگوهای فلورال اقوام دیگر که حتی اسلیمی نیستند ولی حتما هندسه دارند را الگو می نامیم نه گره.
دو سوال داشتنم. اول آنکه آیا در پژوهش خود در کنار هندسه به تاثیرات رنگها و تغییر آنها در بستر گرهها و تاثیرات روانی یا معنایی آنها در گرهها نیز پرداختهاید؟ سوال دوم آن که به تفاوت میان گرههای مختلف در زیر گنبدهای مختلف نیز پرداختهاید؟ مثلا آیا گرهای که در زیر جامع یزد میبینیم با گرهای که در گنبد مسجد خان شیراز هست تفاوتهایی ندارد و این از کجاست؟
نوریان: در مورد سوال اول باید بگویم که این پژوهش دنبال یک جملهی کلیدی مشخص و یک حرف است. ما هیچگونه نگاه معنایی، یا روانشناسانه -که این سوال مبتنی بر این دو نوع نگاه است-، معناگرایی در شناخت رنگ یا تاثیرات بصری و روانی، در این پژوهش نداشتیم. صرفا به صورت محتوایی به موضوع گره و هندسهی آن و چه نسبتی دارد با زمینه که این را به عنوان راز گره اسلامی در مقابل گرهای میدانیم که امروز میشناسیم. ما به این برخورد کردیم که در جهان غرب و در دانشجویان و در خود ما به این مشکل پی بردیم که نمیشناسیم. فکر میکردیم که ترسیم اینها یعنی همان گره. ولی آرام با روند مطالعهای که داشتیم فهمیدیم که گره اسلامی تفاوتی دارد که آن را به عنوان راز آن میدانیم. این تفاوت همان توجه به زمینه و بستر است و از نظر هندسی هم فقط به برررسی آن پرداختیم. در نتیجه وارد این گونه مطالعات نشدیم.
اما در مورد سوال دوم تمام حرف اینجا هم همین است. یعنی اینکه جهان اسلام گره را بر مبنای زمینه طراحی میکردهاست و چون تقریبا در معماری گره جامعالجمع هندسه است، و فارغ از الزامات معماری شبیه فضاسازی کاربردی یا سازه، ناب هندسه و هندسه ناب این گره را شکل میدهد، اتفاقا دقیقا برگرفته از زمینه است. در سطوح 2 بعدی دیدید. زمینهای که در مربع هست و گره کاملا با توجه به گوشهها و اضلاع مربع، شکل میگیرد و شروع میشود. یک شمسه به چند شمسه میرسد و بیکران نیست. نمیشود آن را هرجایی برید. براساس زمینهی خاص خود شکل گرفتهاست. گاهی روی پنجضلعی شکل میگیرد. گاهی روی ستاره شکل میگیرد. این اتفاقات در زمانی است که مسطح است. در زیر گنبدها هم چیزی که ما در این مقاله مورد نظرمان است بر اساس انحنای این گنبدها است. گاهی ممکن است بر اساس هندسهی گنبد باشد، در اکثر آنها، چون انحنا در سطح گنبد چه بیرونی و چه درونی عوض میشود و انحنای ثابتی ندارد، در یک سطح منحنی نشستهاند. اما چون انحنا در طول گنبد تغییر میکند ما تغییر این انحنا را بر گره به عنوان وجه تمایز گره اسلامی و سنتی با گره امروزی میبینیم. اگر بگوییم نمونهی خان شیراز، نمونهی ماهان کرمان، نمونهی جامع یزد و هرکدام از اینها، از همین منظر با هم متفاوت هستند. اگر در مسجد جامع یزد دقت کرده باشید به خاطر انحنای خاصی که گنبد داخلی دارد، یک نمونهی واقعا یکتا است. این کار پیوستار یک گره است که با شمارههای متناوب عوض میشوند و یکییکی عوض میشوند و نشان از تغییر تدریجی شیب گنبد دارند. اگر کلیت این نظریه را قبول کنیم که براساس انحنا تغییر میکند. این نمونه منحصربهفرد است. در ماهان کرمان دیدیم که شمسهها تغییراتشان جهشی است ولی باز هم براساس انحنا است. در ساوه هم همین موضوع را دیدیم. مبنای ما در این بررسی انحنای سطح است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
فقط خواهشمندم عمیق وعلمی باشد نه اطلاعات عمومی با تشکر مجدد
دانشجوی معماری ام . خوب بود.ممنون