چندی است که در رسانه ها ،شاهد فوران خبرهایی هستیم مبنی بر اینکه کشورهای
منطقه خاور میانه واکثر حکومتهای مطرح در این حوزه، در آشوب و در گیری ،
جنگ داخلی وتظاهرات های پی در پی هستند وخبر هایی از این دست در صدر خبرهای
ایران وتا حدودی جهان قرار دارد. با جرات میتوان گفت که تنها جزیره ثبات
در حال حاضر ایران است، با این توصیف امیدواریم با مدد الهی ،ایران همچنان
منطقه ثبات باقی بماند و با هوشیاری هر چه بیشتر مسئولین حال وآینده نظام
جمهوری اسلامی ایران،این ثبات وامنیت ادامه پیدا کند. درادامه این مطلب با
توجه به اتفاقات اخیر منطقه وحواشی آن که پیرامون کشورمان میگذرد،باید با
دیده ای ژرف وتامل نگریست وتمام اتفاقات را در کنار هم دید ونتیجه گیری
کرد. مطمئنا خاطرتان هست که عبدالله دوم شاه اردن در سال 2004 برای اولین
بار موضوع هلال شیعی را مطرح و پیرامون آن مسائلی را بیان کرد که آتش فتنه
و در گیری های فرقه ای و مذهبی را برافروخت،که مسلمانان منطقه به تبع آن
نظریه هنوز درگیر هستند که بیشترین نفع را از این وضعیت ابتدا اسرائیل وسپس
آمریکا وغرب میبرند.از این رو مسائلی که در ادامه بیان میشود،جای تامل
دارد. با این توصیف میتوان اینگونه بیان کرد که سران اصلی صهیونیسم با
حمایتهای همه جانبه امریکا و غرب در تلاش هستند تا وضعیت خاورمیانه را طوری
ترسیم کنند که دلخواه آنها باشد تا در درجه اول امنیت اسرائیل تضمین شود و
در ادامه به چپاول و استعمار منابع منطقه بپردازند. باید خاطر نشان کنیم
متاسفانه به رغم تلاشهایی که ملت های منطقه برای به ثمر نشستن انقلابشان
کردند، این صهیونیسم و غرب است که سعی در مصادره و استحاله انقلاب های اخیر
منطقه نموده است.
حال به پازل طراحی شده توسط صهیونیسم وغرب می پردازیم و سپس چیدمان فعلی و شکل نهایی که آنها به دنبال آن هستند را ترسیم میکنیم :
طراحی اصلی این پازل به این صورت است که وضعیت سیاسی و جغرافیایی همچنین
حکومتی این کشورهای در منطقه به هر نحو ممکن باید تغییر کند و تبدیل به
خاورمیانه جدید شود که مورد نظر صهیونیسم جهانی است.لازم به ذکر است که
ایجاد و فرمولیزه کردن این تئوری را نباید در چند سال اخیر دانست،بلکه شکل
گیری آن را باید بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران و پیروزی در هشت سال دفاع
مقدس ریشه یابی کرد. البته باید اضافه نمود فروپاشی نظام کمونیستی شوروی
در شکل گیری این تئوری بی تاثیر نبوده، زیرا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر
شوروی ،منطقه دچار خلاء قدرت شد.
قطعه بعدی این پازل توسط صدام که بدون شک سرسپرده غرب بودگذاشته شد،به این
صورت که با راه اندازی جنگ دوم خلیج فارس و حمله به کویت که ظاهری، وطراحی
شده بود،این حرکت صدام بهانه ای شد تا ناوگان امریکا در خلیج فارس حضور
قدرتمندی پیدا کند و با آمدن نیروها ی نظامی آمریکا در خلیج فارس جریان
صهیونیستی و غربی به چند هدف خود رسیدند :
اول: با حضور خود خلاء قدرت ناشی از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی را تا حدودی پر می کردند.
دوم: صدام که شکل یاغی در منطقه پیدا کرده بود و مثلا تهدیدی برای اعراب منطقه و اسرائیل به حساب می آمد،جای خود نشاند.
سوم: اطمینان خاطری برای اسرائیل شد، زیرا حضور آنها در منطقه خود دلگرمی زیادی برای اسرائیل داشت.
چهارم: یک قدم به هدف اصلی خود نزدیکتر شدند. (ایجاد خاورمیانه ی جدید)
اقدام بعدی در راستای خاورمیانه جدید :
مرحله بعدی، به این شکل آغاز شد: در سال 2001با هدف قرار دادن برجهای
دوقولوی تجارت جهانی واقع در نیویورک توسط دو فروند هواپیمای مسافربری
ربوده شده توسط گروه تروریستی القاعده، بهترین بهانه ای شد برای حمله به
افغانستان و در نهایت ایجاد یک پایگاه نظامی بزرگ در منطقه واینکه بعد از
ناوگان آمریکا در خلیج فارس،افغانستان جا پای محکمی برای حضور نظامی امریکا
در منطقه باشد ودر ادامه به بهانه حضور یه جریان تروریستی در منطقه با نام
القاعده که به اسم اسلام فعالیت میکردند واتفاقا ساخته دست امریکا بودند،
در بسیاری از کشورهای منطقه پایگاه نظامی ایجاد کردند ،برای نمونه می توان
از کشور های جدا شده از شوروی سابق نام برد یا تقریبا تمامی کشورهای حوزه
خلیج فارس همچنین :/8;اکستان و ترکیه و...در ادامه این سناریوی شوم نقش
صدام پررنگ ترمی شود به این شکل که نظام بعث عراق به دلیل داشتن سلاحهای
کشتار جمعی شیمیایی در عراق و سابقه صدام در گذشته به دلیل جنگ افروزی هایی
که داشت عنصر نامطلوب و همچنین خطری بالقوه درمنطقه محسوب میشود بخصوص
اینکه هر از چند گاهی اسرائیل راهم تهدید موشکی میکرد بهانه دیگری شد تا
امریکا با اشغال عراق جا پای خود را در خاورمیانه محکم تر از پیش کند.
فاز بعدی این پازل شوم با عنصر تفرقه کلید میخورد، به این صورت که با ایجاد
درگیریهای مذهبی و فرقه ای همچنین طایفه ای و نژادی بین ملتهاوحکومتها
منطقه آتش تفرقه را گسترده تر میکند، این مسئله محرک اصلی جریان تفرقه
فعلی که در منطقه ایجاد شده است می باشد، به این صورت که با طرح نظریه ی
هلال شیعی،ابتدا بصورت بالقوه منطقه را در یک وضعیت چالش برانگیز بین مذاهب
وفرق فرو برد، که طرح این تئوری توسط شاه اردن را میتوان چالش اصلی کشور
های منطقه که همان جنگهای داخلی و در گیری های فرقه ای است بیان کرد.با
توجه به این مسئله در ادامه به انقلاب های عربی که در منطقه بصورت ناگهانی
رخ داد می پردازیم،اتفاقی که شاید دور از ذهن کارشناسان و تحلیلگران
سراسر جهان بود.باید اذعان داشت با انقلابهای پی در پی ک:/.- در کشورهای
عرب منطقه رخ داد و جریاناتی که بعد از آن اتفاق افتاد و حواشی خطرناکی که
در ادامه این انقلابها ایجاد شد اگرتوسط ملتهای عمدتا مسلمان منطقه ونخبگان
واندیشمندان حقیقی ودلسوزمنطقه و همچنین کشورهای تاثیر گذاری همچون ایران
بصورت صحیح مدیریت نشود متاسفانه به تکمیل پازل صهیونیستی غربی آنها کمک
کرده ایم،چرا که بعد ازانقلاب در این کشورها، ملتها با حذف حاکمان قبلی
ناگهان با خلاء قدرت در داخل کشورشان مواجه شده یا بعضی از این کشورها
همچون تونس ،کسانی که درانجا قدرت را در دست میگیرند هم نسبت به خواسته ها
وسیاستهای ی صهیونیستی غربی سر خم میکنند.دربحبوحه تحولات منطقه، و با تغیر
یک به یک حکومتها،چند کشور دارای ثبات بودند، ایران که با انقلاب خود
درسال 1357 سر سلسله تغییرات اخیر منطقه بود در آرامش کامل به سر می برد و
سوریه ولبنان نیز تقریبا وضعیت آرامی را می گذرانند.ولی از دو سال پیش
سوریه هم دچار جنگ داخلی و فرقه ای شد البته با تحریک قطر و ترکیه وعربستان
وحمایت غرب و اخیرا موج این فتنه به لبنان هم رسیده و جالب این که در اثنا
درگیریهای داخلی سوریه، که ترکیه هم در آن نقش بسزایی داشت،درحال حاضر
ترکیه هم در حال تجربه مشابه وضعیت سوریه است همچنین در مصر هم بعد از
جریان کشته شدن یکی از رهبران شیعه به همراه 3 تن دیگر توسط سلفیها دوباره
دامنه درگیریهای داخل مصر فراگیرتر شده البته این اتفاق،از سوی یکی از
جریانات مخالف نظام حاکم مصر است و گروههای دیگری هم در این هیاهو و آشوب
حضور دارند و مطالبات متفاوتی را دنبال میکنند.به هرحال تمامی جبهه ی غربی
صهیونیستی می خواهد کمال سوءاستفاده را از این آشوب منطقه ای ببرند ودر این
میان تنها جزیره ثبات در منطقه یعنی ایران را نیز به این آشوب ها
بکشانند،آن هم با طرح دوباره نا امن کردن شهر های مرزی وقومیت ها و دامن
زدن به اختلافهای مذهبی و فرقه ای .تمام حرف این قلم آن است که :مسئولین و
مردم شریف ایران به همراه نخبگان سیاسی ،در عرصه بین الملل ومنطقه و همچنین
در مسائل داخلی هوشیار باشند و حساسیت خود را نسبت به این جریانات که
پیرامون کشور می گذرد بیشتر کنند که خدایی نا کرده نا خواسته آب به آسیاب
دشمن نریزند و در تکمیل این پازل شوم به دشمنان قسم خورده اسلام و ایران
کمک نکنند.
درپایان بیاناتی چند از رهبر معظم انقلاب :
شکی نیست که بر اساس حقایقی که خدای متعال تقدیر کرده است
خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت واین خاورمیانه ،خاورمیانه اسلامی خواهد بود
(8/12/88)
والسلام
مهدی مهدیان
و زمينه برای توجيه آدم کشی در عراق وپاکستان و به افغانستان کشيده شده است روزانه مردم بي گناه کشته ميشود، طرح تئوريسنهای جامعه شناسی مانند ويل دورانت در غرب به دست دين راسها و آزينهاورها رامسفلدها و دبليو بوش ها که ليبرال ميليتاريسم پياده ميشود، و جامعه را به 100 سال پيش بر گردانند وقتی زير بنای اقتصادی جامعه به وسيله خود مردم از بين برود زمينه برای تسلط استعماری فراهم می گردد متأسفاه در کشورهای اسلامی زمينه برای اختلاف فراوان است، دربولتن گاهی مقالات نسبتا" خوبی نوشته ميشود بعضی مطالب ممکن است منظوری نباشد اما ممکن است بهره برداری منفی شود ، مثلا" از زبان شهيد آيت الله در زمان طاغوت به يک در جه دار گفته چخه حال چه لزومی دارد اين کلمه درجه دار که القاب قشر خاص است آورده شود و من نوشتم درست نيست اينهم زيبائی با کلمه نا مربوط از بين برود و ديدم مطالب طوری به جامعه القا ميشود از زبان مسئولی باشد کسی جرأت نکند بگويد درست نيست بعضی اختلافها در جامعه اسلامی نهادينه به اين سادگی نيست با آن مقابل کرد و ناهنجاری های گذشته را پاک کرد و چاپلوثی پرده ای است بر واقعيتهای جامعه وفرو رفتن در نا اگاهی و جامعه ای به دست میدهد مانند ليبی خيلی راحت کشور خود را به نابودی کشانده و به پايگاهی شده برای تخريب آفريقا و خاورميانه خيلی راحت در سوريه از هر طرف کشته ميشود به نفع استکبار و صهيو نيزم است. تقريبا" به آش خاله تبديل شده است!
"مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین..."
یاحیدر