«هنریتا لاکس» یکی از ابرقهرمان هایی است که تا به حال جان تعداد بی شماری از مردم دنیا را از مرگ و نقص عضو نجات داده است. سلول های او خاصیت شگفت انگیزی داشتند و هرگز از بین نمی رفتند.
همشهری سرنخ: «هنریتا لاکس» یکی از ابرقهرمان هایی است که تا به حال جان تعداد بی شماری از مردم دنیا را از مرگ و نقص عضو نجات داده است. سلول های او خاصیت شگفت انگیزی داشتند و هرگز از بین نمی رفتند.
تا قبل از نمونه برداری از سلول های هنریتا، پزشکان برای انجام آزمایش روی سلول ها مشکلات بسیاری داشتند. سلول ها تنها چند روز زنده مانده و هنوز نتیجه آزمایش روی آنها مشخص نشده از بین می رفتند اما سلول هایی که از هنریتا گرفته شدند، خاصیت منحصر به فردی داشتند که تا به حال در هیچ فرد دیگری دیده نشده است. آنها پس از چند روز نه تنها از بین نرفتند بلکه تکثیر نیز شدند. دکتر «جورج اوتو» اولین نفری بود که متوجه این نمونه شگفت انگیز شد. او نام این سلول های ابدی را «هلا» گذاشت که از نام و نام خانوادگی هنریتا لاکس گرفته شده بود.
این اولین بار در دنیا بود که سلول یک انسان در آزمایشگاه زنده مانده و تکثیر شده بدون اینکه از بین برود. سلول های هلا شروع بسیاری از کشف های بزرگ در دنیا پزشکی بودند یکی از مهمترین آزمایشاتی که با استفاده از سلول های هلا صورت گرفت و تا آن زمان غیرممکن بود، کشف و ساخت واکسن فلج اطفال یا پولیو توسط جوناس سالک در سال 1954 بود. واکسن ساخته شده با سلول های هلا به طور مستقیم روی ویروس پولیو تاثیر گذاشته و آن را از بین می برد. به این ترتیب اگر این واکسن به کودکی تزریق می شد، می توانست به طور کلی از فلج جلوگیری کند. بیماری فلج اطفال در آن سال ها بسیار شایع بوده و افراد زیادی را درگیر کرده بود.
به همین خاطر در حدود 10 هزار پژوهشگر در سراسر دنیا سرگرم تحقیق برای درمان آن بودند ولی تا آن زمان موفق نشده بودند.خبر این کشف در سراسر دنیا منتشر شده و به سرعت درخواست برای سلول هلا بالا رفت. سلول های جاویدان هنریتا به سراسر دنیا منتقل شدند تا در درمان بیماری های مختلفی مانند سرطان، ایدز، واکنش به انواع پرتوها و مواد سمی، نقشه برداری ژنتیکی و حتی برای تست حساسیت به انواع چسب ها و موارد آرایشی مورد استفاده قرار گیرند.
یادبودهای هنریتا
در سال 2010، دکتر « رونالد پتیلو»، رئیس دانشکده پزشکی ویرجینیا، سنگ قبری را به خانواده لاکس اهدا کرد تا برای یادبود او در محلی که تصور می رفت او در آنجا دفن شده است قرار دهند. روی این سنگ نوشته شده بود: «زندگی جاویدان هنریتا لاکس». از طرف افراد خانواده نیز متنی روی سنگ حک شد: «به یادبود مادری که به عده زیادی زندگی هدیه داد. سلول های ابدی او برای همیشه به حال بشریت کمک می کنند.»
تا به حال در حدود 20 تن از سلول های هلا در سراسر دنیا تکثیر شده است و دستکم 11 هزار نفر با استفاده از این سلول ها درمان شده اند و جلوی ابتلای تعداد بی شماری ببه بیماری های مختلف از جمله فلج اطفال گرفته شده است. دانشمندان ناسا حتی سلول های هلا را به خارج از جو زمین فرستادند تا تحقیق کنند که این سلول ها در شرایط جاذبه صفر چه شرایطی خواهند داشت. این سلول ها تا به حال در بیش از 60 هزار آزمایش پزشکی در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته اند.
در سال 2011، دانشگاه مورگان آمریکا، به هنریتا دکترای افتخاری اهدا کرد. در همان سال دبیرستان «سلامت و زیست شناسی» نیز در واشنگتن به نام او نامگذاری شد و قرار است تا پاییز 2013 بازگشایی شود. همچنین روز 11 اکتبر در جورجیا به نام روز هنریتا لاکس نامیده می شود. در سال 1998یک برنامه مستند یک ساعته درباره هنریتا ساخته شد که این برنامه در جشنواره فیلم سانفرانسیسکو به عنوان بهترین فیلم مستند انتخاب شد.
زندگی پس از مرگ
هنریتا لاکس سیاهپوستی آمریکایی – آفریقایی بود که در اول آگوست 1920 در ویرجینیا و در خانواده ای فقیر به دنیا آمد. مادرش – الیزا - پس از به دنیا آوردن فرزند دهمش از دنیا رفت و پدرش هم که نمی توانست هم از این 10 کودک مراقبت کرده و هم برای سیر کردن شکمشان بیرون از خانه کار کند، سرپرستی هر کدام از آنها را به یکی از اقوامش سپرد.
سرپرستی و نگهداری هنریتا نیز به مادر بزرگش سپرده شد. هنریتا 21 ساله بود که با پسرعموی خود «دیوید لاکس» ازدواج کرد. آنها پس از ازدواج در مزرعه تنباکو مشغول به کار شدند، کاری که در آن زمان بیشتر برعهده برده ها و سیاهپوستان گذاشته می شد اما با داشتن دو فرزند، کار تمام وقت در مزرعه، کار ساده ای نبود. هنریتا که خودش دوران کودکی بسیار بدی را پشت سر گذاشته بود، نمی خواست تا فرزندانش هم چنین سرنوشتی داشته باشند، بنابراین با پیشنهاد یکی از اقوام، آنها برای کار به کارخانه فولاد در مریلند رفتند. کار در کارخانه خیلی خوب بود و مدت کوتاهی پس از آن، دیوید موفق شد تا خانه ای خریده و پس انداز کمی هم داشته باشد. تا سال 1950 آنها صاحب سه فرزند دیگر نیز شده و تازه زندگی شان سر و سامان گرفته بود که زندگی دوباره روی تاریک خود را به هنریتا نشان داد.
درست 4 ماه ونیم از تولد فرزند آخرش می گذشت که هنریتا به خاطر دل دردهای بسیار شدید به بیمارستان مراجعه کرده و متوجه شد توده ای سرطانی در بدنش رشد کرده است. 29 ژانویه 1951، هنریتا به خاطر احساس توده ای در شکمش، به بیمارستان جان هاپکینز مراجعه کرد. در آن زمان، این بیمارستان تنها بیمارستانی بود که بیماران سیاهپوست را هم می پذیرفت. در ابتدا او تحت آزمایش های سفلیس قرار گرفت ولی جواب تمام آنها منفی بود. پس از آزمایش پزشکی مشخص شد که در شکم او یک توده سرطانی قرار دارد که هنریتا دیر متوجه وجود آن شده و این توده بیشتر اعضا را درگیر کرده و جلوگیری از رشد آن تقریبا ناممکن است.
با این حال، پرتودرمانی های هنریتا آغاز شد و پس از چند روز کمی حال او بهتر شده و از بیمارستان مرخص شد اما برای درمان با اشعه ایکس، او باید چند روز بعد دوباره باز می گشت. در طول این درمان ها، تکه ای از توده سرطانی توسط پزشکی به نام «هاوارد جونز» برداشته شد، بدون اینکه هنریتا یا خانواده اش از این قضیه باخبر شوند. این سلول ها برای دکتر جورج اوتوگی فرستاده شد تا تحقیقات بیشتری روی آنها انجام دهد. چند روز بعد هنریتا دوباره به بیمارستان بازگشت و این بار تا زمان مرگ در بیمارستان بستری شد. البته با اینکه در این زمان سرطان تمام بدن هنریتا را دربر گرفته بود، بعدها مشخص شد که دلیل مرگ او عفونتی بود که بر اثر درمان و تزریق خودن در بدنش ایجاد شده بود.
هنریتا در چهارم اکتر 1951 در سن 31 سالگی از دنیا رفت. جسد هنریتا حتی بدون داشتن سنگ قبر و تنها با حضور افراد خانواده اش و در محلی نزدیک به خانه شان به خاک سپرده شد. در آن زمان سیاهپوستان تنها می توانستند در یک گور دسته جمعی به خاک سپرده شوند. هنریتا نیز حتی قبر خود را با 5 نفر دیگر از افراد خانواده اش از جمله مادر و مادربزرگی که سرپرستی اش را برعهده داشت شریک بود. همین باعث شد تا محل دفن او هرگز مشخص نشود که کجاست. تازه پس از مرگ هنریتا، دکتر جورج اوتوگی و همسرش مارگاریت، آزمایش روی سلول هایش را آ؛از کردند، اما اینکه سلول ها پس از چند روز نه تنها از بین نرفتند بلکه تکثیر هم شدند، آنها را بسیار متعجب کرد.
در اوایل سال های 1970، پزشکان و دانشمندان از خانواده لاکس درخواست کردند تا نمونه خون خود را برای انجام آزمایشات دیگری اهدا کنند تا مشخص شود آیا فرد دیگری در خانواده آنها چنین خصوصیتی را دارد یا خیر. در آن زمان بود که این خانواده تازه متوجه شدند که از هنریتا بدون اجازه آنها نمونه برداری شده است. هیچ کدام از افراد خانواده دارای چنین سلول هایی نبودند. نتیجه این درخواست فقط باعث شد تا خانواده لاکس از این پزشکان برای نمونه برداری بدون مجوز به دادگاه شکایت کنند اما قاضی به خاطر اینکه از این سلول ها برای پیشرفت علم استفاده شده بود، رأی خود را به نفع پزشکان صادر کرد.
دبورا، یکی از فرزندان هنریتا در برنامه ای تلویزیونی اعلام کرد: «ما در ابتدا از شنیدن این موضوع به حدی عصبانی شدیم که بدون فکر به دادگاه رفته و از آنها شکایت کردیم اما پس از شنیدن رأی دادگاه نه تنها از این رأی ناراحت نشدیم بلکه باعث خوشحالی ما بود که مادرم پس از مرگ توانست به تعداد بسیار زیادی از مردم در سراسر دنیا سلامتی اهدا کند.»