به گزارش بولتن نیوز به نقل از ابرار معاصر تهران، به
دور از دلایل و عوامل حقیقی پشتپرده جریان انتقال قدرت در قطر، از فشار
خارجی گرفته تا تمایل امیر قطر در تثبیت قدرت برای فرزند و ولیعهدش در
برابر رقابتهای موجود در خاندان و نیز باتوجه به وضعیت جسمانی او که با یک
کلیه زندگی مینماید، مسلم است که این مسئله نکات و ملاحظاتی را در پی
خواهد داشت که فقط محدود به تغییرات ظاهری به وجود آمده نیست. نکته
اول اینکه، آنچه در قطر روی داد، مسئله بیسابقهای در این امارت و در
دیگر کشورهای محافظهکار خلیج فارس میباشد؛ زیرا قدرت در زمان زنده بودن
حاکم منتقل میشود. همین امر زمینه را برای واگذاری قدرت بدون در نظر گرفتن
قوانین و مقررات وضعشده، فراهم خواهد نمود.
نکته
دوم اینکه، انتقال قدرت در این اوضاع بر اساس «وراثت» صورت گرفت و اگرچه
مسئله موروثی بودن قدرت در پادشاهیها و امارتهای خلیجی امری بدیهی است،
امارت امیر تمیم جوان که در پی واگذاری قدرت امیری دیگر در زمان حیات و به
صورتی آرام به نسل بعدی انجام میپذیرد، امری نامعمول در کشورهای خلیج
فارس است که بر دیگر کشورها بیتأثیر نخواهد بود.
نکته
سوم اینکه، قدرت حاکم بر قطر نسبت به انقلابهای بهار عربی که در دیگر
کشورهای عربی جاری است، بیتوجه نبوده است. شاید حاکم قطر پیامدهای
اینگونه تغییرات را که احتمالاً بیشتر از دیگر کشورهای عربی و منطقهای در
آن شریک بوده است را در نظر داشته است.