شاید سختترین لحظه برای اونها توی جبهه وقتی بود که دستور میدادند. قبل از اینکه امر به کاری کنند نیم ساعت مقدمه چینی میکردند که:
برادرها، ما خادم شما هستیم و آیه قرآن میخوندند که «اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» و....
آنقدر خودشون رو کوچیک میکردند تا خدای نکرده اونها رو غرور نگیره. اگر رزمندهها رو به کاری امر میکردند، خودشون قبلا اون کار رو انجام داده بودند. قبل از اینکه امر کنند سینه خیز برید خودشون رو روی خاک میانداختند و روی زمین میکشیدند و بعد از نیروهاشون میخواستند اوامر رو اجرا کنند.
در آخر هم با کلی معذرت خواهی بچهها رو مرخص میکردند. توی جبهه فرماندههایی هم بودند که از نعمات برخوردار بودند و در تابستان از زیر کولر گازی بیرون نمیاومدند و توی عملیاتها خبری از اونها نبود؛ تعداد اینها خیلی کم بود. اکثرشون زنده موندند و عاقبت به خیر هم نشدند. اما عمده فرماندههای ما به واقع در جبهه علمداری میکردند. شبها که همه خواب بودند به چادرها سرکشی میکردند تا مبادا رزمندهای بی پتو مونده باشه و یا درب چادری باز باشه و سرما بچهها رو اذیت کنه. وقت مناجات نیمه شب زودتر از همه توی حسینیه به قنوت نماز شب می ایستادند و وقت خورد و خوراک برای خودشون هیچ امتیازی قائل نبودند. اونها از روی ناچاری مجبور بودند سنگرهاشون رو از بچهها جدا کنند. چون مسولیتهای گوناگون و جلسات متعدد و رفت و آمدها به سنگر فرماندهی باعث شده بود که مکان مجزایی داشته باشند و چادرها و سنگرهای فرماندهان با این جمله قابل شناسایی بود. مقابل چادر و یا سنگر روی تابلویی نوشته شده بود: «فرماندهی از آن توست یا حسین»
موقع عملیات هم همین فرماندهان هر کدوم چند بی سیم چی رو به دنبال خود میکشیدند و میشدند سیبل دشمن.
دشمن میدونست هر جا که آنتن بی سیمی بلند است فرماندهی در کنار آن مشغول اداره عملیات است. شهادت دهها فرمانده لشکر و تیپ و هزاران فرمانده گردان و گروهان در دفاع مقدس بیانگر این واقعیت است که فرمانده هان در جبهه امر به «برو» نمیکردند. خودشون جلو میرفتند و به نیروهاشون میگفتند: «بیا».
عمده فرماندهان شهید در دفاع مقدس در میدان نبرد به شهادت رسیدهاند: همت، باکری، خررازی، رستگار، موحد دانش، بروجردی، عباس کریمی و... .
همه این توضیحات برای توصیف گوشه ای از صفای فرماندهان جبهه بود. ما بچههای تهران هم در جبهه فرماندهان خوبی داشتیم. هم لشگر حضرت رسول(ص) و هم لشگرسیدالشهداء(ع).
بقیه الشهدای این فرماندهان حاج علی فضلی جبهه است. درسته امروز سنی ازش گذشته اما هنوز جان بر کف در خدمت ولایت آماده فرمانه.
شاید نسل امروز این اسطوره دفاع مقدس و چهره ماندگار رو به خوبی نشناسند و با هنر مدیریتش آشنا نباشند. علی فضلی بر دلها مدیریت میکرد و نیروهای تحت فرمان او عاشقانه دوستش داشتند و فرمانده هانی که دورش بودند هیچ امتیازی برای خود نمیخواستند و شاخص وجود اونها ایثار و از خود گذشتگی بود و در هر عملیات چندین تن از آنها به شهادت می رسیدند.
تصاویر زیر روش خاص حاج فضلی برای تجلیل از فرماندهانی است که فتح مهران را در کارنامه خود دارند. اینجا خبر از لوح تقدیر و تشویق نامه و سکه و ماشین مدل بالا و ویلا و... نیست. اینجا فقط عشق است و بس.
تابستان ۶۵ بعد از فتح مهران اردوگاه قلاجه
این پا برهنه ها فرمانده هان گردانها و واحدهای لشکر 10 هستند که با همه توان و حیثیت خود در عملیات کربلای یک و فتح مهران و در گرمای 45 درجه به قلب دشمن کوبیده اند. این پاهای برهنه از میدانهای مین عبور کرده و قلاویزان(ارتفاعات جنوب و جنوب غرب مهران که در عملیات کربلای یک در 17 تیرماه 65توسط رزمندگان لشگر10 آزاد شد) را فتح کرده اند.
تابستان ۶۵ بعد از فتح مهران اردوگاه قلاجه
امام بر بازوان این علمداران بوسه زده و بر پاهای برهنه شان خاک صورت میساید. علی الظاهر باید از اینها تجلیل میشد اما این گونه نشد.
این پا برهنه ها هم با عشق فرمان فرمانده را اجرا میکنند. در آخر نه تنها اخمی در چهره ندارند بلکه حاج فضلی را که او هم پاهایش برهنه است روی دست میبرند.
دیدن این عکس ها امروز بعد از 28 سال عبرت آور است. به مدیران و کارگزاران جامعه اسلامی توصیه میشود که حتما ببینند و در آن تفکر کنند.
تابستان ۶۵ بعد از فتح مهران اردوگاه قلاجه
فرق دیروز با امروز در این است که مسولیت ها به اخلاص و ایثار و توانمندی تقسیم میشد نه پارتی و ارتباط . اصلا دیروز پست نبود بلکه مسوولیت بود: مسوول لشگر، تیپ، گردان و ...
قبول مسولیت مساوی بود با جلوداری در میدان ایثار و شهادت. این میدان تشویق و پاداشش شهادت بود. مدیران جبهه در تمتع های دنیایی آخرین ها بودند اما امروز!؟
تابستان ۶۵ بعد از فتح مهران اردوگاه قلاجه
در ایثار و فداکاری اولین ها بودند اما امروز!؟
شعارشان این بود که المامور و مسوول اما امروز!؟
در استفاده از بیت المال به شدت وسواسی بودند اما امروز!؟
و خیلی تعریف های دیگر...
به نظر شما تصمیم حاج فضلی در پا برهنه راه بردن فرماندهانش که در فتح مهران حماسه آفریده بودند بر روی سنگ های ضمخت قلاجه (مقر لشگرسیدالشهداء (ع) در جاده کرمانشاه - ایلام) درست بود.
چقدر دلتنگ این منظره ها هستیم. این بود گوشهای از فرهنگ مدیریت در دفاع مقدس...
تابستان ۶۵ بعد از فتح مهران اردوگاه قلاجه
یاد و خاطره پابرهنه های این تصاویر شهیدان: میررضی، آجرلو، زینالالحسینی، غفاری، اربابیان، شریفی و...گرامیباد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
روزی با غریبه ای در راه٬ گفت و گو می کردم.
گفت: دروغگوتر و دوروتر و ترسوتر از شما ایثارگران پیدا نمی شود!
چرایش را پرسیدم.
گفت: ادعا دارید که روزگاری برای دفاع از آب و خاک و جان و مال و ناموس مردم جنگیدید اما برای دفاع از حق و حقوق خودتان حتی می ترسید کوچکترین گامی بردارید. می نالید اما پشت سر همان کسانی هستید که حقوقتان را پایمال کرده اند...
راست می گفت.
در هنگامه ای که کشاورزان غیرتمند اصفهانی با دست خالی به نبرد با قدرت های دولتی و نظامی استان برخاستند و زاینده رود را نجات دادند؛
در جامعه ای که دختران برای حقوقشان جانانه کوشیدند و به حقوقی چند برابر انتظارشان دست یافتند و فمینیسم بین المللی را شرمنده کردند؛
در دورانی که دوستداران سگ و گربه٬ حقوق جانوران خود را در جمهوری اسلامی طلبیدند و به خواستشان رسیدند؛
در روزگاری که هر وزارتخانه یا سازمان دولتی را بتکانی دست کم یک سوم از کارکنانش مازادند و بیخودی حقوق می گیرند؛
در مملکتی که حوزه های علمیه اش و مؤسسات پولسازی وابسته به آن ها با آن که آن قدر ثروتمندند که می توانند به دولت «بودجه» بپردازند (خمس و زکات و دیگر وجوهات٬ درآمد موقوفات تجاری و اداری٬ سود سپرده های بانکی و سرمایه گذاری های داخلی و خارجی و فعالیت های اقتصادی و دیگر مداخل آنان را سرانگشتی بشمارید تا به رقمی افسانه ای برسید) ولی سالانه حدود دو هزار میلیارد تومان نیز بودجه مازاد بر نیاز از خزانه دولت می گیرند و البته این رقم٬ افزون بر شهریه (حقوق ماهانه همه طلاب و روحانیون شاغل یا غیرشاغل) است و شهریه نیز از محل بودجه کشور تأمین می شود...
در اوضاعی که بسیاری از غارتگران دوران شاه٬ بازگشتند و دارایی های مصادره شده خود را پس گرفتند؛
در کشوری که مردمان مفتخور چندین کشور دیگر بر سر سفره بی صاحب نفت و گازش نشسته اند؛
در زمانه ای که رسانه هایش برای چند درخت قطع شده٬ فریاد وامصیبتا سر می دهند و خبر یک دختر فراری را به اندازه جنگ جهانی دوم بزرگنمایی می کنند و افزایش نرخ گوجه فرنگی را تا چندین شماره پی می گیرند اما هیچ یک از آنان جنگزدگان و رزمندگان و زحمات چندساله و گرفتاری های امروزشان را نمی بیند؛
در روزگاری که صداوسیما مشکلات نظامیان و ظاهراْ ستمدیدگان عراقی زمان صدام را به تصویر می کشد تا معضلات رزمندگان و جنگزدگان دردمند ایرانی را پنهان کند٬ در حالی که ابراهیم حاتمی کیا با امکانات محدودش پیامدهای بی توجهی به نیازهای رزمندگان (در فیلم آژانس شیشه ای) و فرجام بازماندگی های جنگزدگان (در فیلم ارتفاع پست) را هشدار داد...
در چنین سرزمینی اما
شیرمردان جبهه های جنگ و جنگزدگان دست روی دست گذاشته اند یا دلشان را به آه و ناله و نامه خوش کرده اند و صبر می کنند تا در سده های آینده! نوبتشان رسد و دولت به یادشان افتد و حق و حقوقشان را ادا کند. زهی خیال باطل!
بیایید پایان دهیم به نمک نشناسی مسؤولانی که چنان در تاراج و اختلاس و ارتشاء و رانتخواری غرق شده اند که دیگر حتی به یاد نمی آورند این میزها را از صدقه سر چه کسانی دارند. مسؤولانی که اگر ایثارگر یا جنگزده بودند محال بود حقوق ایثارگران و جنگزدگان را پایمال کنند تا ایثارگرانه! برای عراقیان مدرسه و بیمارستان و جاده و... بسازند و آب و برق و خوراک و داروی رایگان آن کشور (همان بعثی های صهیونیست سابق!) را فراهم آورند.
چگونه است که اگر رزمنده ای در جبهه ها به هر گونه مرگ طبیعی از دتیا می رفت یا کارمند دولت اگر برای مأموریتش پای از خانه بیرون نهد و به هر شکلی کشته شود٬ شهید است اما جنگزده ای که در دوران جنگزدگی اش فوت کرد٬ شهید نیست؟
چگونه است که امروز اگر دوچرخه کسی را خراش بیاندازند یا شیشه خانه اش را بشکنند یا پروازش دقایقی به تأخیر افتد٬ خسارتش را مطابق قانون می گیرد اما خسارات فوق سنگین ملکی و مالی و آوارگی چند ساله مهاجران جنگی اسنان های خوزستان٬ ایلام٬ کرمانشاه٬ آذربایجان غربی و کردستان جبران نشد؟
(کشور فسقلی کویت٬ با تشکیل کارگروهی نیرومند و به کار گیری وکلای پرتوان بین المللی و پیگیری بی وقفه در دیوان لاهه و دیگر سازمان های جهانی٬ خسارات و غرامت مردمش را تا دینار آخر از عراق بازستاند اما مسؤولان ما نه تنها چنین زحمتی به خود ندادند (چون مردم زیان دیدند نه خودشان) بلکه به عراق خسارت هم می دهند!)
چگونه است که یک تاجر ایرانی عازم تجارت در عراق٬ اگر در بمبگذاری های آن جا کشته شود٬ شهید است اما یک ایرانی در کشور خویش اگر پای بر مین های بازمانده از زمان جنگ بگذارد و جانش را از دست بدهد٬ شهید نیست؟
چگونه است که اندکی فشار٬ اضطراب٬ گرما٬ سرما یا سروصدا باعث می شود تا کارکنان برخی مشاغل مشمول قانون سختی کار و بازنشستگی پیش از موعد بشوند٬ اما حداقل ۱۰ سال آوارگی و بازماندگی (مالی و شغلی و تحصیلی) و فقر و زجر و گرسنگی و هزینه و زیان و عوارض جبران ناپذیر و از دست رفتن دار و ندار جنگزدگان هرگز در هیچ کجا به حساب نیامد؟
چگونه است که روحانیان و طلاب اگر چه دارای مشاغل و مناصب متعدد و درآمدهای چند میلیونی باشند (که اغلب هستند)٬ باز هم حقوق (شهریه) آنان را از بودجه دولت می پردازند و از بودجه دولت در شهرک های مهدیه قم و... برایشان خانه می سازند؟ آنان چه خدمتی به مردم کرده اند که پولش را نگرفته یا منافعش را نبرده باشند؟ کدام خطر یا ضرر را به جان خریده اند؟ مگر رزمندگان و جنگزدگان که برای این کشور و مردم متحمل زحمت و سختی شدند و بار جنگ را بر دوش کشیدند و خون دادند از طلاب و روحانیان کمترند؟
تبلیغات کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری اخیر را به یاد آورید. کدام یک از ایشان (به ویژه آن دو تن که خود را سالار جنگ خواندند) کوچکترین اشاره ای به حقوق پایمال شده ایثارگران و بازماندگان جنگ داشت؟ در حالی که همانان برای جلب آرای جویندگان آزادی حجاب٬ چه ایثاری به خرج دادند...
سپاه٬ به جای آن که پیگیر اجرای قوانین حمایتی ایثارگران باشد و برای بیمه رایگان و حقوق آنان بکوشد٬ بیمه تأمین اجتماعی رزمندگان را با سه درصد زیر نرخ آزاد برقرار می کند! آن هم در روزگاری که حتی بیمه زنان خانه دار در اولویت مجلس و دولت است.
بنیاد شهید و امور ایثارگران٬ لایحه حمایت از ایثارگران را به زمین فوتبال میان مجلس و مجمع تشخیص مصلحت انداخته و خودش را خلاص کرده است تا به اختلاس های چند ده میلیاردی اش رسیدگی کند.
مجلس، بار مالی قانون حمایت از رزمندگان معسر را نیز فراتر از توان مالی کشور می داند!!
مجمع تشخیص مصلحت٬ تصویب لایحه حمایت ناچیز از ایثارگران را نگه داشته است برای آخرت!
و... ناگهان انگار فقط رزمندگانند که در این خاک٬ زیادی اند!
مقصر کیست؟ ما که حق خودمان را جدی نگرفتیم یا آنان که مطالبات ما را به شوخی گرفته اند؟
اگر صاحبان اصلی انقلاب و بازماندگان جنگ٬ حقوق خود را جدی پیگیری می کردند٬ مسؤولان کشور هرگز فراموش نمی کردند که ثروت بادآورده خود را وامدار چه کسانی هستند. اگر ما به حق خودمان می رسیدیم٬ خزانه دولت آن چنان سرریز نمی شد که عده ای بی آن که کمترین زحمتی برای ایران و انقلاب و جنگ کشیده باشند٬ برای مازاد بودجه نقشه بکشند و سه هزار میلیارد٬ سه هزار میلیارد اختلاس کنند.
رزمندگان و جنگزدگان که هر دو یادگار مظلوم و فراموش شده جنگ هستند اگر دست در دست یکدیگر نهند٬ جامعه ای چنان بزرگ را تشکیل می دهند که هر دولتمردی ناچار است خواست های بر حق آنان را بپذیرد و برآورده سازد. کشور در آستانه تحولاتی شگرف است. اگر این واپسین فرصت نیز از دست برود٬ دیگر کسی ما را به یاد نخواهد آورد٬ چه رسد به آن که مطالباتمان را تحقق بخشد. فردا دیر است. بیایید زمان را دریابیم و بجنبیم. هر یک از بازماندگان جنگ که برای احقاق حق و حقوق خویش در این راه جان ببازد٬ شهید است - چنان که هر کس برای دفاع از جان و مال مردم کشته شد شهید بود.
مهمترین خواست ها:
۱- رزمندگان بسیجی و غیر بسیجی از نخستین روز اعزام یا حضور در جبهه ها٬ صرف نظر از آن که اکنون شاغل٬ بازنشسته یا بیکار باشند٬ باید از حقوق و مزایای حالت اشتغال به صورت مادام العمر برخوردار شوند و حقوق ایام ماسبق ایشان نیز بر پایه سال اجرای قانون (به روز) باید محاسبه و اعمال شود.
۲- همه رزمندگان بسیجی و غیر بسیجی٬ از تاریخ نخستین اعزام یا حضور در جبهه ها باید رایگان تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گیرند و این بیمه باید مادام العمر باشد و کل حق بیمه های پرداخت شده توسط ایشان از روز یادشده تا کنون٬ باز پس داده شود.
۳- در صورت فوت هر یک از جانبازان و رزمندگان٬ افراد تحت تکفل وی باید از شرایط معادل شاهد برخوردار شوند.
۴- همه جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان یا جانبازانی که گرفتار نقصان مدارک (صورت سانحه و...) هستند و تکمیل پرونده آنان به علت تبانی بنیاد امور شهید با مجلس و مجمع تشخیص مصلحت٬ معطل مانده است باید بدون کارشکنی و بهانه گیری و بی معطلی٬ تحت پوشش قرار گیرند.
۵- بابت جنگزدگی رسمی (از روز آغاز مهاجرت تا پس از پایان جنگ و تاریخی که بازگشت مهاجران به شهرها٬ روستاها و مناطق جنگی رسماً بلامانع اعلام شد) باید به خانواده های جنگزده٬ کمک هزینه مهاجرت اجباری معوق پرداخت شود.
۶- هر جنگزده ای که در مدت رسمی مهاجرت اجباری٬ به هر علتی و در هر جایی فوت کرده باشد٬ بازماندگان وی باید از حقوق و مزایای معادل شاهد برخوردار شوند.
۷- هر یک از شهروندان جنگزده که طی مدت رسمی جنگزدگی٬ به هر علتی و در هر جایی دچار سانحه منجر به معلولیت (نقص عضو) یا بیماری مزمن (سرطان و...) شده باشد باید از حقوق و مزایای معادل جانباز برخوردار شود و در صورت فوت نیز بازماندگانش تحت پوشش معادل شاهد قرار گیرند.
۸- ساکنان فعلی مناطق جنگی سابق یا دیگر شهروندان به هر علتی دچار سانحه یا آلودگی (شیمیایی و...) ناشی از تماس با آثار جنگی برجای مانده (سازه ها٬ آلات٬ ادوات و مهمات) شوند٬ خود یا بازماندگان آنان باید از حقوق و مزایای معادل (شهید یا جانباز) برخوردار شوند.
۹- هر شهروند (نظامی یا غیر نظامی) که به هر علتی متأثر یا ناشی از جنگ (در مناطق جنگی یا غیر جنگی)٬ در زمان جنگ یا پس از آن فوت کرده یا ناپدید شده باشد٬ بازماندگانش باید از حقوق و مزایای معادل شاهد بهره مند شوند.
۱۰- هر رزمنده یا جنگزده ای (متولدان مدت مهاجرت رسمی یا قبل از آن) در هر سنی و به هر علتی دچار ازکارافتادگی شود باید از حقوق و مزایای کامل (معادل جانبازی) بهره مند شود و در صورت فوت نیز خانواده اش از شرایط شاهد برخوردار شوند.
۱۱- مدت مهاجرت اجباری باید به سابقه بیمه یا خدمت جنگزدگان افزوده شود و در صورتی که هر یک از آنان بازنشسته شده باشد٬ سهم بیمه پرداختی معادل آن مدت باید به وی باز پس داده شود.
۱۲- کل هزینه خریداری یک دست کامل لوازم خانگی (با نرخ های امروز٬ برابر با ۱۵ میلیون تومان) به عنوان غرامت جبرانی اثاث از دست رفته طی جنگ٬ باید به هر خانواده جنگزده پرداخت شود.
۱۳- فرزندان ذکور جنگزدگان (فرزندان جنگزدگان متولد مدت مهاجرت اجباری یا پیش از آن) باید از خدمت اجباری سربازی معاف بشوند زیرا آنان سنگین ترین هزینه های کشور٬ انقلاب و جنگ را متقبل و متحمل شده اند و هیچ گونه بدهی به ایران و انقلاب و نظام ندارند.
۱۴- رزمندگان و جنگزدگان باید از پرداخت هر گونه مالیات و عوارض معاف باشند.
۱۵- حداکثر خدمات و تسهیلاتی که تا کنون به هر یک از ایثارگران ارائه شده از این پس باید برای همه ایثارگران منظور شود.
۱۶- یک سوم از کل درآمدهای هیدروکربنی و دیگر منابع طبیعی هر استان باید به توسعه و عمران و شهروندان همان استان اختصاص یابد تا مهاجران جنگی ساکن استان های غیر برای بازگشت به زادگاه خویش ترغیب شوند و شرایط مناسب و در شأن آنان فراهم آید.
۱۷- نیمی از اعضای شوراهای شهر در شهرهای جنگی باید سهمیه ثابت جنگزدگان و ایثارگران بومی همان شهرها باشد.
۱۸- نیمی از فرصت های شغلی و تسهیلات دولتی و بانکی و مجوزهای استان های جنگی سابق باید به ایثارگران و جنگزدگان و فرزندان آنان اختصاص یابد.
۱۹- به منظور برخورداری از امکانات٬ خدمات٬ معافیت و تخفیفات خاص٬ باید برای همه جنگزدگان٬ کارت شناسایی ویژه (همچون کارت های منزلت یا ایثار) صادر شود.
۲۰- همه ایثارگران و جنگزدگان شاغل در دستگاه های دولتی و بخش های وابسته٬ برای جبران مافات علمی باید از مرخصی باحقوق به منظور تحصیلات تکمیلی برخوردار شوند.
۲۱- جنگزدگان و فرزندانشان برای جبران بازماندگی های تحصیلی باید بتوانند از خدمات مدارس ایثارگران و تسهیلات کنکور (سهمیه ورودی دانشگاه) استفاده کنند.
۲۲- برای رسیدگی به امور و حقوق جنگزدگان و دیگر کسانی که پس از پایان جنگ دچار خسارات جانی و مالی ناشی از جنگ یا آثار آن شده اند باید بنیاد آسیب دیدگان جنگ تأسیس یا معاونتی با این مأموریت در بنیاد شهید و امور ایثارگران تشکیل شود.
۲۳- همه قوانین حمایتی ایثارگران که مصوب شده اما معطل هستند بدون بهانه باید فوری به اجرا درآیند.
۲۴- بنیاد شهید و امور ایثارگران باید به صورت هیأت امنایی اداره شود و امنای آن هر دو سال یک بار با رای همه ایثارگران و خانواده های شاهد سراسر کشور یا نمایندگان آنان انتخاب و رییس بنیاد نیز با موافقت هیأت امنا تعیین و منصوب شود.
۲۵- به علت نارضایتی گسترده ایثارگران و گزارش های آنان مبنی بر وجود بی عدالتی و وقوع تخلفات مالی و مفاسد اداری (اختلاس٬ ارتشاء و...) در بدنه بنیاد شهید و امور ایثارگران طی هشت سال گذشته٬ یکایک پرونده های مفتوحه شاهد و جانبازی در مدت مذکور باید توسط هیأتی مستقل با اختیارات تام٬ بازنگری شود.
۲۶- سهام شرکت ها و مؤسسات اقتصادی متعلق به بنیاد شهید (در اختیار سازمان کوثر یا...) باید به ایثارگران و خانواده های شاهد واگذار شود.
۲۷- از بنیاد امور مهاجران جنگی (انحلال یافته) باید تحقیق و تفحص شود و ضمن رسیدگی به شکایات سابق و جدید جنگزدگان از آن ستاد٬ در باره قصور و مفاسد اداری و مالی مسؤولان وقت ستاد٬ دادرسی قضایی به عمل آید.
۲۸- آنانی که جرأت حضور در پشت جبهه ها را نیز نداشتند اما اکنون مـأموریت دارند ایران را برای تجزیه آماده کنند و لذا مکرر به ایثار و ایثارگران اهانت می کنند٬ باید محاکمه شوند (مصباح یزدی: کسی که برای دفاع از آب و خاک کشته شود شهید نیست!!)
۲۹- تعقیب قضایی و امنیتی فعالان مدنی حقوق ایثارگران و جنگزدگان با هر اتهام و بهانه و توجیه و بر پایه هر نوع بند و تبصره و ادله و شواهد و مستنداتی که باشد قطعاْ پرونده سازی است و هیچ گونه ارزش قضایی و حقوقی ندارد و هر عنوان افترای سیاسی و اعتقادی در باره فعالان مذکور باطل است.
۳۰- همه مطالبات بیست و نه گانه بالا باید تا پایان سال جاری تحقق یابد.
۳۱- مسؤولان وزارت کشور باید برای برگزاری گردهم آیی رزمندگان و جنگزدگان در روز سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ (همزمان در میدان آزادی تهران و میادین اصلی شهرهای یادگار جنگ) مجوز صادر کنند.
۳۲- هر گونه تجلیل از رزمندگان و جنگزدگان٬ پیش از تحقق کامل مطالبات آنان٬ اغراض استحماری دارد.
در پایان٬ منتظر پیشنهاد راهکارهای کارساز از سوی شما هستم و آماده هر گونه همکاری مؤثر و جدی؛ چیزی فراتر از تشکیل انجمن و سمن و یاسمن و نامه نگاری و گزارش و درددل و خواهش و التماس دعا و... که تا کنون هیچ آبی را گرم نکرده و کمترین بازدهی نداشته است و نخواهد داشت. آنان که از منافع و مواجبشان خرسندند٬ سد راه این حق خواهی نشوند. اینجانب که جنگزده٬ رزمنده و جانباز خرمشهری هستم٬ از هنگامی که این نامه را برای شما می فرستم حتی جان خود را به میان نهاده ام و تا دستیابی به اهداف٬ در کنار هر آزادمرد و شیرزنی که پای به این میدان گذارد خواهم ایستاد اما به یاد داشته باشید که در این نظام هیچ کس با زبان خوش به حق خودش نرسیده و نخواهد رسید که اگر قرار بود برسد٬ خودم با بیش از دو هزار مورد نامه نگاری کاغذی با پیوست کل سوابق و مستندات برای یکایک مسؤولان سه قوه و...٬ تا امروز به حداقل یکی از مطالباتم می رسیدم. اگر نه به خاطر خودمان٬ که به خاطر فرزندانمان باید حرکتی کنیم پیش از آن که فرزندانمان نیز همچون ما بسوزند و قربانی بی عدالتی ها و بی توجهی ها بشوند. قبل از آن که این بیداری را در آغاز خفه کنند٬ اطلاع رسانی فرمایید.
در پناه خداوند دادگر٬ یاریگر و مهربان باشید.
سوم تیرماه ۱۳۹۲
هوشیار سلطانی فر
همراه: 09123497140
نمابر: 02177514826
تهران - صندوق پستی: 1673 / 13145
Veb: bazmandegan.blogfa.com
E.mail: soltanifar{underline}editor@yahoo.com
۱. من همین جا هستم. تلفن و نشانی ام نیز همان است که در بالا کامنت شده؛ اخوی!
۲. البته که اکثریت قریب به اتفاق ایثارگران در زمان جنگ به دنبال مطالبات حقوقی خودشان نبودند اما بر چه اساس می گویید که اکنون هم نیستند؟
لطفاً سری به بنیاد امور ایثارگران شهر خودتان بزنید تا پاسختان را بیابید.
نیز٬ چرا ایثارگران هرگز نباید حقوقشان را بطلبند؟
۳. شما از «حقوق ما» و «خانواده ما» دفاع کردید و «شهر ما» را پس گرفتید؟
این امتنان٬ علاوه بر آن که نیازمند به استناد و اثبات است٬ با فرمایشات سطرهای پیش و پس آن مغایرت دارد.
۴. شما و برادرانتان هیچ استفاده ای از بنیاد نداشته اید؟
آماده ام تا در معیت خودتان به بنیاد بیایم و علت رضایت شما را بررسی کنم. حاضرید؟
۵. ایثارگرانی که حقوق می گیرند٬ اجرشان ضایع شده است؟
۶. شما به چه چیزی می گویید عاقبت به خیری؟
ایثارگری که حقوقش را پایمال کرده اند و به علت بازماندگی هایش (که ناشی از جنگ است) در تأمین اجاره خانه درمانده و ودیعه خانه اش (یا همان پول پیش) صفر شده و در مدت پنج سال٬ سه بار حکم تخلیه را صاحبخانه ها به اجرا گذاشته اند و اثاثش را به خیابان ریخته اند و در یکی از آن سه بار٬ به مدت دو ماه در زمستان با بچه مریضش در خیابان ها بوده و دزدها نیمی از اثاث خانه اش را از خیابان برده اند و... از دیدگاه شما عاقبت به خیر است؟
۷. اگر استثنائاً یارانه شخص شما را شش ماه واریز نکنند٬ آن را پیگیری می کنید یا دست روی دست می گذارید و آه می کشید و سرتان را رو به آسمان می گیرید و فقط می گویید «والله خیرالرازقین»؟
جناب آقای ناشناس؛ بر شما نیز سلام!
لطفاً فقط جداول ۱۸ و ۱۹ قانون بودجه کل کشور را ملاحظه بفرمایید تا از برخی ردیف های بودجه متعلق به حوزه های علمیه آگاه شوید. اگر می خواهید بودجه های شورای عالی٬ مرکز خدمات٬ مرکز مدیریت و زیرمجموعه های حوزه علمیه قم (مانند شهرک مهدیه٬ دفتر تبلیغات اسلامی و...) در آن دو جدول را جمع بزنید٬ از ماشین حساب ۱۶ رقمی استفاده کنید. یافتن دیگر جداول و سایر بودجه های حوزه های علمیه سراسر کشور را به خودتان واگذار می کنم.
عزیز دل قرار نیست ما جانبازان وایثار گران با برگذاری تجمع آن هم در میدان آزادی آب به آسیاب دشمن بریزد جمهوری اسلامی حاصل دست رنج خودمان است واگر مشکلاتی هم هست که هست ما علیه خودمان دست به تجمع واعتراض به روش شما نخواهیم زد
پس الهی و ربی نصیرمان باش نا بصیر گردیم و بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم ...
شهید شوشتری
هنگامه خانم كاملا مواافقم آن زمان بالاي اتاق مي نوشتند يا حسين حالا نوشته اند بدون هماهنگي وارد نشويد
هنگامه خانم واقعا اين طوري است 100% تاييد مي شود
آقاي قرباني ضمن عرض سلام و خسته نباشيد برادرارجمند بالاخره همه مشكلات با پول تامين مي شود اگرپول نباشد جانباز يا جنگ زده و يا ... چگونه مي توانداگردارويي نيازداشته باشد بگيرد عده اي هستندكه خيلي ازاينها استفاده كرده اند به خاطراينكه فاميل هايشان پشت ميزبوده اند ازجانبازان خودشان حمايت كرده اند و آنها را درشت ميزنشانده اند ويا امكانات را دراختيارگذاشته اند ولي عده اي هستندكه به خاطرمظلوميت درخانه ها مانده اند و هيچ حمايتي نشده است آري راست مي گوييد اگرسالم بودند به دنبال كارمي رفتندوكارمي كردند و نيازي به جامعه نداشتند ولي جانبازي اجازه نمي دهد بروند كاركنند درنتيجه بايد مسئولين به اينها برسند درضمن اگرشما جانبازباشيد چرابه طرف ديگرتوهين مي كنيد يعني چه اگرشما هوشيار بوديد و .... مي توانيد با ادب باشيد و حرف دلتان را بزنيد
وقتي كه به نظرات خانم هنگامه منفي مي دهيد درقسمت نظرات علت منفي را ذكركنيد تا ما هم بفهميم منفي دادن مثل اينكه سخن سردارشوشتري را تاييد نمي كنيد نه هنگامه خانم را واقعا اينطوري بوده است يا با مسئولين ارتباط نداشته ايد نمي توانيد مثبت بدهيد يا اينكه ازطايفه مسئولين هستيدكه ناراحت مي شويد
واقعا درست هستند واقعا واقعا واقعا
تعطیلی فرهنگ ایثار و شهادت .
آیا اندیشیده اید که چرا هیچ مسئولی و هیچ دولتی رزمندگان را نمی بیند .
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آویزد
دشت ها نام تو را می گویند
کوه ها شعر مرا می خوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
من چه می گویم ، آه
با تو کنون چه فراموشی ها
با من کنون چه نشست ها ، خاموشی است
تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
و چه خواهد شد آن
-------------------
رزمندگان فراموششدگان جنگ
تاريخ ايران
اگر از موضوع فراموش شده ترويج فرهنگ ايثار و شهادت عبور کنيم نوبت به رزمندگان جنگ ميرسد. آنهايي که هشت سال جنگيدند و امروز در غبار زمان و سختيهاي زندگي فراموش شدهاند.
(((( جانبازان همچنان به دنبال اثبات جانبازي ))))
بهتر است براي يک بار هم شده گروهي متخصص و کارشناس و دلسوز دور هم بنشينند و محاسبه کنند براي بازماندگان از جنگ چه اقداماتي انجام شده، وضعيت ترويج فرهنگ ايثار چيست؟ و سوال آخر اينکه ما بعد از شهدا چه کرديم.
http://mkhakpour9.persianblog.ir