کد خبر: ۱۵۱۲۴۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
نگاهی انتقادی به فیلم سینمایی "چه خوبه که برگشتی"/

آمدی جانم به قربانت ولی اینطور چرا؟!!

"چه خوبه که برگشتی" به هیچ وجه درفضایی واقعی نمی گذرد. این ادعا هیچ ارتباطی نه به مضامینی همچون سنگ درمانی و انرژی سنگ ها دارد و نه حتی به بشقاب پرنده که اتفاقاً این ها در فیلم یا با منطق داستانی (در مورد بشقاب پرنده) یا با منطق نیمبند علمی(درخصوص سنگ درمانی) توجیه می شوند.
گروه فرهنگ و هنر ـ سید علیرضا کیانپور: البته با آن که لحظات خوب و دوست داشتنی در فیلم بسیار زیادند و به هیچ وجه نمی شود منکر نکات مثبت "چه خوبه که برگشتی" شد؛ اما واقعیت این است که در پایان فیلم به همراه این لحظات شیرین، انبوهی از ضعف های فیلمنامه ای و بازیگری و ... نیز در یاد تماشاچی نقش بسته و تا ابد باقی خواهد ماند.

به گزارش بولتن نیوز، بالاخره "چه خوبه که برگشتی" هم به اکران عمومی درآمد و مخاطبان سینما که حالا چندسالی است در غیاب بسیاری از بزرگان سینما دلشان را به نسل جدید کارگردانان ایرانی و خلاقیت‌هایشان خوش کرده اند، می توانند همچون سال های دور به سینما بروند و فیلمی از کارگردانی صاحب سبک و شاید از آن مهم تر، معروف ببینند. کارگردانی که نامش همچون بازیگران سوپراستار، همان قدر که به گوش مخاطبان حرفه ای و اهالی سینما آشناست، به گوش مخاطب غیرحرفه ای و دوستداران عام تر سینما نیز آشنا باشد.

مهرجویی، این کارگردان معروف و دوست داشتنی سینمای ایران پس از درگیری اش با مفاهیمی همچون جهان هولوگرافیک در فیلم "آسمان محبوب" و فنگ شویی در فیلم قبلی اش "نارنجی پوش"، اینبار در "چه خوبه که برگشتی" به سراغ سنگ درمانی، عتیقه جات و حتی چیزهایی عجیب-غریب تر همچون بشقاب پرنده رفته است. در آذرماه سال 85 داریوش مهرجویی با ترجمۀ کتاب "جهان هولوگرافیک" نوشتۀ مایکل تالبوت که توسط نشر هرمس به طبع رسید، درحالی پا به دنیای کتاب گذاشت که اگرچه کتابی که ترجمه کرده بود به سینما یعنی دنیایی که نام مهرجویی در آن شهرت دارد، ارتباطی نداشت اما لااقل ارتباطی سطحی میان آن کتاب و فلسفه(بهتر است بگوییم شبه عرفان های مردم پسند)، یعنی زمینۀ تحصیلی داریوش مهرجویی موجود بود. حالا پس با گذشتن تنها 7سال از انتشار کتاب مذبور، مهرجویی که آن چنان که در مقدمۀ مترجم "جهان هولوگرافیک" نوشته بود، بسیار از آشنایی با مفاهیم فیزیکی غیرعلمی و متافیزیک بازاری و پاپیولار کتاب "جهان هولوگرافیک" هیجان زده شده است، چندین فیلم نسبتاً پرفروش با مضامینی مربوط به آن کتاب ساخته و از بد روزگار(!) کتاب بی ربط "جهان هولوگرافیک" هم به خاطر نام مهرجویی و سطحی نگری عمومی جامعۀ کتاب خوان، به چاپ بیست و ششم رسیده است.

البته آن چه از طرح این مباحث دستگیرمان می شود، نشانی است از، از دست رفتن یک سینماگر صاحب سبک و مولف سینمای ایران و افتادن او به ورطۀ علوم عامه پسند و سطحی نگری ای خطرناک؛ اما فارغ از این سبقۀ ناامیدکنندۀ مهرجویی که در چندسال اخیر شاهدش بودیم، "چه خوبه که برگشتی" را می توان نقطۀ عطف مسیر جدید سینمایی مهرجویی و فیلمی شرافتمندانه تر به مراتب اصیل تر از آثار درجه دویی همچون "آسمان محبوب" و نارنجی پوش" دانست. کمدی فانتزیِ موقعیتی که البته به مدد حضور قدرتمند رضاعطاران در یکی از نقش های اصلی لااقل رضایتی نسبی در مخاطب ایجاد کرده و او را با فیلم همراه کرده و هرازگاه می خنداند.

داستان "چه خوبه که برگشتی" از این قرار است که دکتر دندانپزشکی(فرزاد با بازی حامدبهداد) پس از سال‌ها به ایران می‌آید تا دور ازمسائل و آشفتگی زندگی اش به آرامش برسد. همزمان با ورود فرزادبه خانه اش شی ای قدیمی، مرموز و شبه فضایی توسط دوست قدیمی اش، مهندس(کامبیز با بازی رضاعطاران) پیدا می‌شود. از طرفی پای خانم دکتر یاسمین(با بازی مهناز افشار) و سنگ‌های جادویی اش به واسطۀ دوستی با خالۀ نیمه خل وضع فرزاد (که رویا تیموریان بازی اش کرده است) به خانه و روابط فرزاد و کامبیز باز می شود و حضور این زن در میان دو دوست قدیمی، رفاقت دیرینۀ فرزاد و کامبیز را که سال هاست درهمسایگی هم کنار دریا زندگی می‌کنند، به جدالی بیهوده می‌کشاند.

"چه خوبه که برگشتی" به هیچ وجه درفضایی واقعی نمی گذرد. این ادعا هیچ ارتباطی نه به مضامینی همچون سنگ درمانی و انرژی سنگ ها دارد و نه حتی به بشقاب پرنده که اتفاقاً این ها در فیلم یا با منطق داستانی(در مورد بشقاب پرنده) یا با منطق نیمبند علمی(درخصوص سنگ درمانی) توجیه می شوند. آنچه بر این ادعا صحه می گذارد به شخصیت پردازی آدم های داستان و بیش از آن به موقعیت کلی داستانی و منطق داستانی"چه خوبه که برگشتی" برمی گردد. با این همه "چه خوبه که برگشتی" به لحاظ فیلمنامه ای، کمدی ایست فانتزی که با ایجاد طنزموقعیت سعی می کند از مخاطب خنده بگیرد و البته داستان مشخصی را نمی توان برای آن بازگو کرد. درواقع "چه خوبه که برگشتی" بیش از آن که بر اساس طرح داستانی ای هدفمند از نقطه ای با مختصات مشخص آغاز شده و پس از پیمودن مسیری با جریانات و ماجراهایش، به نقطۀ مشخص دیگری برسد، زاییدۀ اتفاقات و جزئیات غیرداستانی و تصمیمات خلق الساعه و نامعقول آدم های فیلم است. اتفاقاتی که میان آدم هایی نامتعادل با عادت و رفتارهایی معمولاً غیرمسئولانه می افتد. دندانپزشکی که معتاد به قرص های آمفتامین است. مهندسی که لااقل به طور تفننی تریاک می کشد. خانم دکتری که می خواهد با انرژی سنگ های مختلف، دنیایش را تحت کنترل خود در آورده و زندگی را این گونه زندگی کند. آشپز-مستخدمِ احتمالاً خانه زادی(با بازی حسن پورشیرازی) که گویا چندسالی است، تصمیم گرفته با رفتار و ادا و اطواری زنانه دل آقای مهندس را به دست بیاورد و درنهایت خاله خانمی که منتظر بشقاب پرنده و موجودات و آدم هایی از کهکشان های دیگر است.

پیش تر در توصیف شخصیت خاله(با بازی رویا تیموریان) از صفت خل وضع استفاده کردم. آن چه واقعیت دارد اما اصلاً این نیست که یک خالۀ خل وضع میان چند آدم عاقل وعارف گیرافتاده باشد. درواقع آدم های"چه خوبه که برگشتی"همگی مشتی دیوانه اند و هرکدام که شغل جدی تر و دهن پُرکن تری دارد، برخلاف انتظار مشنگ تر و احمق تر نیز هست. مثلاً میزان لودگی و حماقت شخصیت فرزاد(حامد بهداد) که دندانپزشکی است که به تازگی از فرنگ به کشور بازگشته با میزان حماقت کامبیز(رضاعطاران) که یک مهندس معمولی است و البته اصلاً معلوم نیست، واقعاً مهندس است یا فقط مهندس صدایش می کنند، قابل مقایسه نیست. بخش اعظم این ایراد البته به نوع و شیوۀ بازیگری این دو و دیگران مربوط می شود.

در واقع این تفاوت میان شخصیت فرزاد و کامبیز از تفاوت و فاصلۀ غیرقابل انکار بازیِ حامدبهداد و رضاعطاران ناشی می شود. به بیان دیگر اگر شخصیت فرزاد را در "چه خوبه که برگشتی" این قدر احمق و لوده و خل وضع می بینیم به خاطر بازی اغراق شده و بی حساب کتاب حامدبهداد است که این بار هم نقشش را قربانی بازی بیش ازحد انرژیک و دیده شدن بیش از اندازۀ آن کرده است. در عالم هنر هر چیز بسیارمتفاوت و بسیار شدید می تواند یا بسیارخوب باشد یا بسیاربد! این نوع قضاوت شاید درمورد هرچیزی که دو ویژگی"متفاوت بودن" و"شدت" را در اعلی درجۀ خود دارا باشد، اتفاق بیافتد و نظرهای مخالف و موافق، دوقطبی بسیار شدید و سیاه و سفیدی را به وجود بیاورند و دراین مورد می توان این طور نتیجه گرفت که شیوۀ بازی منحصربه فرد حامدبهداد که درسال های اخیر طرفداران و منتقدان بسیاری داشته در"چه خوبه که برگشتی" کاملاً رو شده و متاسفانه طرفداران بازی او(که نگارنده نیز یکی از آنان است) این مباحثه را باخته اند و باید بی هیچ تعصبی اقرار کنند که حامدبهداد دیگر شورش را درآورده و نه تنها بازیگر خوبی نیست؛ بلکه خیلی هم بد بازی می کند.

حالا که این قدر جزئی وارد بحث بازیگری شده ایم، بد نیست چندکلامی هم از بازی خانم تیموریان بگوییم. رویا تیموریان با آن لقب"لیدی" که در دنیای تئاتر یدک می کشد، الگو و اسطورۀ بسیاری از بانوان جوان بازیگر ماست. جایگاهی که بنده هیچ گاه دلیلی برای آن نیافتم و هرچه در بازی این خانم محترم بازیگر دقت می کنم، نکتۀ مثبتی که به او این جایگاه رفیع را در بازیگری ارزانی داشته، نمی یابم و تنها حدسم برای یافتن پاسخ برای این سوال این است که جایگاه بلند خانم تیموریان در بازیگری، بیش از آن که به هنر و قدرت ایشان در بازیگری مربوط باشد، به شخصیت فوق العاده دوست داشتنی و محترم ایشان به عنوان بازیگری پیشکسوت و استاد و معلمی دانشمند بازمی گردد. با این همه فارغ از مسائل شخصیتی که البته بسیار مهم و ارزشمند است، رویا تیموریان بازیگری است انعطاف ناپذیر و بسیار خشک و صورت-سنگی که در همۀ نقش هایش همین یک چهرۀ تکراری را دارد که با لحنی بی حالت و تکراری دیالوگ های مختلف را بیان می کند. تیموریان با آن که در نقش هایی بسیار متفاوت از هم ظاهر می شود، هیچگاه بازی متفاوتی از خود نشان نمی دهد و بسیاری اوقات می توانیم فیلمهایش را هرطور که می خواهیم دوبله کنیم و هر دیالوگی را که خواستیم در دهان هرکدام از شخصیت هایی که بازی می کند، بگذاریم. شاید درست نباشد که بیش از این از بحث اصلی که همانا نقد و بررسی فیلم "چه خوبه که برگشتی" است خارج شویم؛ با این همه از آن جا که بازی و بازیگری یکی از مهمترین المان های فیلم ها و سینمای مهرجویی است، با صحبت از بازیِ بازیگرانِ مهرجویی، چندان هم به بیراهه نرفته ایم. ناگفته نماند که یکی از معدود نقات قوت همین فیلم "چه خوبه که برگشتی" همین بازی بازیگران است و درواقع همان قدر بازی بازیگران اصلی همچون حامدبهداد، بد و آزاردهنده است، بازی بازیگران فرعی(مستخدم خانۀ فرزاد، بچه ها و ...) بسیار خوب، یکدست و دوست داشتنی از آب درآمده و این بی شک به قدرت بازیگردانی داریوش مهرجویی بزرگ مربوط می شود. فارغ از این، شاید اگر رضاعطاران را از فیلم بگیریم، چیز زیادی برای لذت بردن از فیلم باقی نماند. عطاران باوجود این که به سیاق همشگی اش بازی می کند و به مدد شوخی ها و طنزمخصوص به خودش که بارها درفیلم های دیگر نیز به نمایش گذاشته، جلوی دوربین مهرجویی قرار گرفته، اما مهندسی در اشلی متفاوت از آن چه تا پیش از این در سینما دیده بودیم را نمایش می دهد و با همین قدرت شخصیت سازی و حتی با یاری همان تکنیک های منحصربه فرد و تکراری اش، "چه خوبه که برگشتی" را نجات داده است.

با این همه "چه خوبه که برگشتی" با این که به هیچ وجه فیلم مستحکم و حساب شده ای نیست، می توانست با کمی دقت در برخی جزئیات به اثری باارزش و درحکم بازگشتِ دوبارۀ داریوش مهرجویی به سینمای ایران بدل گردد. آری؛ این فیلم می توانست داستانی ظریف را با همین شخصیت ها و همین اتفاق ها روایت کند اگر عناصری زائد مثل بشقاب پرنده به آن وارد نمی شد و باز اگر در وارد کردن برخی شخصیت ها و عناصر ضروری همچون شخصیت "عبدی زبل" که نوجوان شروری است که محور بسیاری از اتفاقات اساسی فیلمنامه قرار می گیرد، کمی دقیق تر و منطقی تر رفتار و عمل می شد.

به هرتفسیر اگر نگوییم فیلم"چه خوبه که برگشتی"امضای مهرجویی را به عنوان کارگردان با خود به همراه دارد، باید اعتراف کنیم که به لحاظ کارگردانی بسیار تروتمیز و خوب از آب درآمده و میزانسن ها، دکوپاژ و طراحی های کلی فیلم واقعاً قابل قبول و دوست داشتنی اند. اما با آن که "چه خوبه که برگشتی" را می توان با دو اثر پیشین مهرجویی یعنی"اجاره نشین ها" و "مهمان مامان" مقایسه کرد، به هیچ وجه نمی توان این فیلم را به لحاظ کیفیت و جایگاه هنری در کنار آن دو اثر به یادماندنی قرار داد.

نکتۀ مهم دیگر درنقد و تحلیل "چه خوبه که برگشتی" ارجاعات سینمایی است دراین فیلم دو ارجاع مهم سینمایی وجود دارد. اولی به کمدی های لورل و هاردی که در همان ابتدای فیلم و در یکی از صحنه های خوب فیلم، هنگامی که کارگر لوله کشی مشغول تعمیر لولۀ ترکیدۀ خانه است، اتفاق می افتد و صحنه هایی از کمدی بزن و بکوب لورل و هاردی از تلوزیون پخش می شود و کارگر به جای کارکردن و تعمیر لولۀ ترکیده به همراه دو کودک و در ادامه همراه با کامبیز(رضاعطاران) به تماشای صحنه های خنده دار آن نشسته و یک ریز و از ته دل می خندد و تماشاچی را هم با خود می خندانند. این استفادۀ حساب شده از کمدی لورل و هاردی یکی از نقاط قوت فیلم است و به نوعی درحکم پیشگویی اتفاقاتی است که در ادامه در "چه خوبه که برگشتی" خواهد افتاد. وجه تشابهی که مهرجویی میان دو شخصیت لورل و هاردی که علی رغم دوستی، همیشه مایۀ بدبختی یکدیگر را فراهم می آورند، با دو شخصیت اصلی فیلمش(کامبیز و فرزاد) دیده آن گاه زیباتر می شود که نوع روابط فرزاد و کامبیز در فیلم هم همان قدر پُرضدوخورد و اکشن طراحی و تصویر شده است. جالب آن که این طور که فیلم نمایش می دهد، این دو از سال های دور باهم شطرنج بازی می کردند که اتفاقاً بازی ای فکری و کم تحرک است. اما درطول فیلم هربار که به بازی شطرنج می نشینند، بازی شان با جرزنی یکی از طرفین(معمولاً فرزاد) خراب شده و باز به ضد و خورد می انجامد.

ارجاع دیگر فیلم که باز به همین شطرنج بازی کردن شخصیت های فیلم نیز مربوط است، به فیلم"شطرنج باز"(1977) ساختۀ کارگردان مطرح و بنام هندی "ساتیا جیت رای" است که در صحنه ای از فیلم، در یک مهمانی خانوادگی عده ای مشغول تماشای آن از تلوزیون هستند. داستان "شطرنج باز" جیت رای از این قرار است که پادشاهی به علّت علاقۀ بیش از حد به بازی شطرنج، آن قدر با وزیرش شطرنج بازی می کند که امور مهم مملکتی را فراموش کرده و در نهایت مملکت کاملاً نابود می شود. در فیلم سینمایی"چه خوبه که برگشتی" هم شرنج بازی کردن های این دو دوست و بیش از آن لجبازی بیش از حدشان برسر مسائل پیش پا افتاده تا جایی پیش می رود که علاوه بر این که هیچ کدام نمی توانند به دختر موردعلاقه شان(خانم دکتر یاسمین با بازی مهناز افشار) برسند، خانه و زندگی شان هم ویران می شود و در پایان با آن که این دو دوست با هم آشتی کرده اند، دیگر آن ها را در خانه شان نمی بینیم. بلکه می بینیم که در کنار ساحل و زیر چتری لم داده و باز هم شطرنج بازی می کنند و باز هم بازی شان خراب شده و البته باز هم به جان هم می افتند.

در ابتدای فیلم از دیواری در خانۀ کامبیز پرده برداری می شود که بنا به رسم دیرین خانوادگی و به عنوان یادگاری، همۀ اعضای خانواده بر روی آن نقاشی ای کشیده اند. نقاشی هایی که در نهایت و در جریان لج و لجبازی میان این دو دوست کاملاً از بین رفته و جز چند عکس که توسط خانم دکتر یاسمین گرفته شده، چیزی از آن باقی نمی ماند. آن چنان که این آخرین فیلم داریوش مهرجویی نیز همچون هر فیلم دیگری پایان یافت و پس از آن، جز لحظاتی شیرین نزد مخاطبش هیچ چیز باقی نماند. البته با آن که لحظات خوب و دوست داشتنی در فیلم بسیار زیادند و به هیچ وجه نمی شود منکر نکات مثبت "چه خوبه که برگشتی" شد؛ اما واقعیت این است که در پایان فیلم به همراه این لحظات شیرین، انبوهی از ضعف های فیلمنامه ای و بازیگری و ... نیز در یاد تماشاچی نقش بسته و تا ابد باقی خواهد ماند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
فرداد فروزان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۳/۲۸
1
3
ممنون. نقد کامل و جامعی بود و اصلاً باورم نمیشه که این نقد رو با این کیفیت (نسبتاً خوب و رو به بالا) توی این سایت غیرسینمایی خواندم. شاید کاملترین نقد چه خوبه که برگشتی توی اینترنت باشه
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین