ولی با شروع درگیریها در غرب و شمال غرب هاشم ابتدا به کامیاران اعزام شد در قالب نیروهای کمیته انقلاب اسلامی بعد از حدود دو ماه که در منطقه بود به تهران برگشت و بعد از چند روز علیرغم مخالفت پدر دوباره به غرب برگشت و اینبار به سازمان پیشمرگان کرد مسلمان ملحق شد و تا زمانی که سازمان منحل نشده بود در آن سازمان مشغول مبارزه با ضد انقلاب بود و با شروع جنگ هاشم در نفت شهر بود محل خدمت هاشم در غرب بیشتر جوانرود و توابع آن و مدتی هم در گیلانغرب بود . با انحلال سازمان پیشمرگان کرد مسلمان هاشم در سال 60 به تهران آمد و در دوره 17 عضو سپاه و جمعی گردان 3 سپاه شد و بعد از آموزش در سپاه به بازی دراز اعزام شد و بعد از دو ماه اینبار گردان 3 مشغول پاسداری از جماران شد.
در مرحله سوم عملیات رمضان با تشکیل گردان ابوذر کادر گردان ابوذر شد در همان عملیات از ناحیه ماهیچه پای راست ترکش خورد و خودش میگفت بعد از ترکش گردان را همراهی کردم و هنگام برگشت گردان دیگر پایم کوتاه شده بود و در تهران مدتی با فیزیو تراپی درمان کرد تا بتواند عصا را کنار بگذارد و دوباره به منطقه برگشت و در اطلاعات و عملیات مشغول خدمت شد و در سومار کار میکرد تا عملیات مسلم ابن عقیل شروع شد در عملیات مسلم مجروح شد درست پائین گردن و روی نخاع که به مشهد اعزام شد بعد از چند روز دوباره به لشگر برگشت و در عملیات والفجر مقدماتی در گردان مقداد شرکت کرد که ابتدا برای خاموش کردن دوشکای دشمن رفته بود که یک تیر دوشکا سطحی به سرش اصابت کرد که با باند پیچی امداد گر دوباره مشغول نبرد شد.
اینبار توسط تک تیر انداز دشمن از ناحیه صورت مورد اصابت تیر قرار گرفت که حدود 14 دندانش به شدت آسیب جدی دید یعنی تمامش در همان لحظه ریخت که خودش میگفت مقداری را همراه خون بیرون ریخته و مقداری را هم قورت دادم اما چهره هاشم با آن لباس فرم نو که شب عملیات پوشیده بود و با خون سر و صورتش که روی لباسش ریخته بود هم لباس را زیبا کرده بود و هم چهره هاشم را تیر دوم زمانی به صورت هاشم اصابت کرده بود که با شهید خندان دو نفری وارد یک پایگاه عراقی شده بودند که خودش میگفت عراقی ها در آن پایگاه وقتی ما دو نفر را دیدند روی زمین خوابیدند و دست و پایشان را بالا بردند (روش تسلیم شدن عربها) 18/11/61 هاشم مجروح شد و با آن تعداد دندان و زبان و آرواره که مجروح شده بود اوایل فروردین 62 به فکه برگشت و در دیدار سال نو در گردان شرکت کرد.
بعد در 22/1/62 در عملیات والفجر 1 شرکت کرد و بعد از آن عملیات بنا به درخواست واحد اطلاعات و عملیات لشگر در آن واحد مشغول خدمت شد و در شناسائی بمو و راه کار شهید مطهری (سوراخ) نقش فعالی داشت اما دوباره به گردان مقداد برگشت ولی به دستور حاج همت برای تشکیل گردانهای دیگر تعدادی به گردان مالک رفتند و هاشم هم همراه شهید کارور و حاج امینی و نصرت اکبری به گردان مالک رفتند و در آنجا به علت بی احتیاطی و ناشی بودن یک نیروی بسیجی و به موقع رسیدن هاشم و در آغوش گرفتن نارنجک بشدت مجروح شد که دست راستش از مچ و دست چپش هم فقط دو انگشت پیروزی را داشت ولی با این فداکاری هاشم که در جمع نیروهای گردان بود فقط یک ترکش به صورت پیک هاشم اصابت کرد و بقیه ترکش ها را هاشم با دست و بدنش مهار کرد و حدود سه ماه در بیمارستان و منزل بود .
هاشم برای عملیات والفجر 4 به منطقه برگشت و در عملیات خیبر بعد از سخنرانی حاج همت برای گردان مقداد در منطقه جفیر توسط هواپیما های عراقی بمباران شد و با اصابت یک راکت در نزدیکی هاشم و دوستانش مثل شهید ابراهیم حسامی که او هم از دلیران سپاه بود و شهید حسین محمدی و رضا هاشمی به شهادت رسید که هر چهار شهید در قطعه 28 و در یک ردیف کنار هم آرمیده اند البته جسم شهدا . قطعه 28 ردیف 21 شماره 16 تاریخ شهادت 6/12/62 زمان دفن 9/12/62 .
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com