به گزارش
بولتن نیوز به نقل از ابرار معاصر تهران، مناسبات
پاکستان با دو کشور همسایهاش، هندوستان و افغانستان، تحت تأثیر چیزی قرار
دارد که از آن بهطور خلاصه به نام «فلسفه جهادی ارتش این کشور» یاد
میشود.
اکنون درپی بازگشت حزب مسلملیک شاخه نواز به قدرت، پرسش این است
که آیا مناسبات پاکستان با هند و افغانستان همچنان تحت تأثیر فلسفه جهادی
ارتش این کشور متشنج باقی خواهد ماند یا اینکه نواز شریف با کسب تجربه از
گذشته و درک واقعیتهای جدید در موقعیتی قرار خواهد گرفت که بین منافع
راهبردی کشور و فلسفه جهادی ارتش مجبور به انتخاب خواهد شد. برای فهم این
معنا باید به دو واقعیت مهم توجه داشت: 1. چالش قدرت بین ارتش، بخش سیاسی و بخش مذهبی؛ 2. کارکرد فلسفه جهادی ارتش در هند و افغانستان. در
جریان انتخابات پارلمانی اخیر پاکستان، که به پیروزی حزب مسلملیک نواز
منتهی شده است، درواقع هر سه جریان مدعی قدرت، مستقیم و غیرمستقیم در صحنه
انتخابات حضور داشتند. دو حزب اصلی و باسابقه، یعنی حزب مردم و حزب
مسلملیک نواز در یک طرف مشغول رقابت بودند. احزاب مذهبی در ائتلاف و یا
بهصورت مستقل نامزدهای خاص خود را داشتند و ارتش بهصورت غیرمستقیم در
بُعد ملی از حزب تحریک انصاف عمرانخان حمایت میکرد و در بعد محلی و
ایالتی از احزاب اسلامی در دو ایالت مهم بلوچستان و خیبر پختونخواه در
مقابل احزاب قوممحور حمایت کرد. هرگاه نتایج بهدستآمده از انتخابات را
ملاک قضاوت قرار دهیم، میتوان گفت که ارتش احزاب مذهبی نتوانستند به
حداکثر انتظاراتشان دست بیابند، ولی به حداقلی دست یافتهاند. در میان
احزاب مذهبی، این برای اولین بار بود که احزاب شیعی نامزدهای مستقل خود را
معرفی کردند، ولی با شکست روبهرو شدند. دو حزب دیگر مذهبی جماعت اسلامی و
جمعیت علمای اسلام شاخه فضلالرحمن چند کرسی محدود بهدست آوردند، هرچند که
جمعیت علمای اسلام در ایالت خیبر پختونخواه در موقعیت ائتلاف با حزب تحریک
انصاف عمرانخان قرار گرفت، در مجموع احزاب مذهبی در حد انتظاراتشان توفیق
نیافتند. علت
هرچه باشد، چندان مهم نیست؛ مهمتر از آن تأثیرگذاری تضعیف جایگاه احزاب
مذهبی و هماهنگی آنها با ارتش در فلسفه جهادی است که میتواند دست نواز
شریف را برای ایجاد تحول در مناسبات با هندوستان و افغانستان بازتر کند.
درواقع میتوان گفت این برای اولین بار است که فلسفه جهادی ارتش و احزاب
مذهبی پاکستان با یک چالش جدی از طرف بخش سیاسی روبهرو شده است. به عبارت
روشنتر، کارکرد فلسفه جهادی مشترک ارتش و احزاب مذهبی که در ارتباط با
هندوستان، تجزیه کشمیر از هند و الحاق به پاکستان، و در افغانستان استقرار
دولت دستنشانده اسلامآباد بوده، اکنون با ابهام روبهرو شده است.
هندوستان در این ششدهه جدایی هند و پاکستان بهتدریج به صورت کشوری با
ثبات بیشتر در حوزههای سیاسی، اجتماعی و توسعه اقتصادی در مقام مقایسه با
پاکستان درآمده است و افغانستان هم با حضور نظامی آمریکا و ناتو در این
کشور طعمه سریعالفهمی برای ارتش پاکستان نیست تا فلسفه جهادی خود را در
جنگ نیابتی طالبان پی بگیرد. بنابراین میتوان گفت نوازشریف در سومین دور
قدرت حزب مسلملیک با واقعیتهای جدیدی روبهروست که اگر بتواند با آنها
برخوردی معقول و سازنده داشته باشد، میتواند مناسبات با هند و افغانستان
را اصلاح کند. منتها
حقیقت آن است که اصلاح مناسبات پاکستان با هند و افغانستان نیازمند
تجدیدنظر کلی در سیاست جهادی ارتش و نیروهای اسلامگراست. روشن است که آنها
بهسادگی به تجدیدنظر در اصلیترین هدفشان که آن را در راستای منافع
راهبردی کشور میدانند رضایت نخواهند داد. چالش اصلی در داخل پاکستان
چگونگی برخورد با فلسفه جهادی خواهد بود. با اینحال، نوازشریف در دور سوم
قدرتش دست خالی هم نیست، واقعیتهای جدیدی وجودی دارد که به حزب مسلملیک
کمک میکند ارتش و بخش مذهبی متحدش را اگر نه مجبور، بلکه تشویق کند
چشمهای خود را در مقابل واقعیتهای جدید باز کنند. هند قدرتمندتر از
پاکستان است و اخیراً با افغانستان وارد معامله امنیتی به زیان پاکستان شده
است؛ معاملهای که در بلندمدت نهتنها فلسفه جهادی ارتش و نیروهای مذهبی
پاکستان را با مشکل جدی روبهرو خواهد کرد، بلکه این احتمال تقویت شده است
که هندوستان و افغانستان در مقابل فلسفه جهادی پاکستان سیاست مداخله پنهانی
و انکار ظاهریای را که تاکنون در قالب سیاست دوگانه در انحصار ارتش
پاکستان بوده است در پیش بگیرند و به تقویت گروههای قومی و ضد دولت مرکزی
در خیبر پختونخواه ـ بلوچستان و در حد کمتری ایالت سند بپردازند. نشانههای
اتخاذ چنین سیاستی از هماکنون بروز یافته است. بنابراین
نوازشریف در موقعیتی قرار گرفته است که بتواند از موقعیت تضعیفشده احزاب
مذهبی و تا حدی نظامیان استفاده کند و آنها را قانع سازد که تجدیدنظر در
فلسفه جهادی اجتنابناپذیر است و پافشاری روی آن، آینده و استقلال این کشور
را به مخاطره میاندازد. روشن است که احزاب سیاسی، احزاب مذهبی و ارتش
پاکستان در اصل «حفظ استقلال کشور» وحدتنظر دارند و همین امر کمک خواهد
کرد که نوعی همکاری در بین آنها شکل بگیرد و تقویت شود. اینکه نوازشریف
بهصورت آشکار خود را متعهد کرده است که به گروههای رادیکال اسلامی و
کشمیریها اجازه نخواهد داد که از خاک پاکستان برای حمله به هندوستان
استفاده کنند، با توجه به چنین واقعیتهایی قابل درک خواهد شد. البته روشن
است چنین تحولی بهسادگی و بدون مانع نخواهد بود، ولی ظن غالب در این خصوص
آن است که اگر نوازشریف و دولت حزب مسلملیک نواز بتوانند ارتباط معناداری
بین تجدیدنظر در فلسفه جهادی ارتش و احزاب مذهبی با آینده کشور برقرار
سازند، اگر نه در کوتاهمدت، که در میانمدت تجدیدنظر در فلسفه جهادی قابل
حصول خواهد شد. در
عین حال، معادله آمریکا، هند، و افغانستان نیز وجود دارد که به نوبه
خود میتواند موانع جدی در مقابل ادامه فلسفه جهادی ارتش پاکستان در هند و
افغانستان به وجود بیاورد. ظن غالب در این خصوص آن است که نواز شریف
بتواند احزاب مذهبی و ارتش کشورش را قانع سازد که شرایط عوض شده است و نه
با هندوستان قدرتمند میتوان از طریق نظامی برخورد کرد و کشور را بهزور از
این کشور جدا و به پاکستان ملحق کرد، و نه طالبان را در کابل میتوان از
طریق نظامی حاکم کرد. اگر نوازشریف موفق شود و این واقعیت را به باورمندان
فلسفه جهادی بقبولاند، تجدیدنظر در این فلسفه امکانپذیر خواهد بود. از طرف
دیگر، پاکستان بهتدریج دارد به این باور میرسد که فلسفه جهادی ارتش و
نیروهای مذهبی با گذشت زمان تبدیل به شمشیر دو دَم شده است و اکنون خود
پاکستان را در معرض خطر قرار داده است. تحریک طالبان که با سازمان القاعده
پیوند خورده است و با ارتش پاکستان در مناطق قبایلی درگیر شده است، محصول
فلسفه جهادی است. وزیرستان شمالی بهصورت کانون آموزش تربیت جهادگرانی
درآمده است که بخشی از آنها سازمانهای کشمیری هستند که مورد حمایت ارتش
پاکستان بودهاند و هنوز هم تردیدهایی لااقل در هندوستان وجود دارد که این
پیوندها بهطور کامل قطع نشده است. جهادگرانی که هندوستان بهویژه پس از
حادثه بمبئی موفق شده است دنیا را قانع سازد که این افراد تجسم تروریسم
سازمانیافته جهادیهای مورد حمایت ارتش پاکستان میباشند. هندوستان از
همین منظر، در موضع قدرت قرار گرفته و توانسته با افغانستان به اتحادی
استراتژیک دست یابد تا با فلسفه جهادی ارتش و احزاب مذهبی پاکستان
مقابلهبهمثل کند. روشن است که بدینترتیب، پاکستان در بلندمدت ضربهپذیر
میشود و این نکتهای است که به نوازشریف کمک میکند که ضرورت تجدیدنظر در
فلسفه جهادی را به ارتش بقبولاند.