گروه سیاسی ـ مهدی جمشیدی: در سال 1389 و پس از عبور از فتنۀ سال 1388، جناب علامه تلاش بیشتر و آشکارتری را مصروف مقابله با حلقۀ انحرافی نمود. در مقطعی که شخص مشائی، ایدۀ مکتب ایرانی را مطرح ساخت، ایشان در جلسه ای خصوصی - که برخی از نمایندگان مجلس هم در آن شرکت داشتند- تصریح کرد: «از این جریان انحرافی، بوی فراماسونری استشمام می کنم». در واکنش به این گفته، یکی از نمایندگان مجلس انتقاد کرد که حلقۀ انحرافی و شخص مشائی، اهمیتی ندارد و کاری از آن ساخته نیست و شما، بیهوده به آن پرداختهاید. آیت الله مصباح پاسخ داد: «اینطور نیست! حدس قوّی می زنم که سازمان گستردۀ تشکیلات خارجی، پشت سر این فرد است و این تشکیلات گسترده می تواند فراماسونری باشد!»
جناب علامه، پس از این که دریافت تذکّر و انذار در خفا، نتیجه نمی بخشد و جلوی پیشروی روزافزون مشایی را سد نمی کند، به تدریج، در سخنان عمومی خود نسبت به این معضل هشدار داد. ایشان معتقد بود که:
«ما كاري را انجام مي دهيم كه امروز وظيفه ماست؛ يك روز وظيفه ما دفاع از خدمات دولت بود و امروز هشدار نسبت به نفوذ تفكر انحرافي.»(همو، 1390د)
ایشان ابتدا به خطر ورود نیروهای نفوذی به دولت اشاره کرد و در سخنرانی های بعدی، تصریح کرد که «فراماسونری» در جامعه ایران در حال قدرت گیری مجدّد است و خطرات فتنه گون برخاسته از آن، «بزرگ ترین» خطراتی است که تاکنون، انقلاب را به چالش کشیده است:
«من احساس مي کنم در درون جامعه ما دستگاه فراماسونري در حال تقويت مجدّد است. فراموش نکنيد از همان وقتي که مشروطيّت در ايران با دستگاه فراماسونري بر سر کار آمد با شعارهاي اسلامي و آيات قرآن و با اين حرف ها پيش آمد. امروز هم اگر بخواهد پيش بيايد حتما از همين شعارهايي که از انقلاب سرچشمه گرفته استفاده خواهند کرد. [...] قالب، امام زمان (عج) و اين حرف هاست اما محتواي امام زمان يک چيز ديگري (مثل انسان کامل نوعي) ميشود. [...] به کسي که اصلاً در طول عمرش با هيچ عالمي ميانه خوبي نداشته و اکنون نيز حاضر نيست داشته باشد و هرچه بتواند لگد مي زند چه اميدي مي توان داشت؟ کساني هم دل باخته اين ها شده اند و فريب شان را خورده اند و با تمام قوا همه چيزهايي را که بر ديگران عيب مي گرفتند، از استفاده از امکانات دولتي براي مسايل شخصي و... درباره اين شخص فراموش مي کنند. [...] اين بودجه هايي که در اين راه صرف مي شود از کجا مي آيد؟ اين بند و بست هايي که مي شود، اين عزل و نصب هايي که انجام مي گيرد به چه دليل است؟ اين حرف هاي نچسبي که هر روز در قالب نويي زده مي شود از کجا مي آيد؟ [...] فردا فتنه عميق تري در پيش است. ابزارش از همين جا و از همين الان تهيه شده است. [...] آن خطري که من احساس مي کنم شديدترين خطرهايي است که تا به حال نظام ما را تهديد کرده است.»(همو، 1390ب)
ایشان در جای دیگری اظهار داشتند که چون حلقه انحرافی مدعی برقراری «ارتباط مستقیم» با حضرت ولی عصر(عج) است، ولایت فقیه و ولی فقیه را آموزه ای از موضوعیت ساقط شده قلمداد می کند:
«با القاي اين فكر كه امام زمان (عج) كشور را اداره مي كند، سعي در تضعيف جايگاه ولي فقيه دارند و نياز به وجود ولي فقيه را زير سؤال مي برند.[...] اين طرز فكر به سمتي در حال حركت است كه مي گويد ما با رابطه اي معنوي مي توانيم خواسته امام زمان (عج) را به دست آوريم و كشور را بي واسطه و بدون نياز به متخصصان اسلام شناس اداره كنيم. [...] هدف اين تفكر انحرافي آن است که در آينده اين تصور القا شود كه تمام فعاليت ها، طرح ها و خدمات انجام شده در اين چند سال از جانب يك نفر منحرف بوده و او بزرگ ترين استراتژيست عالم است، و هر كاري كه انجام داده ايم از او الهام گرفته ايم و بنابراين او بايد رئيس جمهور آينده شود و كشور را اداره كند.»(همو، 1390ج)
علامه مصباح مي گويد اگرچه حلقه انحراف، مخاطره زا و تهديدكننده است، اما چنين نيست كه در هر مقطعي از زمان، شرايط اقتضا كند كه بر روي آن اصرار بورزيم و بدان بپردازيم:
«[حلقه انحراف] هم خطر بسيار مهمي است كه نبايد از آن غفلت كرد، منتهي در ارزيابي خطر و موقعي كه بايد روي يك خطري "تكيه" شود و [آن خطر] "برجسته" شود، شرايط فرق مي كند.»(همو، 1391ز: 8)
اگرچه ايشان از اوايل دولت نهم دريافتند كه در دروني ترين لایه هاي تصميم گيري دولت، حقله انحراف نفوذ يافته، ولي انتقاد را با شيب ملايم آغاز كردند و در هشت ماه فتنه نيز، در اين باره سخن نگفتند تا موضع گیری وی، به نفع فتنه جویان تمام نشود.
همچنین ایشان با حساسیت خاصی به نقد ایده «مکتب ایرانی» پرداخت و آن را نشانه وجود نگرش ناسیونالیستی در بخش هایی از دولت دانست. برای توضیح باید گفت متأسفانه چندی پس از استقرار دولت عدالت گرا، پارهای از خصایص محور گفتمان فرهنگی آن دست خوش تحول و دگردیسی شد، و از آن جمله تأکید افراطی به «ایران» و «ایرانیّت» بود؛ آنچنان که می توان مدعی شد که تمرکز وافر به «ناسیونالیسم» انجامید. در حالی که پیش از این، اسلام در نقطۀ مرکزی گفتمان فرهنگی دولت یادشده قرار داشت. به این ترتیب، در خطابه های عمومی اینگونه القا شد که ارزش ایران و فداکاری در راه آن، یک ارزش عالی و الهی و بی بدیل است. آیت الله مصباح در مقابل چنین نگرش باطلی، خاموش ننشست و طی گفتارهای متعدّدی، بر این مسأله اصرار ورزید که «ایران خواهی» نمی تواند جایگزین «اسلام خواهی» شود و هستۀ مرکزی هویت فرهنگی و ایدئولوژیک جامعۀ ما را تشکیل بدهد:
«فدا کردن همه چیز برای "خدا" و خشنودی خدا، با "وطن دوستی"، قابل مقایسه نیست. [...] میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ انسانی، تفاوت های بسیاری وجود دارد، و اسلام مردم را رشد داد تا با این "ارزش های الهی"، آشنا شوند. [...] تفاوت میان [این] دو ارزش، تفاوت میان متناهی و نامتناهی است.»(همو، 1391ه: 13)
استدلال هایی که ایشان برای ابطال ایدۀ ایرانی گری و ایرانیّت مداری مطرح ساخته اند عبارتند از:
یکم. وطن دوستی یک خصوصیت صرفاً انسانی نیست؛ زیرا حیوانات نیز نسبت به منطقها ی که در آن به سر می برند، تعصّب و حساسیّت دارند، به گونه ای که چنانچه موجود دیگری به حریم جغرافیایی آنها تجاوز کند، با آن موجود به ستیز برمی خیزند و از اقلیم و آشیانۀ خود دفاع می کنند. این وضعیت نشان می دهد که برخلاف گفتۀ رایج، وطن خواهی یک ویژگی مشترک میان انسان و حیوان است و ارزش عالی انسان نباید قلمداد شود.
دوم. اساساً وطن یک امر «اعتباری» است نه «حقیقی»؛ چراکه تقسیم بندی ها و مرزبندی های جغرافیایی، صرفاً برخاسته از عوامل تاریخی و سیاسی است و از هیچ گونه حقیقت تکوینی و قدسی و الهی، حکایت نمی کند. حال اگر اصل وطن و حدود آن، امری قراردادی و اعتباری است، تأکید بر آن و جان سپردن در راه آن، ارزش واقعی نخواهد بود.
سوم. این ادعا از ناحیۀ تعلیمات و معارف اسلامی، به هیچرو تأیید نمی شود. در مکتب اسلام، وطن خواهی و دفاع از وطن به عنوان یک ارزش قدسی و الهی معرفی نشده است. البته این حکم دربارۀ وطن اسلامی صادق نیست ولی عدم صدق آن به اسلامیّت وطن بازمی گردد، نه خود وطن. به عبارت دیگر، دفاع از وطن اسلامی از آن جهت که قلمرو تحقق یافتن اسلام است، مطلوبیّت و قداست دینی می یابد و تجویز می شود. به عبارت دیگر:
«ارزش "وطن"، بالتبع است نه بالاصاله، و وطن اسلامی از آن جهت که میهن "اسلامی" است و مردم آن با خدا ارتباط دارند و دین خدا را می خواهند رواج دهند و جان خود را فدای او کنند، ارزش می یابد.»(همان).
در همین راستا، این نکته نیز محتاج اشارت است که بر مبنای معارف اسلام، هر آنچه به خداوند متعال انتساب تشریعی داشته باشد، دارای ارزش و قداست خواهد بود. به این معنا، تنها خداست که می تواند منشأ و خاستگاه ارزش ها و ارزش یابی ها باشد. در این صورت، دیگر نباید در عرض خداوند، هیچ گونه روندی را مولّد ارزش ها قلمداد نمود.
ادامه دارد...
منابع:
مصباح یزدی، محمدتقی. (1390ب). سخنرانی در تاریخ بیست و یکم فروردین؛ برگرفته از:
http://mesbahyazdi.com/farsi/?../farsi/speeches/lectures/lectures58/matn.htm
____________ . (1390د). سخنرانی در تاریخ هفدهم خرداد ماه؛ برگرفته از:
http://mesbahyazdi.com/farsi/?news=393
____________ . (1390ج). سخنرانی در تاریخ بیست و نهم اردیبهشت ماه؛ برگرفته از:
http://mesbahyazdi.com/farsi/?news=384
____________ . (1391ز). «براي خدا كار كنيد، اصلح، مقبول مي شود». هفته نامه نُه دي. شمارة هشتادم. دوم دي ماه. صص 8-10.
____________ . (1391ه). «سخنرانی در يادوارة شهداي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)». هفته نامۀ پرتو سخن. سال پانزدهم. شمارۀ 655. پانزدهم آذرماه. ص 13.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
الان حرف روز مردم پشت سر علما ، انحراف نیست بلکه شک و تردید نسبت به انتخاب ایشان است اینکه ملت انتظار دارند چراغ بدستانی چون حضرت علامه تا آخر راه ره ببینند، خیلی بیجا نیست خصوصا وقتی مکشوف میشود که این جریان انحراف از زمان فعالیت در شهرداری مشهود بوده است واز آنجایی که دین ما می فرماید:« الانسان علی دین خلیله» چه خوب است که حکایت نوش دارو پس از مرگ صحراب نشود.
ممنونم