کد خبر: ۱۴۵۲۳۷
تاریخ انتشار:
پدبده‌ای به اسم رکود بزرگ

بدترین روزها در اقتصاد آمریکا+تصاویر

دهه 30 میلادی، دهه سیاه در ایالات متحده لقب گرفته است. اقتصاد این کشور به طرز وحشتناکی افول کرد. کسب و کار به طور کامل تعطیل شد و بی‌کاری به مرز غیر قابل کنترلی رسید. این بحران بی‌سابقه به رکود بزرگ معروف شد.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از بازار خبر، بحران بزرگ (به انگلیسی: Great Depression)‏ به رکود گسترده اقتصادی جهان، یک دهه پیش از شروع جنگ جهانی دوم گفته می‌شود. این پدیده بزرگ‌ترین روند افول و رکود اقتصادی در تاریخ آمریکا شناخته شده است.

شروع بحران

شروع بحران بزرگ در دنیا با نوسان، اما در اغلب کشورهای جهان از سال ۱۹۲۹ بوده و پایان آن اواخر دهه ۱۹۳۰ یا اوایل ۱۹۴۰ بوده است. بحران بزرگ را می‌توان عمیق‌ترین، طولانی‌ترین و گسترده‌ترین بحران اقتصادی قرن بیستم دانست. 

در قرن ۲۱ از بحران بزرگ، عموماً به عنوانی مثالی برای اقتصاد جهان که تا چه اندازه می‌تواند تنزل داشته باشد، استفاده می‌شود.

این دوران در ایالات متحده آمریکا با کاهش ارزش سهام در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ شروع گردید، در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ که سه شنبه سیاه نام گرفت، بورس آمریکا سقوط کرد و خبر آن در جهان پیچید. 

از آن پس طولی نکشید که جریان رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان به سرعت گسترش یافت.

در سال ۱۹۳۳ در آمریکا، نرخ بیکاری به حدود ۲۵ درصد افزایش یافت. صدها هزار نفر از بیکاران با استفاده از قطار به شهرها و ایالت‌های دیگر برای یافتن کار سفر می‌کردند. در کالیفرنیا که بسیاری از بیکاران برای پیدا کردن شغل به این ایالت سفر می‌کردند، برای مدتی ورود شهروندان دیگر مناطق آمریکا توسط مسوولان ایالتی با محدودیت روبه‌رو شده بود.

پیشرفت

در این سال‌ها یک مشکل اقتصادی مهم وجود داشت و آن توزیع ناعادلانه درآمد در این سرزمین بود. در سال‌های دهه 1920 سهم بیشتری از درآمد به خانواده های ثروتمند و سهم کمتری به خانواده‌های طبقه متوسط داده می‌شد و این روند تا انتهای دهه ادامه داشت. دو دلیل مهم برای این مساله ذکر می‌کنند:

اول: در روزهایی که تجارت و تولید در آمریکا رشد چشم‌گیری پیدا می‌کرد و راندمان فعالیت‌های تولیدی افزایش می‌یافت، کارگران سهم اندکی از ثروتی داشتند که با کار در کارخانه‌های مختلف تولیدی ایجاد می‌کردند.

دوم: دولت برای تشویق به تولید اقدام به کاهش نرخ مالیات بر درآمد کرد که این به ثروتمندتر شدن ثروتمندان دامن زد. 

در فاصله سال‌های 1923 میلادی تا 1929 میلادی که نرخ رشد تولید هر فرد در ساعت 32 درصد بود، دستمزد کارگران تنها 8 درصد افزایش یافت که با اوضاع اقتصادی این کشور اصلا هماهنگی نداشت. در این سال‌ها سودهای مشارکتی بیشتر از 65 درصد رشد کرد و دولت با کاهش نرخ مالیات بر درآمد به ثروتمندان اجازه داد تا سهم بیشتری از این پول‌ها را در اختیار داشته باشند. این اولین اشتباه آمریکا برای دامن زدن به وخامت اوضاع اقتصادی این کشور بود.

اوج‌گیری

آمارها نشان می‌‌دهد طرح کاهش نرخ مالیات در سال 1926 میلادی سبب شد تا افرادی که بیشتر از 1 میلیون دلار درآمد داشتند 60 درصد بیشتر از قبل درآمد داشته باشند. خلاصه این روند تا انتهای دهه 1920 ادامه داشت و در سال 1929 میلادی  درآمدی که 1/0 درصد از جمعیت امریکا بدست می‌آوردند (ثروتمندان) معادل مجموع درآمد 42 درصد از جمعیت این کشور بود و شمار زیادی از مردمی که برنامه‌های تبلیغاتی برای خرید کالاهای مصرفی را می‌دیدند توان مالی لازم برای خریداری آنها را نداشتند.

برخی با قرض گرفتن پول اقدام به خرید سهام کردند به این امید که با فروش آن به قیمت بالاتر نه تنها بدهی خود را بپردازند بلکه سود هم بدست آورند. اما این مساله محقق نشد و بازار سهام امریکا به دلیل زیان‌ده شدن اغلب شرکت‌های تولیدی و کاهش فروش آنها و ناکارآمد شدن اغلب بانک‌ها به یکباره بین 10 تا 15 میلیارد دلار کاهش یافت و افرادی که در این بازار پر خطر سرمایه‌گذاری کرده بودند متحمل زیان شدند.

بسیاری سقوط بازار سهان آمریکا را نقطه آغازین رکود بزرگ می‌دانند ولی در حقیقت رکود از زمانی آغاز شد که فعالیت‌های تولیدی به جای کسب سود، زیان دیدند و بانک‌ها با انبوهی از وام‌های تخصیص داده شده به متقاضیان و ناتوانی آنها از بازپرداخت اقساط روبه‌رو شدند.

سقوط بازار سهام سبب ویرانی اقتصاد آمریکا هم شد زیرا قدرت مقاومت اقتصاد برای مقابله با توزیع ناعادلانه درآمد، رکود بخش کشاورزی و مشکلات بانکی را پایین اورد و اقتصاد را در شرایط نامساعدی قرار داد.

تحلیل اقتصاددانان

اقتصاددانان امروزه می‌گویند بان مرکزی سیاست انقباضی را در سال ۱۹۲۹، درست زمانی که اقتصاد آمریکا وارد رکود می‌شد اتخاذ کرد. آن زمان قصد مبارزه با نرخ تورم را داشت. اما به عقیدهٔ گروهی از اقتصاددانان سیاست انقباضی برای کاهش نقدینگی، باعث عمیق‌تر شدن بحران بزرگ اقتصادی در آمریکا شد.

جان مینارد کینز اقتصاددان مطرح انگلیسی در آن زمان پیشنهاد کرد که دولت‌ها باید برای رهایی از بحران بزرگ، مخارج خود را افزایش دهند.

کینز ریشه بحران اقتصادی را نبود تقاضای کافی از سوی مصرف‌کنندگان می‌دانست. او گفت در بحران اقتصادی تنها دولت امکان افزایش تقاضا برای کالا و خدمات را دارد، چرا که هنگام وضعیت بد اقتصادی مردم به دلیل خویی که پیدا می‌کنند، کمتر پول خرج می‌کنند و این باعث کاهش تقاضا، و به دنبال آن کاهش مصرف، و افزایش بیکاری و کاهش تولید ملی می‌شود.

 






















برای مشاهده مطالب اقتصادی ما را در کانال بولتن اقتصادی دنبال کنیدbultaneghtsadi@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین