یادداشتی در خصوص بلندپروازی در فیلم سینمایی"زن، مرد، زندگی" با نگاهی عمومی به کلیّت آثار سینمایی ایرانی:
اشاره
: بلندپروازی عنصری ضروری برای هنر و هنرمند است که متاسفانه میان
هنرمندانِ ما به خصوص میان سینماگران ایرانی کمتر رواج دارد و این مسئله می
تواند به معضلی بسیار بزرگ در هنر ما تبدیل شود.
بنابراین رفتار
بلندپروازانۀ منطقی و حساب شده از سوی هنرمندان در خلق آثار هنری می تواند
مقدمات خروج و برونرفت از مخمصۀ محافظه کاری را در هنر ما فراهم آورد.
فیلم
زن، مرد، زندگی فیلم خوبی نیست. حتی می توانیم این فیلم را فیلمی بد طبقه
بندی کنیم، چنان چه پیش از این، در مقالۀ ای که تحت عنوان "
دستور ساخت یک فیلم بد"
به همین قلم، در مورخ 28اردیبهشت92 به طبع رسید، نیز از این فیلم به عنوان
نمونه ای از یک فیلم بد، طوری نام برده شد که گویی می تواند الگویی باشد
برای مخاطب تا فیلم بد را از فیلم خوب بازشناسد.
با این همه نکته ای
بسیار اساسی در "زن،مرد،زندگی" وجود دارد که ازقضا عدم رعایت آن در فیلم
های بدنۀ سینمای ایران، یکی از مشکلات و ایرادات این دسته از آثار هنری را
شامل می شود و آن نکته چیزی نیست، مگر"بلندپروازی" که "زن، مرد، زندگی" به
غایت از آن بهره برده است. به بیان دیگر این فیلم اگرچه فیلم چندان خوب و
خوش ساختی نیست؛ ولی فیلمی است بسیار بلندپروازانه و یادآور شاهکارهای
استاد و غول تاریخ سینما، آلفرد هیچکاک بزرگ!
"زن، مرد، زندگی"
سیاکودرامی است که توسط مهدی ودادی کارگردان تازه کار کشورمان ساخته شده و
شاید به علّت استفاده از بازیگران درجه دو، آن چنان که باید و شاید
نتوانسته مخاطب را درگیر داستان عجیب غریب و بلندپروازانه اش کند و درحقیقت
همین ضعف تکنیکی و ضعف های تکنیکی از این دست به کلّیت فیلمنامه و طرح
اولیۀ این فیلم، این چنین ضربۀ مهلکی وارد کرده است. با این همه کسی نمی
تواند منکر داستان نو و تازۀ این فیلم که لااقل درسینمای ما چندان سابقه
ندارد بشود و باوجود انتقادات فراوانی که به این فیلم وارد است، همین نکته؛
یعنی بلندپروازی در داستان فیلم، می تواند الگویی باشد برای غالب فیلم ها و
فیلمسازان ایرانی که گویی می پندارند تنها موضوع جالب برای ساخت درامی
اجتماعی، خیانت و مسائل زناشویی است!
جالب اینجاست که حتی یکی از تم های
اصلی"زن، مرد، زندگی" هم همچون بسیاری از فیلم های خانوادگی-اجتماعی
چندسال اخیر سینمای کشورمان، خیانت و مسائل مربوط به روابط این چنینی است،
اما این فیلم برخلاف فیلم هایی یادشده، بار درام را از روی مسئلۀ خیانت
برداشته و برمسائل روانی شخصیت ها و ایده های شخصیت پردازانۀ دراماتیک سوار
می کند و همین موضوع این فیلم را از نمونه های تکراری بسیارزیادی که با تم
خیانت ساخته می شود، متفاوت می کند.
بگذارید بازگردیم به مبحث
اصلی این یادداشت که همانا "بلندپروازیِ سینمایی" و "بلندپروازیِ هنری"
است. علاوه بر فیلمنامۀ "زن، مرد، زندگی" که بسیار بلندپروازنه است و
ذهنیتِ نگارنده را در مورد این مسئله که این فیلم درنهایت فیلمی بلندپرواز
است، شکل داده، ویژگیِ بلندپروازی در بسیاری دیگر از عوامل این فیلم همچون
فیلمبرداری، تدوین، طراحی صحنه و ... نیز به چشم می آید. به عنوان نمونه
مهدی ودادی در فیلمبرداری "زن، مرد، زندگی" که توسط فرشاد گلسفیدی انجام
گرفته، با استفاده از نماهای عجیب غریب از زاوایایی نامتعارف، نماهای بسته
پی در پی، نماهایی که از روزنه ای کوچک یا انعکاس آب و شیشه و ... گرفته
شده و رنگآمیزی بصری فیلم با رنگ های گرم و تند، ضمن این که با توجه به نوع
فیلم که سایکودرامی با پایانِ غیرقابل انتظار از سوی مخاطب است، همین
پایان عجیب فیلم را توجیه می کند، نوعی بلندپروازی در بُعد تصویری فیلم را
نیز رقم می زند.
به هرحال همان طور که پیشتر نیز اشاره شد، نقطۀ
اوج این بلندپروازی سینمایی درواقع در فیلمنامۀ "زن، مرد، زندگی" که توسط
زامیادسعدوندیان نوشته شده، به چشم می آید و این وجه فیلمنامه به قدری واضح
است که در طرح اولیۀ داستانیِ فیلمنامه نیز آشکار است. درخلاصۀ داستان
فیلم آمده: فرهاد(با بازی امیرحسین رستمی) در پنجمین سالگرد ازدواجش تصمیم
می گیرد پس از برپایی جشنی دونفره اما بسیار مجلل و رومانتیک به مناسبت
سالگرد ازدواج شان، همسرش لیلی(با بازی لیلا اوتادی) را ترک کند.
این
تصمیمِ فرهاد حوادثی را به همراه دارد و در ادامۀ داستان متوجه می شویم که
او مدتی است که با زن دیگری(که سحر قریشی بازیش می کند) در ارتباط است و
قصد دارد پس از طلاق دادن و ترک کردن همیشگی لیلی، با او برای ادامۀ زندگی
اش به نقطه ای دور برود. به اصرار لیلی (که یک روانپزشک است)، برای ملاقات
زنی که سحرقریشی بازیش می کند، هر راس مثلث عشقی درخانه جمع می شوند و
درادامه اتفاقی غیرقابل انتظار رخ میدهد. یک زوج (با بازی نیما شاهرخ شاهی
که بیماری روانی است و شراره سلیم بیات) وارد خانۀ ویلایی فرهاد و لیلا شده
و آن ها را گروگان می گیرند. داستان با هیجان و افت و خیزهایی جالب توجه
ادامه می یابد و در پایان معلوم می شود که این گروگان گیری ساختگی بوده و
توسط لیلی به راه افتاده تا فرهاد را به زندگی زناشویی شان برگرداند.
اساساً
وجود گروگان گیری آن هم به شکلی که در "زن، مرد، زندگی" اتفاق می افتد،
ایدۀ بلندپروازانه ایست ولی آن چه بیشتر این بلندپروازی را آشکار می کند،
فرجامِ این گروگان گیری است. درتمام طول گروگان گیری کمتر مخاطبی شک می کند
که این اتفاقات بازی وساختگی است یا لااقل درطول گرگان گیری سرنخی از این
که همه چیز ساختگی و بازی است، دراختیار مخاطب قرار نمی گیرد. باید بگوییم
که فارغ از ایرادات ریز و درشتی که این فیلمنامه دارد و به این منجر می شود
که در نتیجه گیری نهایی فیلم "زن، مرد، زندگی" را فیلمی بد ارزیابی کنیم،
فیلمنامۀ "زن، مرد، زندگی" بسیار بلندپروازانه نوشته شده و شاید نوشتن
فیلمنامه هایی این چنینی که کمتر هم در میان نویسندگان ایرانی تجربه شده و
می شود، آرزوی هر نویسنده ای باشد.
این بلندپروازی را علاوه بر موارد
یادشده در بالا در کارگردانی این فیلم نیز به وضوح می بینیم. دکوپاژ
متفاوت، میزانسن های پیچیده، تاکید بر روی بازی بازیگران و به خصوص بازی
های در سکوت بازیگران که با نماهایی درشت در فیلم به چشم می آید و نهایتاً
انتخاب همچین پایانی برای فیلم که آنطور که مهدی ودادی درمصاحبه هایش اشاره
کرده، به خواست خود او به این شکل رقم خورده، از مواردی است که بیانگر این
بلندپروازی در سطح کارگردانی "زن، مرد، زندگی" است.
در پایان باید
بگوییم که فارغ از خوب یا بد بودن یک اثر هنری، بلندپروازی عنصری ضروری
برای هنر و هنرمند است که متاسفانه درمیان هنرمندانِ ما به خصوص میان
سینماگران ایرانی کمتر رواج دارد. درچندسال اخیر، با مورد توجه قرار گرفتن
فیلم هایی همچون "جدایی نادر از سیمین" از سوی جشنواره های خارجی و
متعاقباً به علت پیروی طبیعی ای که از این فیلم در سینمای ایران صورت گرفته
است، نوعی نگاه محافظه کارانه در ساخت فیلم و خلق هنری که در نمونه هایی
چون"جدایی نادر از سیمین" به وضوح به چشم می آید، بیش از پیش هم طرفدار
پیدا کرده و این مسئله می تواند به معضلی بسیار بزرگ در هنر ما تبدیل شود.
بنابراین رفتار بلندپروازانۀ منطقی و حساب شده از سوی هنرمندان در خلق آثار
هنری می تواند مقدمات خروج و برونرفت از مخمصۀ محافظه کاری را در هنر این
خاک فراهم آورد.
سیّدعلیرضا کیانپور