جادوی خط کوفی
برنامه «جادوی خط کوفی» در تاریخ چهارشنبه، هشت خرداد نود و دو ، در دانشگاه تبریز برگزار می گردد
به گزارش بولتن نیوز، جادوی خط کوفی، عنوان برنامه ای است که در آن، سید محمد وحید موسوی جزایری مولف دانشنامه خط کوفی، به صورت زنده برای بییندگان خط کوفی را خوش نویسی خواهد کرد. در کنار این برنامه خوش نویسی، جواد آصفی، خواننده موسیقی سنتی و از دانشجویان دانشگاه هنر تبریز، با صدای زیبای خود برنامه «حافظ خوانی» را اجرا خواهد کرد. در بخش دیگری از این مراسم، برخی از فرهیختگان تبریزی به معرفی خط کوفی خواهند پرداخت.
خوش نویسی، هنر اصلی مردمان ایران و دیگر سرزمین های دور و نزدیک بوده است که متاسفانه بسیار مهجور مانده است. امید می رود تا در کنار زیبایی های شعر و ادبیات فارسی، هنر خط کوفی نیز، توسعه یابد. هدف از برگزاری این مراسم، توسعه خط کوفی در میان عموم افراد جامعه می باشد.
این مراسم در تاریخ چهارشنبه ، هشتم خرداد نود و دو در سالن آمفی تئاتر پژوهشکده دانشجویی جهاد دانشگاهی دانشگاه تبریز، جنب دانشکده ادبیات، از ساعت 17 الی 19 برگزار خواهد شد. شرکت در این مراسم برای عموم افراد آزاد می باشد.
هنر، هنر است و ارزشمند. هنرمند نیز ارجمند است و آزاد. اما این که هنر بیگانگان را بیش از آنچه که هست، بزرگ انگاریم، پسندیده نیست. گذشته از این، از یاد نبریم که هنر نزد ایرانیان است و بس. «جادویی» نامیدن خط تازیان از سوی مردمانی بزرگ -که خود، نویسه های بی همتایی همچون نستعلیق و نسخ را آفریدند- خودباختگی و بیگانه پرستی است. هر چند؛ «سادات» همانا تازی زادگانند. یک «مصری» هرگز ایرانی به شمار نخواهد آمد؛ اگر چه هزاره ای بگذرد. پس، ستایش خط تازیان بر سادات نکوهیده نیست - اما تنها بر سادات.
بدرود.
خدای ایران نگهدارتان باد.
میراث معنوی و هنری اسلام متعلق به همه مسلمانان است. ایرانی که شما ازش دم میزنید به دست پاک معتقدترین مسلمانان این کشور حفظ شده و میشود.
شما فقط از ایرانی بودن «حرف» میزنید. اما در عمل چند نفر از هم مسلکان شما در دفاع مقدس در برابر همین به اصطلاح تازیان جان خود را فدای ایران کردند.
کمی هوشیارتر باش هم وطن
بر شما نیز درود!
نخست آن که اگر تاریخچه خط کوفی را خوانده بودی می دانستی که خط کوفی «یک هنر اسلامی» یا «میراث اسلامی» نیست.
دوم آن که آیا رایانه شما و کفش شما و خانه پدری شما چون مسلمانید، از آن همه مسلمانان است؟ نه! هر کس هر چه دارد، از آن خودش است.
سوم این که عراقیان «به اصطلاح تازی» نبودند؛ «به راستی تازی» بودند!
و چهارم؛ اگر از «دفاع مقدس» نمی گفتی، پاسخت را نمی دادم. چرا شمایان می پندارید که هر کس از ایران سخن بگوید، لابد کراوات زده، سبیل هایش از بنا گوشش در رفته، آدامس می جود و تازه از پاریس برگشته است؟
می دانید چرا؟
چون تا کنون به خودتان زحمت نداده اید که در باره آنان و تاریخ ایران پژوهش کنید.
از زحمت شما بکاهم.
به گمان شما کسی هست که:
بسیجی رزمنده جانباز باشد اما حق و حقوقش را پیگیری نکرده باشد؛
فرزند شهید باشد اما برای پدرش به بنیاد نرفته و بهره ای نبرده باشد؛
کوچنده جنگی خرمشهر باشد اما کمترین درخواستی به ستاد جنگزدگان نداده باشد؛
و...
اگر خواستار دیدار با چنین کسی هستید، میهمانم باشید در خانه ام.
از دو برادر جانبازم نمی گویم اما فرزندم نیز جور پدر شیمیایی اش را می کشد زیرا بسیاری از معلولان «میلومننگوسل» فرآورد گازهای «فوسژن» هستند که من و «هم مسلکان»ام در دو عملیات نصر چهار (سردشت) و والفجر ده (حلبچه) تنفس کردیم. و جنگزدگی مادام العمر که امروزه در پوشش «مستـأجری»، ما را هر سال به این سو و آن سو می کشاند تا پیامدهای «دفاع مقدس» هرگز به پایان نرسد!
گاهی با خود می گویم؛ خوشا به حال آن دسته از هم مسلکانم که مهمان کاروان شهادت شدند و رفتند. نه به خاطر سختی هایی که امروزه گریبانگیر من و هم مسلکان بازمانده ام است، به خاطر این که نمی گذارند جوانانی چون شما دریابند «جنگ هنوز به پایان نرسیده است.» دیروز برای نگاهداشت ایران در برابر تازش تازیان جنگیدیم اما امروز باید برای پاسداشت «ایرانی بودن» و «ایرانی ماندن» بجنگیم. این، جنگی سخت، پیچیده، دانشورانه، درازدامن، دردناک و بدون درآمد و نامداری است.
به دور و برتان بنگرید. خردسالان و نوجوانان و جوانانمان ایران را از یاد برده اند و میهن دوستی در دلشان مرده است. آنان میهن را نمی شناسند؛ چه رسد به آن که پاسش دارند. ایرانی بودن برایشان سربلندی نیست. هیچ نیست. ایرانیان کوچنده ترین مردمان شده اند به دیگر سرزمین ها؛ به ویژه جوانانش. بیش نمی گویم و ریزتر نمی شوم اما می دانید همین ها یعنی چه؟ یعنی دارند ایران را برای «تجزیه» آماده می کنند. من و هم مسلکانم صدای شلیک گلوله های توپ تجزیه را شنیده ایم. شمایان تا نخستین گلوله های آن توپ بر زمین ایران برنخورد باورش نمی دارید.
از این روست که من و هم مسلکانم دوباره کوله پشتی بسته ایم زیرا می دانیم شمایانی که چنان دلیر نیستید تا با نام راستین خودتان در اینترنت آفتابی شوید، هرگز تاب پایمردی در برابر دشمن را نخواهید داشت. حتی نمی دانید جنگ امروز، جنگی فرهنگی است برای نابودسازی فرهنگ و تمدن ایرانیان؛ تا راه برای تجزیه ایران هموار شود. کشوری تجزیه نمی شود مگر آن که ملتش ملیت خود را باخته باشد و با ریشه های ملی و تاریخی خودش بیگانه شده باشد. از پافشاری ام بر یادآوری خطر تجزیه، خرده نگیرید زیرا ایران «تجزیه شده ترین کشور جهان است». از سده و سده های گذشته نمی گویم که بسی دلخراش است. تنها در پنجاه سال گذشته، ایرانمان را دو بار تجزیه کرده اند. نخست؛ جداسازی بحرین بود. دومی را بپرس و بیاب تا برای کشورت (اگر ایرانی هستی) زحمتی کشیده باشی. راهنمایی می کنم؛ دومی در پیوند با سخنان آقای هاشمی (هنگام بدرود با ستاد انتخاباتی اش در همین خردادماه) نیست زیرا سال ها پیش از آن روی داده است. بگذریم.
برادر یا خواهرم!
اگر تا این جای سخنم دلت را فشرد، آزرده نباش. پیشتر گفتم که نبرد در این جنگ، دردناک است برای همه. اگر می خواهی این جبهه و این جنگ و این درد را بشناسی باید فردوسی را بشناسی و شاهنامه را بخوانی و زندگینامه فردوسی را. کسی را که اگر نبود، ایران هم امروز نبود و اکنون من و شما -همچون شهروندان مصر و تونس- به تازی سخن می گفتیم و نام پدرانمان نیز «خالد» و «ولید» بود...
سخن به درازا کشید. بر من ببخشای اگر جایی از گفتارم تند بود یا بر شما تاختم یا بر خود بالیدم. ببخشای ای هم میهن جوان و هشیارم!
نیز، دیدار با هم مسلکانم را در قطعه شهدای بهشت زهرا فراموش نفرما.
و تاریخ بخوان؛ تاریخ ایران!
در پناه خدای ایران باشی؛ سرفراز و پایدار.
با سپاس از توجه شما به خط کوفی
بنده متن تمام نظرات را خواندم. از علاقه شما به ایران متشکرم، اما چند نکته:
1- آیا می دانستید که به مدت نهصد سال، خط کوفی در ایران رواج داشته است؟ به تعبیری عروس خط های ایرانیان کوفی میباشد؟
2- آیا می دانستید که خط کوفی زمانی به این نام مشهور شد که ایرانیان در آن سکونت داشتند؟ (رجوع شود به کتاب سیر تحول خط کوفی در ایران)
3- منظور شما از تازی چیست؟ منظور شما اعراب هستند؟ شما می دانید که هم اکنون میلیونها عرب زبان در ایران زندگی می کنند؟
4- همان خوزستانی که شما میگویید در آن دیار جانباز شده اید، زبان مردم جنوب خوزستان می دانید چیست؟
5- شما می گویید که بحرین عرب زبان متعلق به ایران است، اما آیا اگر فردی سید باشد، و دارد با هزاران سختی فرهنگ کوفی را ترویج میدهد، از ایرانیان نیست؟
6- هنوز در این اندیشه ایم که فارس زبان برتری دارد بر عرب زبان؟ راستی؟ فرانسوی زبان بر چه کسی برتری دارد؟
7- شما که سادات ایران و خط زیبای تاریخی کوفی را ، خلاف ایران می پندارید، آیا آذر زبانها؛ کردها، بلوچ ها، بندری ها و دیگر قومیت ها را هم جزو ایران میپندارید؟
ببخشید اگر کمی تند نوشتم ، ولی خط کوفی ، با هزاران خون دل به دست من و شما رسیده است، باید قدر آن را بدانیم،
درود
1. نه! دیدگاه ها را خوب نخواندید که برآشفتید.
2. هنرمند را ارج می نهم از هر نژاد و زبان و سرزمین و دینی که باشد؛ به ویژه از آن رو که خود، دود چراغ خوشنویسی را نیز خورده ام.
3. آری... پیشینه نویسه(=خط) کوفی در ایران کمابیش به نهسد («صد»، تازی نمای «سد» پارسی است و «تازی نما» همان است که «معرب»اش می گویند.) سال می رسد اما گسترش آن را در ایران، مایه سربلندی ندانید. در زندان شاید یکایک زندانیان را به خواندن نماز وادار کنند اما می توان چنین زندانیانی را نمازخوان برشمرد و به نمازخواندنشان پس از آزادی امیدوار بود؟ اگر چنین است چرا از هنگامی که فرادستی تازیان بر ایرانیان پایان یافت، ایرانیان بی درنگ نگارش به نویسه(=خط)های خویش را از سر گرفتند؟ سپارش می کنم تاریخ چگونگی گسترش این خط را در ایران و میان ایرانیان پژوهش بفرمایید. هر چند؛ تاریخ را فاتحان می نویسند!
4. این که خط کوفی را عروس یا داماد خط های ایرانی بنامیم، یک برداشت یا آرزوی شخصی است؛ چنان که کسی نستعلیق را مادر یا پدر خط های جهان بخواند.
5. بند دوم از نوشتارتان را درنیافتم. نمی شود که ایرانیان در خط کوفی سکونت داشته باشند. اما گویا از بودن ایرانیان در عراق سخن رانده اید و از نامگذاری خط کوفی. ما نام (=برابر) رایانه را نیز بر کامپیوتر نهاده ایم اما این نامگذاری، آفرینش رایانه را از آن ما نمی سازد و سندش را به نام ما نمی زند؛ خط کوفی نیز. هر کس هر چه دارد، از آن خودش است. اگر نام نوزاد شما را دایی تان برگزیند، فرزند شما پسر دایی شما نمی شود.
6. ما میلیون ها «عرب زبان» در ایران داریم؛ آری اما «عرب زبان»بودن یک چیز است و «عرب تبار»بودن، چیزی دیگر. میلیون ها تن از ایرانیانی که به باخترزمین کوچیده اند نیز زبانشان انگلیسی شده است نه تبارشان. بر چه پایه می گویید که خوزستانی ها یکسره «عرب»اند؟ می دانید «انشان» کجا بود؟ همین خوزستان ما بود و هست. انشان، زادگاه کوروش (بنیادگذار شاهنشاهی پهناور ایران) بود و پایگاه فرمانروایی او. این بار، سپارش می کنم شما را به خواندن تاریخ ایران اما نه چونان که دیدگاه مرا پیش از پاسختان خواندید؛ زیرا اگر دیدگاهم را ژرف خوانده بودید می دانستید که من خرمشهری ام و خرمشهر جنوبی ترین شهر خوزستان است!
7. خواهشمندم بخش پنجم نوشتارتان را بازخوانی بفرمایید. بحرین از آن ایران است؛ درست. «سید بودن» و «بازشناساندن خط کوفی» (در جایگاه یک «هنر») نیز به کنار؛ اما «ترویج فرهنگ کوفی» پیوندی با ایران و ایرانیان ندارد.
8. کجا گفته ام که «ایران»، «ایرانیان» یا «زبان پارسی» بر دیگران برتری دارند؟ اگر شما دورتادور خانه خود را دیوار بکشید و از دارایی تان نگاهبانی کنید، به معنای آن است که خانه خود را برتر از خانه های دیگران می دانید؟ اگر از خط کوفی می گویید و آن را می نویسید، به معنای برتر شمردن آن خط است؟ اگر در امضایتان پیشوند «سید» می نهید از آن روست که خود را برتر از «عام» می بینید؟ چرا شمایان از دار و ندارتان «تا پای جان» پاسداری می کنید اما ایرانیان حتی اگر تنها نام ایران را بر زبان آورند، نژادپرستشان می نمایانید؟ این بیداد نیست؟ می دانید این ستم، ریشه در کجای تاریخ دارد و چه انگیزه ای در آن پنهان است؟ خواهشمندم تاریخ درست ایران را بخوانید و تاریخ ایران را درست بخوانید!
9. کجا گفته ام که سادات و خط کوفی خلاف ایران است؟ اگر ورزش کاراته را چینی بدانیم، به معنای آن است که کاراته و چین را خلاف ایران می بینیم؟ خلاف یعنی چه؟
10. بی گمانم که خط کوفی از زیباترین خط های هنری-تاریخی جهان است اما از آن ما نیست. من بر این باور استوارم که نباید داشته های دیگران را از آن خود بدانیم؛ چنان که نباید به خاک دیگران چشم بدوزیم یا دست درازی دیگران بر داشته ها و خاک خودمان را تاب آوریم. اگر تازیان، خط نستعلیق را از آن خود بخوانند بر نمی آشوبیم و پاسخشان را نمی دهیم؟
11. خط کوفی نه تنها با خون دل، که با شمشیر و تازیانه و... به دست ایرانیان رسید. شما درست گفتید. اما این دلیل نمی شود که نویسه(=خط)های ایرانی را یکسره رها کنیم و خط کوفی را بگسترانیم.
12. آری؛ آذری ها (که شما آنان را تنها «آذری زبان» برشمردید)، کردها و بلوچ ها نیز از ایرانیان «نژاده»(اصیل)اند. سپارش می کنم برای تبارشناخت ایرانیان، کتاب ارزشمند «ایران بزرگ» (استاد امید عطایی فرد؛ انتشارات مؤسسه اطلاعات؛ 1384) را بخوانید. ایران بدون دودمان(=قوم)هایش معنا ندارد اما وارون این نیز درست است؛ دودمان ها بدون یکپارچگی در ساختار و پیکره ایران بی معنایند. تن به اندامش زنده است و اندام (دست، پا، سر و...) نیز زنده از آنند که پیوسته به تن باشند.
13. یک آیه یا حدیث را نشانم دهید که بگوید «مسلمان بودن همانا عرب شدن است». یک ایرانی می تواند ایرانی باشد، مسلمان هم باشد. هر کس پیروی از پیامبر و امامان را پیروی از تازیان بداندُ بهتر است در اسلامش بازنگری کند. اسلام یک دین جهانی بود نه عربی. حدیث «من از عربم اما عرب از من نیست» را نشنیده اید؟
14. اگر کسی بگوید که سادات از تبار تازیانند، به ایشات اهانت کرده است؟ این سخن یعنی این که سادات از تبار خویش گریزانند و تازی بودن را کاستی و خواری می شمارند و همواره می کوشند تا خود را به نژاد ایرانیان بچسبانند. در این صورت، چرا از ایرانیان که خود را جدای از تازیان می دانند، دلخور می شوند؟ اگر «سیادت» را سربلندی می دانند، چرا بر پیشینه اش پای نمی فشارند و می کوشند تا حقیقت را پنهان یا دستکاری کنند؟ مگر سادات از تبار پیامبر و امامان نبودند و پیامبر و امامان، تازی نبودند؟ حدیث «من از عربم اما عرب از من نیست» را نشنیده اید؟ پس کجای این سخن «اهانت» است که سادات را از تازیان بخوانیم؟ توهین و تحریف آن است که سادات و نیاکان آنان را ایرانی بنمایانیم. یکی از دوستان پژوهشگرم چنان شیفته خاندان پیامبر بود که دیرزمانی کوشید تا نام «قریش» (دودمان پیامبر) را دیگرگونه نام «کوروش» بنمایاند و دودمان ایشان را ایرانی کوچنده به حجاز بشناساند. به او نیز همانی را گفتم که اکنون با شما در میان نهادم؛ این که تاریخ را و حقیقت را باید آنگونه که بوده است پذیرفت، نه چنان که دلمان بخواهد. تاریخ، داستان نیست که بتوان بازنویسی یا دگرگونش کرد؛ مگر بر پایه اسناد تازه و آزموده.
15. آری! من «ایران پرست» (پرست از بن پرستاری؛ نه پرستش) هستم؛ چنان که فردوسی بود و بسیاری دیگر. بیش از این نمی توانم حقیقت را بازگویم زیرا نه قانون یاری می دهد و نه این سایت.
در پناه خدای ایران باشید.
از توجه شما بسیار سپاسگزارم، بی کران
1- شما در ابتدا نوشته اید که «هنرمند را ارج می نهم از هر نژاد و زبان و سرزمین و دینی که باشد»، اما دوباره نوشته اید که « «سید بودن» و «بازشناساندن خط کوفی» (در جایگاه یک «هنر») نیز به کنار؛ اما «ترویج فرهنگ کوفی» پیوندی با ایران و ایرانیان ندارد»! دوست عزیز، کوفی در ایران گسترش بسیاری یافت. کوفی ایرانی، بیانگر ذائفه ایرانی تاریخی است. سفالهای زیبای نیشابور و سمرقند و بخارا، که همگی به خط کوفی هستند، و نهصد سال زندگی ایرانیان با خط کوفی ، بیانگر «ارتباط و درهم تنیدگی خط کوفی با ایران و ایرانیان» است. لطفا کتابهای مرتبط با خط کوفی را مطالعه نمایید.
2- ادعا کرده اید که «دود چراغ خوشنویسی را نیز خورده ام». شما چه خطی نوشته اید؟ نستعلیق؟ نسخ؟ ثلث؟ آیا میدانید که ریشه تمام این خطوط کوفی است؟ پس چرا با گسترش کوفی مخالفید؟ مثل اینکه بگویید اینترنت خوب است، ولی کامپیوتر بد است. چرا بدون دلیل، و بدون مطالعه، خط تاریخی ایران و ایرانیان را زیر سوال می برید؟
3- نوشته بودید که به جای «صده»، «سده» بنویسم. مگر عدد 100 را با ص نمی نویسید؟ شما از همان گروهی هستید که فکر می کنند اگر ص، ط، ظ و ض را از عربی حذف کنند، فارسی به دست می آید؟ اصلا فامیل خود شما (سلطانی فر)، سلطان یک کلمه عربی است.
4- نوشته اید که «پیشینه نویسه(=خط) کوفی در ایران کمابیش به نهسد سال می رسد اما گسترش آن را در ایران، مایه سربلندی ندانید»! چرا ندانیم؟ مایه خواری بدانیم؟ نکند تنها هنر ایرانی یعنی معماری معاصر؟ یا سینما؟ چرا به اسم تاریخ، تاریخ هنر ایران را ذبح می کنید؟
5- گفته بودید که نهصد سال ، هنرمند ایرانی به زور خط کوفی را گسترش دادند. یعنی این قدر ایرانیان ذلیل بوده اند ؟ الان چطور؟ لابد کسانی که در این صد سال اخیر بر خط کوفی پژوهش کرده اند، آنها هم به اجبار این هنر را گسترش داده اند. توصیه می کنم که کتاب سیر تحول خط کوفی در ایران را مطالعه نمایید.
6- این که «خط کوفی را عروس خط های ایرانی بنامیم»، یک برداشت یا آرزوی شخصی نیست؛ یک واقعیت است؛ کدام خط ایرانی بر روی سفال ها، بناها، سکه ها، مهرها، کتابها، ظروف فلزی و دیگر اشیای دیگر، به این اندازه (هم به لحاظ نهصد سال استفاده مکرر؛ و هم به لحاظ تنوع آثار) کارکرد داشته است؟ چرا چشممان را در برابرر آفتاب هنر می بندیم؟ شما باید افتخار کنید به خط کوفی، به سادگی آن، به زیبایی هایش، به کارکردهای آن. مگر چند سبک خوش نویسی در ایران داریم؟ کدامیک چونان خط کوفی درخشیده اند؟
7- در بند شماره 5 نوشتارتان بیان کرده اید که قبول ندارید که کوفه جزوی از ایران بوده است. دوست عزیز، سرزمین ایران بسیار گسترده تر از سرزمین امروزی مان بوده است.
8- عرب های خوزستان، عرب نیستند؟ اما کرد ها و آذری ها، کرد و آذری هستند؟ چرا نسبت به عربها، اینگونه جبهه می گیرید؟ شما خرمشهری هستید؟ زبان مردمان بومی جنوب خوزستان، و فرهنگ مردمان آن دیار چیست؟ لباس بومی آنها؟ اشعارشان به چه زبانی؟ لطفا بی دلیل در برابر عربها، جبهه نگیرید
9- در بند 8 نظرتان تکرار کرده اید که « چرا شمایان از دار و ندارتان تا پای جان پاسداری می کنید اما ایرانیان حتی اگر تنها نام ایران را بر زبان آورند، نژادپرستشان می نمایانید؟» اما در نظر شماره 9 این صحبتتان را نقض کرده اید «کجا گفته ام که سادات و خط کوفی خلاف ایران است؟» . لطفا به نوشتارتان توجه نمایید. این میزان تناقض؟ یعنی من ایرانی، چونکه از کوفی ، به عنوان میراث ایرانیان سخن می گویم، ایرانی نیستم؟ لطفا نگاهتان را وسعت دهید. مبادا توهین کنید به هموطنتان به اسم تاریخ ایران.
10 – نوشته اید که « دلیل نمی شود که نویسه(=خط)های ایرانی را یکسره رها کنیم و خط کوفی را بگسترانیم». لطفا بگویید خط های ایرانی یعنی چه، وقتی که کوفی، نسخ و ثلث را حذف کنید؟ فقط به نستعلیق؟ اصلا چرا از خط کوفی می ترسید؟ مادر خطوط نسخ، ثلث و نستعلیق ، خط کوفی است. نهصد سال زندگی ایرانیان با خط کوفی را حذف کنیم؟ اتفاقا باید به این خط ، به دلیل اینکه ایرانیان نهصد سال از آن استفاده می کرند، بیش از خطوط دیگر اهمیت داد. چرا بی دلیل از هنر و زیبایی فرار می کنیم؟ شما واقعا دوستدار ایرانید؟
11- نوشته اید که « آذری ها (که شما آنان را تنها «آذری زبان» برشمردید)، کردها و بلوچ ها نیز از ایرانیان «نژاده»(اصیل)اند». از شما می پرسم؟ ولی عربهای جنوب ایران ، و عراق تاریخی، ایرانی نیستند؟ تنها تازی هستند؟ بلوچ ها چطور؟ ترکمن ها؟ نکند ایران فقط اصفهان است و تهران قدیم؟ شما به راستی اهل خرمشهر هستید؟ همگی ایرانی هستند به جز سادات؟
12- چرا به عرب ها، «تازی» می گویید؟ لطفا در کلامتان بازبینی نمایید. مثل آنکه برخی اعراب به ایرانیان مجوس می گویند؟ ما در عصر ارتباطات زندگی می کنیم. هنوز به میلیونها انسان توهین می کنیم؟
13- پیامبر برای جنگ نژادی نیامده است، برای دوستی. آری پیامبر عرب زبان بود، در مکه به دنیا آمد و در مدینه به خاک سپرده شد. قرآن نیز به عربی است، در نماز هم هر مسلمانی به عربی میخواند. چه کسی گفت که سادات از نسل پیامبر نیستند؟
14- خوب است که نگاهبان ایران واقعی باشیم، نه ایرانی که ساخته ذهن آشفته است. حداقل ، در ابتدا، اندکی تاریخ هنر ایران را مطالعه نمایید؛ تا ناخواسته تاریخ هنر ایران و فرهنگ والای کوفی را تخریب نکنید
کامروا باشید و سرافراز
شما در کامنت اول خود نوشته اید که « هنر نزد ایرانیان است و بس».
سوال: ملل، اقوام و تمدن های دیگر، هنری ندارند؟ یا اینکه همه هنرهای دنیا از ایران اقتباس شده اند؟