در مفهوم تخصصی اقتصادی این اصطلاح بیشتر مواقع برای توصیف آثار اقتصاد بازار و بهویژه آزادی اقتصاد بازار است. یکی از جنبههای تعیینکننده، و شاید تعیینکننده ترین جنبهٔ جهانسازی، آزادسازی مالی باشد.
تاریخچه
میان سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۵۰ میلادی مجموعهای از اختلالات اقتصادی باعث کاهش چشمگیر حجم و اهمیت جریان مبادلات در عرصهی بازارهای بینالمللی شدند. اما با آغاز جنگ جهانی و پس از جنگ جهانی دوم، جریان جهانی شدن معکوس شد.
در
مناسبات و محیط پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد جهانی بطور چشمگیری با کمک
موسسات اقتصادی بینالمللی (صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی)،
موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت و برنامههای بازسازی، گسترش یافت.
در دهه هفتاد میلادی، آثار و نتایج این نوع بازار (چه آثار مثبت و سودمند و چه آثار منفی و مخرب) شروع به ظهور کرد.
سازوکار جهانیسازی
جهانیسازی
با سازوکار دادوستد بازرگانیاش، به هموابستگی بیش از پیش تنگاتنگ
اقتصادهای بسیاری از کشورها دامن میزند. جهانیسازی به ویژه شامل
مبادلات مالی میشود، زیرا که آزادی گردش جریان پول در آن تمام و کمال
است.
بنا بر
این، بخش مالی بر طیف اقتصاد چیره میشود. شرکتهای جهانیشده دست به
پیمانکاری و فروش در سراسر دنیا میزنند و خود را دارای ویژگی فراملیتی
میدانند که رفتار آنها از کنترل کمی برخوردار است. از این رو، جهانی
سازی، گسست عظیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شمار میرود. جهانیسازی،
شهروندان را تحت سلطه فرمانی واحد قرار میدهد.
جهانی سازی واژهای است که از حدود سال ۱۹۶۰ رواج یافتهاست و فرهنگ وبستر اولین فرهنگ معتبری بود که در سال ۱۹۶۱ میلادی تعاریفی برای این اصطلاح ارائه کرد. هنگامی که از جهانیسازی و جهانی شدن سخن به میان میآید، نام هربرت مارشال مکلوهان، دانشمند علوم ارتباطات و جامعهشناس کانادایی که این نظریه را برای نخستین بار به شکل کنونی ارائه کرد نیز مطرح میشود.
جهانیسازی و دولت
در روند
جهانیسازی، نقش اقتصادی دولت از نو باید تعریف میشد. کارکردهای
یکپارچهی بسیاری از دولتها دیگر تعیین کننده نیست، زیرا جوامع کنونی بر
مبنای روابط با نظام جهانی تجدید سازمان میشوند. آن دسته از افراد و
گروهها که نقشی در نظم جهانی ندارند و یا نفوذ سیاسی خود را از دست
دادهاند، با این موضوع روبرو میشوند که حقوق شهروندیشان به چالش طلبیده
شده و سایر حقوق شان از بین رفته و یا نادیده گرفته میشود. «ظرف» دولت
باقی است اما کارکرد آن بیش از پیش «انضباطی» می شود چرا که سیاست های
دولت ها برای خدمت به کارکردهای جهانی شدن از طرف سرمایه فراملیتی تجدید
سازمانیافته است.
مخالف بزرگ
نائومی کلاین (متولد
۱۹۷۰) یک روزنامهنگار و فعال اجتماعی کانادایی است که بیشتر از همه به
بهخاطر تحلیلها و نقدهایش بر جهانیسازی معروف شده ست. این نقدها و
تحلیلها از نقطه نظر سوسیال دموکرات وارد شدهاست.
کلاین که در دانشگاه تورنتو در رشته روزنامه نگاری تحصیل کردهاست، از فعالان بزرگ سیاسی ضد تغییر جهانیسازی کنونی است و خواهان تغییر آن به گونهای است که اثرات زیانبار اقتصادی، سیاسی و محیط زیستی آن حذف شود.
دکترین شوک
کتاب سوم
کلاین «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» که در 4 سپتامبر سال 2007
منتشر شد، در سطح بینالمللی فروش بالایی داشت و در جدول آثار پرفروش
روزنامهی نیویورک تایمز قرار گرفت.
کلاین در
این کتاب براین باور است که سیاستهای «بازار آزاد» که از سوی میلتون
فریدمن (برندهی جایزهی نوبل اقتصاد) و «مکتب علم اقتصاد شیکاگو» ارائه
شدهاند، به شکلی برجسته در کشورهایی همچون شیلی در زمان پینوشه، روسیه تحت
رهبری یلتسین، و ایالات متحد آمریکا (برای مثال، طی خصوصیسازی مدارس
عمومی نیواورلئان پس از طوفان کاترینا) اجرا شده است.
همچنین
نائومی کلاین در این کتاب مدعیست، در حالی که شهروندان کشورهای نامبرده در
شوک ناشی از فجایع، تحولات ناگهانی یا تهاجمهای نظامی در کشور خود قرار
داشتهاند، طرحهای سیاسی پیادهسازی شدهاند.
محور
مباحثههای کتاب پیرامون این قضیه است که کسانی که مایل به اجرای سیاستهای
بدنام «بازار آزاد» هستند، در حال حاضر این کار را با بهرهگیری از
ویژگیهای خاصِ به وجود آمده پس از فجایع بزرگ (اقتصادی، سیاسی، نظامی یا
طبیعی) انجام میدهند.
ماجرا از این قرار است: هنگامی که یک جامعه "شوک" بزرگی را تجربه میکند، تمایل گستردهای برای یک واکنش سریع و قاطع در جهت اصلاح وضعیت ایجاد شده وجود دارد؛ این تمایل به انجام یک عمل جسورانه و فوری، فرصتی را برای افراد سوءاستفادهگر فراهم میکند تا سیاستهایی را اجرا کنند که فراتر از یک واکنش مشروع و قانونی به فاجعهی مزبور است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com