به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیده بان، هر چند تا مدتها سیاست غرب برای مبارزه با گسترش اسلام و نفوذ این دین الهی در جوامع بر محور تقابل مستقیم از طریق اشاعه فحشا و فساد و تبلیغ مدلهای غربی و غیراسلامی برای زندگی شکل گرفته بود، اما با گذشت زمان نظام سلطه دریافت که نمیتوان برای اسلامزدایی از جوامع مسلمان و مبارزه با این دین الهی که اکنون مرزهای گسترش و نفوذ آن تا اروپا نیز پیشرفت کرده است، از شیوه تقابل مستقیم استفاده کرد. زیرا این روش به دلیل ذات اسلام که انطباق شگرفی با خواستهها و باورهای انسانهای آزادیخواه و ملتهای مظلوم و حقطلب دارد، نه تنهاتاثیرات نازلی به دنبال داشته بلکه در بسیاری از موارد باعث سهولت ملتهای مسلمان در دشمن شناسی و در نتیجه اتحاد بیش از پیش آنها خواهد شد.
این سیاست که برای اولین بار از سوی
برجستهترین سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی و استراتژیک استعمار انگلستان
و بر پایه تحقیقات سرویسهای اطلاعاتی این کشور تهیه و تدوین شد، اعتقاد
داشت که اگر مسلمانان اسلام حقیقی را درک کنند دیگر تن به استعمار و
استثمار نخواهند داد و از این رو باید سیاست ظریف و موثر تخریب اسلام حقیقی
و تقویت اسلان کاذب را در پیش گرفت.
استعمار انگلستان تشخیص داد که
تنها راه تخریب اسلام توسل به حربۀ «مذهب علیه مذهب» بوده و بر این اساس
باید خود اسلام یا به عبارتی دقیقتر تفکری انحرافی اما مشابه با اسلام را
وسیله مبارزه با اسلام واقعی قرار دهند. این سیاست که مشابه آن در دوران
خلافت امیرالمومنین علی(ع) از سوی معاویه نیز مورد استفاده قرار گرفته بود و
امروز خود را در قالب گروههای افراطی و به ظاهر اسلامگرای وهابی و سلفیت
قتالی ظاهر کرده است، در عمل وحدت مسلمین را هدف قرار داده و ظرفیت
ملتهای مسلمان را برای رویایی پرقدرت علیه تجاوزات متنوع نظامهای
استکباری از بین میبرد.
با واکاوی دقیقتر خواستگاه و منشاء رشد و
گسترش این جریانات انحرافی که اساساً هیچ ارتباط منطقی با اصل اسلام نداشته
و علیرغم مسلمان نامیدن خود، فقط نوعی تفکر هستند که علیه اسلام فعالیت
میکنند، به چهار عامل اصلی میرسیم که به عنوان بستر شکلگیری عمل
میکنند.
1. فقدان سواد دینی: یکی از جدیترین و فراگیرترین آسیبها در
گروههای سلفی و تروریستی عدم بهرهمندی از معلومات دینی است که در کل باعث
خودرأیی و تفسیر شخصی عناصر آنها از دین شده است. برسیها نشان میدهد که
اکثر اعضای این گروهها یا بیسواد بوده یا از حداقل سواد برخوردار
میباشند. غیر از این موضوع اکثر افراد در چنین گروههایی تحصیلاتی خارج از
حوزههای دینی داشته یا عمدتاً از منابع دست چندم و نامعتبر اعتقادات و
آگاهیهای خود را کسب نمودهاند.
2. عدم ارتباط مناسب با روحانیت و
علمای دینی: فقدان حضور پررنگ علمای دین در عرصههای تبلیغی، بستری را
بوجود آورده که جوانان جویای دین، امکان سیراب شدن از چشمه اصیل معارف دینی
را نداشته باشند و جذب تفکرات و دیدگاههای انحرافی گردند. این پدیده در
برخی موارد منجر به گرایش این افراد به عرفانهای کاذب و حتی شیطانپرستی
شده است و در برخی موارد نیز منجر به گرایش به گروههای افراطی سلفی
میگردد. در هر دو مورد ارتباط ضعیف ارگانیک بین علمای دین و جامعه در
شکلگیری انحرافات مؤثر بوده است.
3. حضور و فعالیت گروههای افراطی و
انحرافی: در فقدان فعالیت گروههای اصیل دینی، گروههای افراطی و انحرافی
توانستهاند برخی ازحوزههای اجتماعی را بدست گرفته و خودنمایی نمایند که
این خود بستری برای جذب جوانان پاک و ناآگاهی شده است که درد دین دارند ولی
امکان دستیابی به سرچشمه روشن معارف را در اختیار ندارند و لذا به راحتی
در دام گروههایی دچار میشوند که با ظاهر دینی آنان را جذب مینمایند. این
گروه ها توانستهاند با انجام فعالیتهای تبلیغی و بدست گرفتن هدایت برخی
مساجد و مراکز دینی شرایط مساعدی را برای ترویج افکار خود فراهم آورند. از
سوی دیگر نیز با انجام اقدامات تخریبی و ایزایی عرصه را برای فعالیت علمای
دینی تنگ نمودهاند که از نمونههای آن تهدید یا اقدام به ترور برخی علمای
اهل سنت فعال و آگاه منطقه است.
4. عدم توجه به مبانی وحدت اسلامی در
سطوح پایین جامعه: به غم هدایتها و نگاه مثبت علمای بزرگ دنیای اسلام مبنی
بربشارت امت اسلامی در شکل گیری وحدت، متاسفانه در سطوح پائین جامعه برخی
رفتارهای متناقض بروز میکند. بررسی آراء و نظریات بزرگان همچون امام
خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نشان میدهد که مقوله وحدت یک اصل استراتژیک
در بین مسلمین است، اما در برخی از عرصههای کوچک مشاهده میشود که افرادی
دانسته یا ندانسته با طرح مسائل اختلافافکن و دامنزدن به اختلافات،
زمینهساز فعالیتهای افراطی میشوند و متاسفانه این روند همچنان در طرفین
روبه تزاید میگذارد. به این معنی که هر طرف بجای اثبات حقانیت خود سعی در
نفی دیگران از طریق تخریب دارد. این روند موجب گسترش فعالیتهای افراطی و
سازماندهی گروههای تندرو میشود. چنانکه در بررسی برخی اقدامات گروههای
سلفی، توهینهای طرف مقابل به عنوان یکی از دلایل اصلی توجیه اقدامات
خشونتبار مطرح شده است. به هر حال مقوله سلفیگری به عنوان یک جریان فکری
منحرف و زاییده دست استکبار امروز به عنوان یکی از عوامل اصلی برهمزنی
وحدت مسلمین مطرح میباشد.
زمانی که جهان آکنده از حرج و مرج شود آشوبها پدید آید و اموال یکدیگر را به غارت برند خداوند کسی را برمی انگیزد که زمین را پر از عدل و داد میکند چنانکه از ظلم و ستم پرشده بود
بحارالانوار ج 36 ص 307
کشتار و غارت درسوریه + کشتار و غارت در میانمار+ تظاهرات و اعتصابات یونان+ تظاهرات و اعتصابات اسپانیا + کشتار در عراق + بحرین + عربستان + پاکستان + افغانستان + ...
هر کس در کفر دشمنان ما (اهل بیت) و کسانی که به ما ظلم کرده اند شک کند او خود کافر است