به گزارش بولتن نیوز، چایخانه در ایران حدود ۴۰۰ سال قدمت دارد. پیشینهٔ مصرف چای در ایران به سده هفدهم میلادی میرسد. جهانگردان از چایخانههایی گفتهاند که بزرگان و توانگران در آن جا جمع شده و چای مینوشیدند.
با آمدن چاي به ايران و كشت اين گياه در بعضي از مناطق شمالي ايران و ذائقه پذير شدن طعم چاي دم كرده ميان مردم، كمكم چاي جاي قهوه را در قهوه خانه گرفت. از نيمه دوم قرن سيزدهم هجري چاي نوشي در قهوه خانه ها معمول شد. ليكن نام قهره خانه همچنان بر آنها باقي ماند.
علاوه بر نوشیدن چای، قهوه و غذا خوردن اموری نظیر اطلاعرسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی _ اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمیهایی چون مدیحهسرایی، نقالی، شاهنامهخوانی، غزلخوانی، سخنوری و مشاعره هم در چایخانهها رواج پیدا کردند و این مکان به عنوان نهاد با اهمیت از جهت فرهنگی معرفی شد.
قهوه خانه هاي قديم درون شهري بهترين و جذابترين اماكن عمومي شهرها براي گذراندن اوقات فراغت بودند. هر يك از آنها معمولاً محل اجتماع و پاتوغ گروهي از قشرها و صنفهاي گوناگون بود.
قهوه خانه هاي سرراهي يا ميان جادهاي نيز كه به آنها چايخانه هم ميگفتند، در گذشته اكثراً سرپناههايي براي استراحت و رفع خستگي مسافران خسته و مانده بين راهي بود. اين قهوهخانه ها معمولاً به دسته و صنفي خاص اختصاص نداشتند و مشتريان آنها رهگذراني بودند كه براي نوشيدن چاي و كشيدن قليان و خوردن صبحانه يا ناهار و يا شام به اين قهوهخانه ها ميرفتند.
با ريشه گرفتن قهوه خانه در متن جامعه و ميان توده مردم و توسعه آن در شهرها قهوه خانه توانست به صورت يك واحد صنفي فعال با كاركرد اجتماعي ـ فرهنگي ويژه و مشخصي خودنمايي كند.
قهوه خانه در جامعه ايران، تحول و دگرگوني بزرگي در شكل گردهمايي هاي مردم و شيوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمي هاي آنان فراهم آورد. مردم از هر قشر و گروه هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه، و در ايام و اوقات بيكاري در قهوه خانه ها جمع ميشدند و ساعتها به گفت وگو با هم و تبادل نظر درباره كارهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي ميپرداختند.
در مجالس شبانه قهوهخانه ها، به خصوص شبهاي ماه رمضان كه آيين هاي سخنوري و مرثيه سرايي و نقالي و شاهنامه خواني و بازيهاي قهوه خانه اي در آن برگزار ميشد، معمولاً جمع زيادي از اهالي محل و مردم محله هاي ديگر شركت ميكردند و در يك محفل انس و دوستي و فضاي فرهنگي و ادبي با هم ارتباط برقرار ميكردند.
با تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه به خصوص ورود رادیو و تلویزیون کمکم قهوه خانه را خلوت، منزوی و متروک کرد تا حدی که به سالنهایی کثیف و کهنه با وسایل فرسوده و مستعمل تبدیل شد و در برگیرنده روابط اجتماعی ناهنجار، برخوردهای رکیک، تجمع معتادان و بزهکاران و كشيدن قليان و از آن دست شد كه علاوه بر بيماريهاي متعدد نهاد خانواده را نيز مورد هدف قرار داد.
قهوه خانه كه تا چند دهه پيش كانون نشر و ترويج فرهنگ سنتي و دستاوردهاي ادبي و هنري گذشتگان ما بود و توانسته بود تا حدي يادمانهاي گذشته را در جامعه ايران و ميان عامه مردم زنده و پايدار نگه دارد كم كم كاركرد خود را از دست داد در زمان حاضر ديگر هيچ اثري از آن قهوهخانه ها در زندگي اجتماعي ايرانيان مشاهده نميشود مگر در برخي روستاها كه هنوز بافت سنتي آنها دست نخورده باقي مانده است.
به هر حال اين روزها گويا موضوع چاي و چايخانه دارد دوباره به يكي از صنفهاي مطرح و مورد علاقه گروه هاي خاصي از جامعه از جمله برخي هنرمندان متمول و ورزشكاران و ... قرار می گیرد و خبر ها حاكي از دست به دست شدن و خريد و فروش جوازهاي 100 يا 200 ميليون توماني تا الي ماشاالله در اين صنف دارد.
در واقع بايد گفت در پناه نظارتهاي آگاهانه مراجع ذي صلاحي كه براي قهوه خانه ها جواز صادر مي كنند، امروز شاهد تشكيل نوعي از محافل خصوصي و پاتوقهاي خاص هستيم. يك قهوه خانه پاتوق دختران و پسران دانشجويي است كه آمده اند تا قليان بكشند و ساعتي را تفريح كنند؛ قهوه خانه ديگر پاتوق هنرمنداني است كه به دنبال پيدا كردن كار تازه هستند؛ پاتوق ديگر محلي است براي تجمع ورزشكاراني از يك گروه ورزشي؛ قهوه خانه ديگر فقط از دختراني پذيرايي مي كند كه مي خواهند در خلوت خود قليان بكشند؛ قهوه خانه ديگر پاتوق دختر پسرهايي است كه با هم دوست هستند و يا به طور گروهي با هم آشنا شده اند و مي آيند تا قلياني بكشند و هوايي تازه كنند!؛ قهوه خانه ديگر مكاني است براي معاملات بزرگ و كلان اقتصادي كشور و در آن آخر هم قهوه خاني اي است كه همه چيز عرضه مي كند به جز قهوه و قليان و چايي!!.
به هر حال تنها چيزي كه گويا در بين همه قهوه خانه ها مشترك است قليان است و هزار بيماري ناشي از آن كه ده هزار بار از سوي مراجع بهداشتي و پذشكي در رابطه با زيانها غير قابل تصور آن تذكر داده شده است و اما گوش شنوايي براي شنيدن آن نيست!. بهتر است بگوييم كه جوازهاي كسبي كه 200 يا 300 ميليون تومان جابجا مي شود ديگر گوشي براي شنيدن و چشمي براي ديدن و دلي براي رحم كردن باقي نگذاشته است و متوليان امر هم شايد به شكلي در اين بين دستي بالا زده باشند. البته اگر ريا نباشد!.
آخر در اين مملكت بيشتر چيزها ديگر با معيار پول سنجيده مي شود و كمتر كسي است كه به چرندهايي چون سلامت و بهداشت و سرطان و از اين حرفها توجه كند. به قولي هركس پول داشت مي تواند قاپش را بياندازد بيخ ديوار و هر كس زور داشت مي تواند در سهم برنده سهيم باشد. در اين بين مردم كوچه و بازار و دختركان و پسركان تازه به سن جواني رسيده سكه هايي هستند براي پر كردن دخلي كه قرار است هر شب خالي شود در زير ميزهايي پر از ستاره با طعم دو سيب!.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ضمنا شايد بعضي وقتها بين ستاره ها و صاحب قليان دعوايي هم بشه ولي شما به دل نگيرين چون بهش مي گن جنگ زرگري و از قديما سر گذر ها مرسوم بوده و براي سرگرم كردن تماشا چي ها است!.
به هر حال از قديم هم آسپيران دود كار داشتيم، هم قنبر و هم قهوه خونه قنبر !
تاريخ ايران هميشه به دست يقه سفيدها نوشته شده و مردم هم تو بازي قاپو قاپ بازي هميشه بازنده!
اگه سنگين نبود و شد بزن زنگو