کد خبر: ۱۴۱۶۳۹
تاریخ انتشار:

خاطره‌ای از یك كتاب دزدی

وقتی به نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران فكر می‌كنم، اولین چیزی كه به ذهنم می‌رسد، دیدن اقوام مختلف بلوچ، ترك، كرد و... با لباس‌های محلی‌شان است كه همگی اینها نویدبخش وحدت ملی است. همچنین افرادی كه به صورت خانوادگی از شهرستان برای خرید كتاب به‌تهران سفر می‌كنند، صمیمیت و بی‌ریایی ما ایرانیان را نشان می‌دهد.

بولتن نیوز ، یكی از زیباترین صحنه های زندگی من این است كه در نمایشگاه همه هنگام خستگی، روزنامه یا زیراندازی پهن می كنند و روی زمین می نشینند و نزدیكشان انبوهی از كیسه های كتاب قرار دارد. این همه زیبایی به همراه فضای معنوی محل برگزاری نمایشگاه فعلی از نگاه عده ای نادیده انگاشته می شود، منظورم فرنگ رفته هایی است كه مرعوب نمایشگاه های غربی شده اند.
 
در حالی كه آنها هیچ گاه به ویژگی تركیبی نمایشگاه و فروشگاه كتاب تهران توجه نمی كنند. این تركیب فرصتی بی نظیر در دنیاست؛ زیرا كه در 10 روز پنج میلیون بازدیدكننده را می تواند به خود جلب كند، حتی اگر درصد بالایی از این تعداد بازدیدكننده فقط برای تفریح آمده باشند، چه اشكالی دارد كه ما رویدادی مثل نمایشگاه كتاب داشته باشیم كه تفریح فرهنگی را بین مردم رواج دهد؟ در بین همین تفریحات فرهنگی است كه فرد بالاخره یكی دو كتاب هم خریداری می كند و نگاهی به غرفه ها و عناوین كتاب هایشان می اندازد.
 
شاید برایتان جالب باشد كه بدانید من در خاطرات یك فرد از تركیه خوانده بودم كه خیابان انقلاب ما برایش جای بسیار عجیبی بود كه این تعداد كتابفروش در كنار هم مشغول به كار هستند. دیگر چه برسد به نمایشگاه كتاب با این همه مخاطب!

ولی من چند انتقاد هم به نمایشگاه دارم؛ یكی وجود ناشران آموزشی است كه به نظرم واقعا هم كم سوادی را برای دانش آموزان ما رایج كرده اند و هم فقط پول های مردم را می گیرند، بدون آن كه تاثیر خاصی در طرز فكر آنها داشته باشند.
 
دیگری كمبود سرویس های بهداشتی بوده و در نهایت غذاخوری های بد نمایشگاه است كه قیمت شان بالا و كیفیت شان پایین است. بارها هم دیده ایم كه مردم ترجیح می دهند از خانه غذا بیاورند. كاش غرفه های غذاخوری را با قیمت پایین تر یا حتی رایگان اجاره می دادند تا این هزینه ها، صرف بهبود كیفیت غذا می شد.

از اینها كه بگذریم، چند بار اتفاقات جالبی برای من در ایام نمایشگاه رخ داده است. یك بار به دنبال كتابی برای نوه ام بودم. خیلی گشتم و بالاخره كتاب مورد نظرم را نیافتم. از ناشری راهنمایی خواستم. او آخر سر به من چند كتاب داد. گفتم: این كتاب ها برای سن الان نوه ام مناسب نیست. ناشر می گفت: اشكالی ندارد. نگه دار. بعد كه بزرگ شد به او بده بخواند.

یك بار دیگر در غرفه نشر هزاره ققنوس نشسته بودم و با ناشر آن، آقای حاجی آبادی صحبت می كردم كه یكمرتبه دیدم ایشان یك نفر را صدا كرد و كتابی به او هدیه داد و آن شخص رفت.
 
جریان از این قرار بود كه آن شخص داشت این كتاب را یواشكی برمی داشت. ناشر كه متوجه می شود خودش كتاب را به او هدیه می دهد. دلیلش را كه از او پرسیدم گفت: شاید واقعا این كتاب را دوست داشته، ولی پول نداشته كه آن را بخرد. خودم به او هدیه دادم تا اسم دزدی هم رویش نباشد.

نمایشگاه كتاب برای من سراسر خاطره است؛ زیرا من در غرفه بعضی ناشران می ایستم و دورادور به برخورد و رفتار و نوع انتخاب بازدیدكنندگان نگاه می كنم تا از این طریق با سلایق و علایق آنها بیشتر آشنا شوم و در این بین اتفاق های جالب زیادی هم رخ می دهد.
 
محمدعلی گودینی - داستان نویس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین