به گزارش بولتن نیوز، مشایی خود نیز در آفرینش این حاشیه ها بسیار موثر و البته مصر بوده است، آنجا که در سخنرانی های خود موکدا تکرار می کرد که به من می گویند اگر حرف نزنی کسی کاری به تو ندارد، ولی من حرف هایم را می زنم و هیچگاه نیز سکوت نخواهم کرد.
انتقادها از مشایی از دیدگاه های منسوب
به وی درباره امام زمان (عج) در دوره ریاست بر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
آغاز شد. از ادعای ارتباط با امام عصر (عج) تا انداختن سجاده برای ایشان در هنگام
نماز جماعت، یا قرار دادن بشقاب برای امام زمان (عج) هنگام صرف غذا و احداث جاده
ظهور شایعات و مباحثی بودند که طرح آنها به اسفندیار رحیم مشایی منسوب می شد.
پس از رسیدن محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری نیز با
عزیمت مشایی به سازمان میراث فرهنگی این مباحث با تفاوت هایی مطرح بود.
اما روزهای آخر دولت نهم اتفاقاتی را با خود به همراه داشت که حتی با گذشت نزدیک به چهار سال تحلیل آنها به راحتی مقدور نیست. برکناری سه وزیر در چند روز مانده به پایان عمر دولت، در حالی که این اتفاق دولت را از رسمیت می انداخت، اتفاقی بود که در تحلیل های ارائه شده از آن، محور تحولات اسفندیار خان مشایی بود.
گفته شد پس از تصمیم رئیس دولت برای انتصاب نزدیکترین یار بعد از این خود، به معاونت اول رئیس جمهوری، مخالفت مکتوب مقام معظم رهبری با این تصمیم و بی پاسخ گذاشتن حدود یک هفته ای آن از سوی محمود احمدی نژاد، در آخرین جلسه هیات دولت نهم، وزرای بهداشت، فرهنگ و اطلاعات به این موضوع معترض می شوند که این مسئله به برکناری ایشان از سوی رئیس جمهور می انجامد و اگر چه با توافقی نامرئی، صفارهرندی در چند روز آخر از استعفای تحمیل شده به خود منصرف شد، تا دولت چند روز آخر کاری خود را به هر ترتیب سپری کند، اما این اتاق سرآغاز سلسله ای از رویدادهای مهم در دولت دهم شد.
با توجه به این اتفاقات و نیز قرار گرفتن اسفندیار رحیم مشایی در پست ریاست دفتر رئیس جمهور، هم نقش و جایگاه وی با کسب حدود 17 پست و عنوان دولتی، در ساحت سیاست ارتقا یافت و هم تحرکات وی به نحو چشمگیری افزایش یافت. سخنرانی های متعدد و متهورانه وی مخالفتها و جنجالهای زیادی برانگیخت که البته عموم مخالفتها با این سخنان، بیشتر برای اینکه رحیم مشایی بیان کننده آنها بود و به بهانه برخی سخنانی که از او منتشر شده است، -مثل سخنرانی وی درباره سپری شدن دوره اسلامگرایی- عنوان می شد و کمتر به محتوای این سخنرانی ها پرداخته شد. به عنوان مثال سخنان و نظرات مشایی درباره موسیقی در حالی که تنافری با نظرات فقهی مراجع نداشت، از سوی علما، مراجع و اقشار مذهبی با مخالفت گسترده و شدید مواجه شد و البته هیچ کس به نقد سخنان وی نپرداخت، بلکه همه مخالفان صرفا به رد سخنان او همت گماردند.
اینها گذشت تا نخستین روز اردیبهشت سال 1390 و پس از بازگشت احمدی نژاد از سفر استانی کردستان.
اعلام خبر پذیرش استعفای وزیر اطلاعات در
سایت اطلاع رسانی ریاست جمهوری پیش از سفر استانی هیات دولت به کردستان، موجی از
مخالفتها با این تصمیم رئیس جمهور را تحت عنوان اینکه مخالفت مصلحی با تصمیمات و
مداخلات مشایی در وزارت اطلاعات باعث وادار کردن او به استعفا دادن بوده است، به
راه انداخت و نهایتا به انتشار دست نوشته ای دیگر از مقام معظم رهبری منجر شد که
این بار نه به رئیس جمهور که خطاب به وزیر مستعفی اطلاعات نگاشته شده و او را در
سمت خود ابقا کرده بود.
احمدی نژاد در تصمیمی که به انتحار سیاسی می مانست، پس از
دیدار از پیش برنامه ریزی شده با قائم مقام کنگره خلق چین، البته در محل دفتر
همسرش در جوار محل سکونت خود در مجموعه نهاد ریاست جمهوری، در عصر سوم اردیبهشت
سال 90،
چنانکه زمزمه های آن از صبح این روز شنیده می شد، دیگر تا 11 اردیبهشت در محل کار
خود حاضر نشد.
این اتفاق چنانکه برای احمدی نژاد و دولت او به نوعی یک نقطه عطف بود، برای مشایی سرآغاز دوره ای تقریبا 20 ماهه از پرده پوشی و عدم حضور علنی بود. این رخداد همچنین دست مخالفان سیاسی احمدی نژاد را نیز که پیش از این تحت تاثیر جو غالب حمایت رهبر معظم انقلاب از وی، بسته بود، کاملا گشود.
عنوان جریان انحرافی که پیش از این نیز خطاب به چهره برتر اطرافیان احمدی نژاد اطلاق می شد، از این پس نام اصلی این گروه شد و کار تا آنجا پیش رفت که برخی از چهره های سیاسی سابقا طرفدار احمدی نژاد، لیدر جریان انحرافی را نه مشایی که خود احمدی نژاد عنوان کردند که البته پر بیراه نیز نگفتند.
اصولگرایان مخالف احمدی نژاد و مشایی مدعی بودند که آنها دم از ولایتمداری می زنند اما این ادعا صرفا پوششی برای نیات واقعی آنان در راستای کنار گذاشتن روحانیت از ساحت سیاست و اجتماع جمهوری اسلامی ایران است.
آنچه تا اینجا در این نوشتار آمد، شمه ای از وقایعی بود که به انحرافی نامیدن مشایی منجر شد و البته عموما متکی به شواهد و اسنادی نه چندان متقن است، بجز خانه نشینی یک هفته ای احمدی نژاد که بعید به نظر می آید بدون هماهنگی و هم نظری اسفندیار دولت صورت گرفته باشد.
تقریبا همه انتقادات به مشایی از همین نوع بودند و هیچ کس به حوزه مسئولیتی وی که دایره گسترده ای را نیز شامل می شود و مملو از انتصابات غلط، عملکردهای پرحاشیه، ضعیف و غیرکارشناسی و اتلاف آبروی نظام و بیت المال بوده است، کمترین توجهی نداشته است.
ریاست دفتر رئیس جمهور، سرپرستی نهاد رياست جمهوری، نمايندگی ويژه رئيس جمهوری جهت تصميمگيری در مورد نحوه اجرای اختيارات هيأت وزيران در امور نفت، رياست شورای هماهنگی مناطق آزاد و ويژه اقتصادی، رياست گروه مشاوران جوان رياست جمهوری، مسئوليت انتصاب مديرعامل صندوق مهر امام رضا (ع)، مسئوليت كنترل و نظارت مرکز امور حقوقی بينالمللي رياست جمهوری، نماينده تامالاختيار رئيس جمهوری در ستاد مرکزی راهيان نور، رئيس كارگروه زيارت و فرهنگ رضوی، عضويت در شورای فرهنگی دولت، رئیس کميته عالی در مورد طرح خط لوله گاز ايران – پاکستان – هند، نمايندگی رئیس جمهوری در شورای نظارت بر سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، جانشين رئیس جمهوری در شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، رئیس مرکز مطالعات جهانی شدن، عضو کميسيون اقتصادی دولت، عضويت در کارگروه حمايت از توليد و رئیس کمیسیون فرهنگی دولت بخشی از مسئولیتهای این سالهای مشایی بوده که البته برخی از آنها واگذار شده، اما همچنان تحت سیطره و نفوذ ناپیدای او هستند، چرا که کسانی که به جای وی منصوب شده اند، همه از ریزه خواران خوان خود او بوده اند.
تعدادی از افرادی که مشایی در این سمتها به کار گرفته عبارتند از: علی مهدی مديركل توسعه منابع انساني تشكيلات و آموزش، محمدعلی زهره ای معاون پشتیبانی و تحول اداری مهمترين و اصلي ترين مردان نهاد رياست جمهوري هستند كه با وجود اعلام سياست ايجاد تحول اداري، نتيجه عملكرد آنها باعث شده است تا نارضايتي هاي بسياري نزد كاركنان و پرسنل رياست جمهوري ايجاد شود.
اداره شوراي هماهنگي مناطق آزاد و ويژه اقتصادي از سوي مشايي به حميدرضا بقايي واگذار شد كه اين يكي هنوز فكر مي كند يك پسر بچه 16 ساله دبيرستاني است و رفتارهاي نوجوانان بسيار پرانرژي را از خود به نمايش مي گذارد و مثلا وقتي خبرنگاران براي گفتگو به طرف او مي روند، به يكباره تيك آف كرده و از جمع خبرنگاران مي گريزد. عملكرد او نيز از دوره مسئوليت دفتر رحيم مشايي در راديو پيام تا سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، سازمان ميراث فرهنگي و رياست اين سازمان و حالا نهاد رياست جمهوري همواره مايه تحميل هزينه ناكارآمدي به مجموعه متبوع وي بوده است. اين روزها در نهاد رياست جمهوري و معاونت اجرايي رئيس جمهور نيز عليرغم تاكيد رئيس جمهور مبني بر سركشي وي از نحوه اجراي مصوبات سفرهاي استاني، بقايي ترجيح مي دهد، در سفرهاي خارجي همراه احمدي نژاد باشد، تا خداي ناكرده گربه به رئيسش شاخ نزند.
جمال الدين علي الحسيني جانشين وي در ستاد راهيان نور است، محمد شريف ملك زاده منصوب وي در شورايعالي امور ايرانيان خارج از كشور، محمدحسن صالحي مرام مديركل سابق اشتغال اتباع خارجي وزارت كار و امور اجتماعي معاون ارتباطات و اطلاع رساني (كه محمد شيخان جانشين وي شد)، مهدي آشتياني معاون مراسم و تشريفات و محمدجعفر بهداد كه شايد در ميان اين مردان سرآمد به لحاظ تجربه و تخصص كاري باشد معاون سياسي وي در دفتر رئيس جمهور بودند.
به نظر می رسد نیازی به توضیح نیست که عملکرد هر یک از افراد نامبرده منشا چه آثاری برای دولت و کشور بوده است، اما تذکر این نکته لازم است که هر قدر انحراف عقیدتی و اندیشه ای که به مشایی نسبت داده می شود، راحت نیست، ارزیابی عملکرد وی در عرصه اجرا و به کارگیری نیروهای فاقد تجربه و تخصص لازم در مسند انتصابی گواهی آشکار بر ناکارآمدی وی در ساحت اجرایی است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
امين يا رب العالمين