به گزارش بولتن نیوز، گرامی نه چندان اهل مصاحبه و جنجال های رسانه ایست و نه حتی اینطور که می گوید چندان علاقه ای به مشهور شدن دارد. می گوید به هیچ وجه حاضر نیست برای تبدیل شدن به یک سوپراستار هر کاری انجام دهد. می گوید نه طبیعت را دوست دارد و نه تکنولوژی و شهر را. پای صحبت های او نشستیم تا هم بیشتر از خودش بدانیم و هم در جریان چگونگی فعالیتش درسینما و تلویزیون و به خصوص فیلم سینمایی "قاعدۀ تصادف" قرار بگیریم.
لطفاً در آغاز کمی دربارۀ "قاعدۀ تصادف" و چگونگی همکاری ات با این پروژه سینمایی برای ما بگو.راستش با این که من دیرتر از دیگربازیگران به گروه اضافه شدم، به غیر از نقش شهرزاد که از خیلی قبل تر انتخاب شده بود، در هر دوره قرار بود به جای یکی دیگر از شخصیت های دختر فیلم، بازی کنم و در نهایت درست چند روز قبل از شروع فیلمبرداری قرار شد من و بهاران بین احمدی، نقش مان را عوض کنیم و با توجه به این که به نظرم درآوردن این شخصیت در آن مدت زمان کوتاه بسیار سخت بود، تصمیم گرفتم که از قاعدۀ تصادف خارج شوم. اما با توجه به این که آوردن بازیگر جدید از بیرون از گروه مسلماً به فیلم ضربه می زد و همچنین اصرار آقای بهزادی و بچه های گروه، راضی شدم که در این کار بمانم. به هرحال الان که کمی از پروژه و روزهای تمرین و فیلمبرداری کار فاصله گرفتم، خیلی دید خوبی به کار دارم. به هرحال من ترجیح می دادم که شخصیت مریم را به شکل دیگری بازی کنم اما آقای بهزادی باوجود شخصیت مهربان شان در کار بسیار سختگیرند و نهایتاً خواسته و حرف خودشان را در کار اجرا می کنند.
پس اینطور که من متوجه شدم، اول قرار بود لادن را بازی کنی. بعد شخصیت پریسا را تمرین کردی تا این که در آخر قرار شد به جای شخصیّت مریم ایفای نقش کنی
کاملاً درست است. ببینید. واقعیت این است که البته مشکلاتی در فیلمبرداری قاعدۀ تصادف برای شخص من وجود داشت، اما وقتی الان که چندماهی از اون روزها گذشته فکر می کنم، اولاً ما یک گروه فوق العاده خوب داشتیم و روابط اعضای گروه واقعاً دوستانه و خوب بود. و در واقع شاید چون من کمی یاغی ام مشکلاتی به وجود آمده بود. واقعیت این است که بازیگر باید خود را در اختیار کارگردان کار قرار دهد و این درواقع اولین درس بازیگری است که من چه در دانشگاه و چه در تجربۀ کار آموخته ام. از طرفی جدای شخصیت آرام و قدرتمند آقای بهزادی که در تمام لحظات کار و باوجود مشکلاتی که بعضاً در کار پیش می آمد، همیشه با آرامش و متانت با اعضای گروه در ارتباط بود، دستیار اول ایشان، خانم فاطمه زیوری هم مثل یک مادر مهربان در کنار بچه ها بود. به هرحال بحث های جدی در مورد مسائل مختلف در کار، بخشی از این کار است و این به شخصیت خوب آقای بهزادی مربوط می شود که در کمال آرامش، بازیگری را که گاهی حتی پایش را از گلیمش درازتر می کرد، تحمل می کرد و سعی می کرد انرژی بچه ها را در مسیر کار قرار دهد.
تو فارغ التحصیل رشتۀ تئاتری. کمی از دانشگاه هنر و زندگی تحصیلی ات صحبت کن!
خوب ... من ابتدا یک ترم مهندسی عمران خواندم. بعد معماری خواندم و بعد از فارغ التحصیلی در این رشته، دوباره در سال 85 در کنکور هنر شرکت کردم تا در رشتۀ تئاتر تحصیل کنم. همزمان با خواندن تئاتر و فعالیت به عنوان بازیگر در این رشته، از سال 87 برای اولین بار بازی در برابر دوربین و اصطلاحاً کار تصویر را آغاز کردم. در این فاصله در سریال "فاصله ها" و 5 فیلم سینمایی بازی کردم. یکی از سینمایی ها توقیف شد و 2 تای دیگر هم معلوم نیست کی و چگونه اکران شوند. اما 2 فیلم دیگر یعنی "قاعده تصادف" و همچنین فیلم "هیچ کجا هیچ کس" به جشنوارۀ فجر رسید.
آیا درحال حاضر هم مشغول تئاتری هستی
به هرحال من معمولاً در هر یک دوره فقط می توانم سر یک کار باشم. پیشنهاداتی برای بازی در چندتئاتر داشتم اما باتوجه به این که از آبان سال91 مشغول بازی در پروژۀ سینمایی آقای نیما جاویدی هستم، متاسفانه چندوقتی است که کمی از فضای تئاتر دور شده ام.
ملبورن به کارگردانی نیما جاویدی! لطفاً کمی هم دربارۀ آن صحبت کن
خوب. این فیلم با مشکلات زیادی در تولیدش دست و پنجه نرم کرده و هنوز هم فیلمبرداری اش آغاز نشده، درحالی که همان طورر که گفتم من از آبان پارسال، تقریباً همزمان با آغاز فیلمبرداری قاعدۀ تصادف، سرتمرین های ملبورن هم بوده ام. عوامل و تهیه کنندۀ فیلم می خواستند ملبورن را به جشنوارۀ پارسال برسانند اما حدود یکی دو هفته پیش بلاخره تاریخ کلید خوردن فیلم اعلام شد. فیلم سینمایی ملبورن که به تهیه کنندگی آقای نوروزبیگی و بازی آقای پیمان معادی و خانم نگارجواهریان توسط آقای جاویدی کارگردانی می شود.
ان شاء الله که فیلم خوبی باشد و تو هم درآن موفق باشی. حالا این تاریخ اعلام شده چه زمانی است، ان شاء الله
10 اردیبهشت . اینطور که از آخرین اخبار حواشی فیلم دستگیرم شده، قرار است که 10 اردیبهشت ماه 92 بلاخره، فیلمبرداری ملبورن را آغاز کنیم.
روشنک گرامی از اواسط دهۀ هشتاد کار تئاتر را آغاز کرده و از همان سال ها هم فعالیت در حوزۀ تصویر (سینما و تلویزیون) را آغاز کرده است. خودت فکر نمی کنی که بسیار کم کار بوده ای
یک بخشی از کار نکردن یا کم کار بودن من برمی گردد به انتخاب ها و حساسیتی که شخصاً برای انتخاب اولین کار تصویری ام داشتم. به هرحال من اصلاً دوست ندارم و حاضر نیستم به هرقیمتی در هرفیلمی بازی کنم و همیشه از خودم پرسیده ام که چرا باید در فیلمی که سلیقۀ من نیست، بازی کنم. گاهی اوقات می بینم که برخی ازهمکارانم در فیلمی بازی می کنند که حتی حاضر نیستند یک بار به عنوان مخاطب آن فیلم را ببینند و این برای واقعاً تجب برانگیز است!
بسیار عالی . حالا این سلیقۀ سینمایی که آن را معیار انتخاب هایت می دانی، چیست
سلیقۀ سینمایی من، سینمای مستقل است. اما راستش فکر می کنم هرچه زمان جلوتر می رود اوضاع بدتر و بدتر می شود. مثلاً فیلم ما به عنوان فیلمی مستقل که شاید به لحاظ کیفی(به استناد آمار جشنوارۀ فجر و همین منتقدان داخل سینمای ایران) لااقل از میان فیلم های اکران نوروزی92 بهتر و به هنر سینما نزدیک تر است، از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیست و تهیه کنندۀ سینما هم در چنین وضعیتی، مسلماًٌ قید ساختن چنین کارهایی را می زند و سرمایه اش را در فیلم های این چنینی هدر نمی دهد و طبیعتاً به سمت سینمای گیشه و پول سازتری جذب می شود که به نظر من این برای فرهنگ و هنر ما و برای سینمای من سم است.
کمی بیشتر از خودت بگو. کلاً آدم خوش بین، خوشحال، خوش شانسی هستی یا بدبین و نمی دانم بد شانس؟
خوب من کلاً آدم بدبینی هستم. نه طبیعت را دوست دارم و نه شهر و تکنولوژی را. از بچگی آرز داشتم کلبه ای در جادۀ اسالم-خلخال داشتم و تنها زندگی می کردم. گیلان و مردم گیلان را هم خیلی دوست دارم.
آیا به غیر بازیگری به هنرهای دیگری هم علاقه داری؟
خوب من همۀ هنرها را خیلی زیاد دوست دارم. غیر از بازیگری و تئاتر، از سنین کودکی پیانو می زدم. به غیر از پیانو، تار و ساکسفون هم می زنم. همۀ هنرها را البته به غیر از خوشنویسی دوست دارم.
"قاعدۀ تصادف" از فیلم های موفق جشنوارۀ اخیر بود. فکر می کنم شما 5سیمرغ جشنواره را گرفتید. درست است
بله. علاوه به دریافت سیمرغ بهترین فیلمنامۀ جشنوارۀ فجر و دریافت سیمرغ بهترین صدابرداری، دربخش بین الملل، جایزۀ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم و همچنین سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مخاطب بخش بین الملل را از آن خود کردیم. خوب وقتی که اجازۀ تبلیغات هم به همچین فیلمی داده نمی شود و از آن بدتر هر روز از روی پردۀ یکی از همین چندسینمایی که فیلم را اکران می کنند، پایین کشیده می شود و همان چند سینما هم فیلم را در سانس های بسیار محدودی اکران می کنند، مسلماً فیلم، حتی از عهدۀ خرج و مخارج خودش هم برنمی آید. خوب حالا شما به این سوال، پاسخ دهید: در چنین شرایطی چرا باید تهیه کنندۀ غیردولتی سینمای ما، بر روی همچنین کارهایی وقت و سرمایه و انرژی بگذارد؟
شما اجازۀ تبلیغات نداشتید! منظورت تبلیغات تلویزیونی است!
نه فقط تلویزیون. به فیلم ما اجازۀ هیچگونه تبلیغاتی (به جز در مترو) داده نشد و هیچکس هم دلیلش را نمی داند که چرا همۀ رسانه های تبلیغاتی با ما و فیلم هایی مثل "قاعدۀ تصادف" قهر کرده است. درچنین وضعی سالن های سینمایی پُرمدعایی مثل "سینمافرهنگ" هم که مدتی فیلم را پایین کشید و نمایش نداد و بعد از آن هم "سینما ایران" فیلم را از روی پرده پایین کشید. گویا مشکلاتی از سوی "بنیادسینمایی فارابی" برای قاعدۀ تصادف پیش آمده بود که باورکنید من اصلاً در جریان این دعواها و بازی های حاشیۀ هنر نیستم. حتی اگر این مسائل هم نباشد، از همان ابتدای اکران قرار بود، در تهران تنها 8سالن سینما "قاعدۀ تصادف" را نمایش دهند. و در چنین شرایطی سینمای ما هر روز از سینمای باکیفیت و اصطلاحاً هنری دور می شود.
آیا می خواهی به یکی از سوپراستارهای سینمای ما تبدیل شوی
نه واقعاً . به هرحال توی این چندسال گذشته پیشنهادات زیادی داشتم که توی فیلم هایی که هم فروش خوبی داشتند و هم بازیگرانشان به محبوبیت و معروفیت دست پیداکردند، بازی کنم، اما همه شان را رد کردم.
چرا؟ مگر سوپراستارشدن چه بدی ای دارد؟ فکر نمی کنی تو بالقوه می توانی یکی از سوپراستارهای نسل سوم زن ایرانی باشی
ببینید. من نه می خواستم و نه می توانم دروغ بگویم و در فیلمی که خودم برای دیدنش به سینما نمی روم، بازی کنم و از مخاطب حرفه ای و غیرحرفه ای سینما بخواهم بیاید و من را و فیلمم را ببیند. در واقع دوست ندارم در تولید فیلم های این چنینی که مطابق سلیقه ام نیست، نقشی داشته باشم. البته دوست دارم درکارم حرفه ای و حرفه ای تر بشوم اما فکر نمی کنم بتوانم با قواعد نانوشتۀ سینمای حرفه ای مان کنار بیایم و بتوانم خودم را در جایگاه نسل سوم سوپراستار زن سینمای ایران قرار بدهم. البته اصولاً من ترجیح می دهم که هنرمند بشوم تا سوپراستار و اصلاً علاقه ای هم ندارم سوپراستار بشوم. دلیل دیگری که فکر می کنم نتوانم به موفقیت چندانی در این عرصه نائل شوم این است که به هرحال مولفۀ شانس واقعاً نقش مهمی در این جریان دارد و من اصولاً خودم را آدم خوش شانسی نمی شناسم. ضمناً اخلاق های شخصیم طوری است که با کار حرفه ای در سینما چندان جور در نمی آید.
مثل این که سلیقۀ خاصی داری. کار چه کسانی را در سینمای ایران می پسندی
بهرام توکلی، مازیار میری، همایون اسعدیان. همین آقای اسعدیان با توجه به شناخت من از ایشان، هنرمندی خوب و تمام و کمال است اما به خاطر شرایط حاکم بر سینما بعضی وقت ها مجبور شده از خودش و ایده آلش در سینما بگذرد.
بازیگران چطور
نگارجواهریان بازیگر مورد علاقۀ من است و درواقع من عاشق بازی اش هستم.
خیلی جالبه! از میان بازیگران مرد، بازی چه کسی را می پسندی
فرهاداصلانی.
و حالا بگو از میان بازیگران مرد جوان تر، چه کسی را دوست داری! منظورم بازیگری است که بتواند روبروی تو بازی کند.
خوب. مثلاً پیمان معادی. من درحال حاضر با ایشان سرتمرین های فیلم ملبورن هستم و ایشان در فیلم نقش برادر من را بازی می کنند. خوب من واقعاً از بازی روبرویش لذت می برم و به نظرم خیلی بازیگر خوب و توانمندی است. یا پارساپیروزفر. ایشان هم بازیگر فوق العاده خوب و مستعدی هستند و اتفاقاً اگر به کارنامه شان دقت کنیم، می بینیم که هیچ گاه جایگاه درخشانی در سینما نداشته یا بهتر است بگوییم هیچ گاه به آن چه استحقاقش را داشته و دارد، در سینمای ما نرسیده است.
گفتی نگار جواهریان را دوست داری. آیا دوست داشتی به جای بازی در قاعدۀ تصادف در حوض نقاشی، به جای ایشان و روبروی شهاب حسینی بازی می کردی!
سوال جالبی است. فکر می کنم بازی آقای شهاب حسینی در فیلم "حوض نقاشی" شایستۀ چندسمیرغ (به جای یک سیمرغ) است. ایشان در این فیلم درنقش یک بیمار کم توان ذهنی بازی می کند و با توجه به این که برادر من هم متاسفانه مبتلا به این بیماری (سندروم داون) است و خوب من سال ها از نزدیک شاهد زندگی یک چنین آدمی در نزدیکی خودم بوده ام، فکر می کنم آقای حسینی به خوبی از عهدۀ ایفای این نقش برآمده و شخصیتی بسیار دوست داشتنی و نزدیک به واقعیت را در فیلم "حوض نقاشی" ساخته است و باتوجه به این موضوع آرزویم این بود که می توانستم نقش خانم نگارجواهریان را دراین فیلم بازی می کردم.
نقش و شخصیت دیگری در فیلم هایی که همزمان با "قاعدۀ تصادف" ساخته شد، بود که دوست داشتی بازیش می کردی
خوب. در فیلم های امسال بعد از نقش خانم جواهریان در "حوض نقاشی"، شخصیتی که خانم ترانه علیدوستی در فیلم "آسمان زرد کم عمق" بازی می کردند، هم برایم بسیار وسوسه انگیز بود. نقش خانم جواهریان را به خاطر برادرم و نقش خانم علیدوستی را به این خاطر که به شخصیت خودم بسیار نزدیک بود، دوست داشتم.
بگذار کمی بحث را جدی تر کنیم. چندسالی است که دوباره با اسکاری که اصغرفرهادی برای فیلم "جدایی نادر از سیمین" گرفت، در صدر اخبار سینمایی جهان قرار گرفته است. نظرت راجع به سینمای فرهادی چیست؟ با توجه به این که به تازگی با فیلم جدیدش، "گذشته" نامزد دریافت نخل طلای کن هم شده است.
من به شخصه، فیلم های قبل از "دربارۀ الی" مثل "شهرزیبا"، "رقص درغبار" و حتی "چهارشنبه سوری" را بیشتر از فیلمی مثل "جدایی. . ." می پسندیدم. فیلم جدیدشان(گذشته) را هم که هنوز ندیدم اما چندین بار آنونس این فیلم را دیده ام و واقعاً هیجانزده ام تا هرچه زودتر بازی آقای علی مصفا را در این فیلم ببینم. مشکل من این است چرا بعد از فرهادی همۀ فکر و ذکر سینما درگیر ساختن فیلم ها و سینمای اجتماعی شده است. ببینید آقای بهمن فرمان آرا سینمای مختص خودشان را دارند. خوب یا بد فیلم های ایشان به امضای فرمان آرا مزین شده اند. وقتی با خود ایشان از نزدیک برخورد کنی، فکر می کنی بیش از هرکسی دغدغۀ اجتماعی دارند. اما برخلاف این ظاهر شخصیتی، در سینمای شان هیچ اصراری برای ساختن آثار اجتماعی دیده نمی شود. ایشان سینمایی را در ایران نمایندگی می کنند که به واقع هیچ نمونه ای در سینمای ایران ندارد و مختص به خود ایشان است. بهرام توکلی هم شاید همین ویژگی را دارد که با این که فیلم هایش اجتماعی به این معنای جدید و رایج نیستند، اما فیلم های خوب و با ارزش و قابل دفاعی اند.
کدام دوران سینمای ما را می پسندی؟ اصلاً دوست داشتی در کدام دوران تاریخی به دنیا می آمدی؟
دوران رنسانس و هنراین دوران را دوست دارم. البته از آثار باروک هم لذت می برم. در سینما هم دوست داشتم، در ابتدای تاریخ سینما کار می کردم و در فیلم های صامت بازی می کردم.
سریال های تلویزیون را می بینی؟ درمیان سریال های نورزوی کدام را بیشتر دوست داشتی؟
راستش من زیاد تلویزیون نگاه نمی کنم. چون معمولاً سرکار و تمرینم و وقت نمی کنم، تلویزیون نگاه کنم. اما برنامه های رادیو 7 (شبکۀ آموزش) و بخصوص برنامه های آموزشی هنری مثل برنمۀ انیمشن که باحضور آقای بهرام عظیمی تولید شده است، را دوست دارم.
از این فرصتی که به ما دادی متشکرم. اگر صحبت خاصی در پایان داری، می شنویم؟
من هم خیلی از این فرصتی که به من دادید متشکرم و از مخاطبان تان که حوصله می کنند و وقت می گذارند و این مصاحبه را می خوانند. ببینید، من خیلی اهل حرف زدن و مصاحبه کردن نیستم اما به خاطر عدم حمایت درمورد "قاعدۀ تصادف" و همچنین این که برای این فیلم به هیچ وجه تبلیغاتی نشده، مصاحبه هایی که پیش می آمد را رد نکردم تا کمکی به فیلمم که مهجور مانده بود، کرده باشم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
نکته اش به همون تضادش بود..
که ایشون رو به اصل قضیه بر می گردوند!!!
حالا این حرفها به کنار با خودت چند چندی شما!؟
ولي سوال من اين است انجا كه وسط طبيعت است .
خودش هم متوجه نيست چه ميگويد و يا از زندگي چه ميخواهد