آنهایی که غروب پنجشنبه مشغول نماز اول وقت بودهاند، احتمالا خبر را بین دو نماز دریافت کرده باشند. اما بعید است هیچکدام از آنها وقتی صدای پیامک به گوششان میخورد، احتمال میدادند که این پیامک قرار است خبر درگذشت امیرحسین فردی را به آنها برساند.
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از رجا نیوز، امیرحسین فردی اگرچه در 64 سالگی بسر میبرد، اما شور و شوق او در پرداختن
به ادبیات باعث میشد تا کسی فکر نکند که شاید یکی از این روزها قرار است
با او وداع کنیم.
فردی جلد دوم رمان اسماعیل را با نام «گرگسالی» آماده
عرضه در نمایشگاه کتاب داشت، به تازگی یکی دیگر از دورههای جشنواره شهید
غنیپور را به پایان رسانده بود، بعد از قریب سه دهه همچنان سفت و سخت پای
کیهان بچهها ایستاده بود و البته همچنان به مدیریت مرکز آفرینشهای ادبی
حوزه هنری میپرداخت. شاید همین هم باعث شده بود تا کسی انتظار رفتنش را
نداشته باشد؛ اما صبح شنبه در حیاط حوزه هنری کمکم باید باور میکردیم
آنکه زیر پرچم ایران و جلوی رویمان آرمیده است، همان «امیرخان» خودمان است.
از شعرایی مثل علی معلم و قزوه و موسوی
گرمارودی و علیمحمد مودب گرفته تا داستاننویسانی چون سرشار و امیرخانی و
بایرامی؛ از مداح و شاعری چون حاج علی انسانی گرفته تا کارگردانی به نام
مجید مجیدی؛ از حجتالاسلام دعایی روزنامه اطلاعات گرفته تا حجتالاسلام
زائری و حتی حجتالاسلام زم و البته مسئولان و مدیران ریز و درشت فرهنگی،
همه به مراسم تشییع امیرحسین فردی آمده بودند.
تنوع عجیب و کثرت باشکوهی بود حضور این
همه چهره فرهنگی که بعید است بهانههای زیادی برای دور هم جمع شدنی
اینچنین داشته باشند. اولین نفری که بعد از قرائت قرآن سخن گفت یکی از
بچههای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) بود. هماو بود که گفت از میان
تمام عناوین فردی آنچه باعث شده است تا همه عزادار رفتن او باشیم و
اینچنین در اینجا حضور پیدا کنیم، شرافت او بود. راست میگفت! چه چیز جز
سجایای اخلاقی و تدین یک نفر میتوانست چنین طیفی را از صنفها و سلایق
مختلف یکجا جمع کند تا با هم صدا بزنند به عزت و شرف لااله الا الله...
«خیلی به مادرش وابسته و علاقهمند بود.
وقتی مادرش را از دست داد جویای احوالش شدم. گفت دیشب را تا صبح نتوانستم
بخوابم اما نه به خاطر فوت مادرم. آن روزها دوباره برخی از مسئولان
دعواهایشان را علنی کرده بودند و رهبر انقلاب تذکر داده بود. فردی میگفت
از شدت ناراحتی برای رهبر خوابم نبرد، چرا اینها رعایت این آقا را
نمیکنند؟!»
این مضمون خاطرهای بود که رییس حوزه
هنری در میان سخنانش از امیرحسین فردی تعریف کرد. محسن مومنی صحبتهایش را
با این خاطره به پایان برد تا این هم سندی دیگر باشد بر جنس دغدغههای مردی
که یکی از نمادهای ادبیات انقلاب بود.
صحبتها به میانه رسیده بود که خبر رسید
رهبر انقلاب برای درگذشت فردی پیام دادهاند: «درگذشت تأسفبار»، «هنرمند و
نویسنده متعهّد و مجاهد»، «با انگیزه و ایمان راسخ»، «تلاش صادقانهاش»
و... عبارتهایی بود که در پیام رهبر انقلاب به چشم میآمد. وقتی این عبارات
خوانده میشد و وقتی محسن مومنی گفت که: «آقای فردی عاشق رهبر انقلاب بود.
وقتی رهبری فرمودند در این روزگار رمان انقلاب فراموش شده خودش دست به کار
شد و رمان «اسماعیل» را نوشت که در جلسهای پس از تألیف این کتاب رهبر
انقلاب فرمودند جای این رمان خالی بود.» انگار بیشتر داشتیم حس میکردیم که
چه گنجی را از دست دادهایم.
تلاش او برای شکوفایی ادبیات کودک و
نوجوان انقلاب در کیهان بچهها و اهتمامش به امر آموزش از دیگر امتیازاتش
بود که هر یک از سخنرانان به بخشی از آنها اشاره کردند.
صحبتها که تمام شد، کسی شروع کرد به
مرثیهخوانی برای سالارشهیدان(ع). بعد همه زیر تابوت را گرفتند تا با قرار
دادنش در ضلع جنوبی حیاط حوزه هنری، نماز میت بخوانند. صفها بسته شد و همه
با هم شهادت دادیم که: للّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَيْراً
وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا...
و به راستی که ما از او جز خیر و خوبی
ندیدیم. خداحافظ بابای مهربان بچههای مسجد، خداحافظ آموزگار دوست داشتنی
ادبیات انقلاب، خداحافظ آقای حبیب. راستی! سلام ما را به شهید «حبیب
غنیپور» برسان...