گروهها و جریان های سیاسی اما مهمترین نقش را در میدانداری این انتخاب بزرگ بازی می کنند چرا که رقابت و تبلیغات، خود شورآفرینترین نقطه اتکا برای حضور و فعالیت و حماسه آفرینی است.
همچون گذشته، سیاسیون کمربندهای خود را بستهاند که به سلامت این بزرگراه منتهی به پاستور را طی طریق کنند. در این میان برخی کمربندها را آنقدر محکم بسته اند که تندبادهای سرسخت نیز یارای مقابله با آنها را نداشته باشند و عدهای اما تزلزل در دیدن مقصد، حتی یارای سوار شدن بر ماشین انتخابات را به آنها نداده است و فقط حرف رفتن را می زنند و فعلاً عمل رخ نداده است.
احوال گروه آخر را به وضوح می توان در جبهه اصلاحات دید.آنجایی که هر یک، سازی سر میدهند و کرسی مجریه را از آن خود می دانند و از طرفی بزرگان این قشر دم از ناامیدی و عدم اقبال عمومی می زنند. سید محمد خاتمی که باز سودای بر اریکه قدرت نشستن، وی را وادار به آمدن نموده ، در برزخی ناتعریف گیر کرده است که گاهی نیامدن را بهانه ای برای منت نهادن بر سر نظام قرار می دهد و گاهی هم با صراحت تمام از تنها بیست درصد آرای عمومی برخوردار بودن خود، صحبت میکند از طرفی هم برخی همچون موسوی خوئینیها، با شرط گذاری برای نظام، خود را مستحق ورود به انتخابات نشان میدهند.
اصلاحات اما روزگار سختی برای بازتولید خود در جامعه در پیش دارد. شاید لحظه ای تعلل باعث فنای همیشگی این جریان و گفتمان مختص به آن شود. امروز این که مقبولیت عوام از اصلاحات به حداقل رسیده است نشان از یک حقیقت بزرگی دارد که بازگویش خالی از لطف نیست. انقلاب ما بر اساس شعار« نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بنا نهاده شده است. به معنای اینکه راه روش ما جدای از سلوک غرب و شرق است. در اصلاحات، گفتمان و شیوهای را شاهد بودیم که بنا و ریشهاش در غرب نهادینه بود و سنخیتی با جامعه اسلامی ما نداشت. اگر قرار بر ادامه شیوه غرب داشتیم نهایت امر اینکه جامعه به اصلاحاتی کوچک در دولت طاغوت بسنده می نمود و طی طریق میکرد. انقلاب اسلامی اما نوید این را داد که مردم یک شیوه از جنس خود می خواهند که 98.2 آرا دلیل مستحکم این ادعا بود. اصلاح طلبان با شعارهای مردم پسند قدم در راه قدرت نهادند ولی شاکله و فحوای سیاستها، چیزی به جزء شعارهای اولیه را باز گو می کرد و شکاف شعار تا عمل و سخنان پوپولیستی به ظاهر دموکراسیمدار بعد از چندی هسته تو زرد خود را نمایان ساخت و امروز این واقعیت که اقبال از جمع اصلاح طلبان رخت بسته است را دیگر از زبان خود سران جریان می شنویم.
سر زندگی اصلاح طلبان محال است که به تحقق بنشیند مگر اینکه از دل آنها جوانههای امید برای جامعه انقلاب کرده، دیده شود که آن هم با این اوضاع عقیمی، بعید است که نمایان گردد. چرا که باور تعاریف جدید از اصلاحات برخواسته از جنس جامعه آن هم بعد از هشت سال عملکرد، برای ملت بسیار سخت است.
شاید روزنه امید اصلاحات، هاشمی باشد که خود را وارد گود نماید. هر چند زمزه های آمدنش بیش از روزهای قبل به گوش می رسد ولی سرنوشت سال 84 ، ترس عجیبی برای از دست دادن وجاهت عمومی، بر وی چیری ساخته است. به هر حال ریسک بزرگی در این میان برای شخص او وجود دارد و در هر صورت هاشمی اگر بنای آمدن دارد باید هزینه اصلاح طلبان شود و وجاهت و آبرو را در طبق اخلاص نهد که یا خاک مردگی را از وجود اصلاحات پاک نماید و یا خود را به دست فراموشی تاریخ زمان بسپارد که به شرایط امروز احتمال رخ دادن نتیجه دوم به واقعیت نزدیکتر است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
دو کلمه هم از مادر عروس شنیدیم