به گزارش بولتن نیوز به نقل از تریبون مستضعفین متن زیر گزیدهای خواندنی از کتابچه «این جبهه نیرو ندارد» نوشته ی سید ابراهیم رئوف موسوی مسئول سابق بسیج دنشجویی امام صادق(ع) است.
تصور رایج از انقلاب اسلامی این است که ایرانی بود و شاه ظالمی و امامی که آمد و آن شاه ظالم را کنار زد و حکومتی تشکیل داد تا مردم در یک فضای اسلامی و به دور از ظلم، به خوبی و خوشی زندگی کنند و به احکام الهی هم "البته” پایبند باشند.
انقلاب اسلامی این نبود. انقلاب اسلامی واقعهای نبود که در فوریه ۱۹۷۹ اتفاق افتاده باشد. انقلاب اسلامی را اینگونه تحلیل کردن شبیه این است که رسالت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را اینگونه بفهمیم که پیامبر با جامعهای مواجه بود که ظالمان به ضعیفان ستم میکردند و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ظالمان را کنار زدند تا مردم به راحتی زندگی کنند و البته معنویت هم داشته باشند و حلال و حرام را هم رعایت کنند. پیامبران،پیامی الهی میآورند و راهی کاملاً متفاوت برای حیات بشر میگشایند و جامعه را در آن مسیر به حرکت در میآوردند و این حرکت مقصدی دارد.
امام، احیاگر دین در زمانی بود که تمدن غرب بر همهی جهان حاکم شده بود و اینگونه القا میشد که یگانه راه سعادت بشر همان بیراههای است که غرب رفته است. انقلاب اسلامی ظهور کرد، و پرده از مکر شیطان کشید و نشان داد آنچه سالها راه سعادت بشر معرفی شده بود، به ناکجاآباد میانجامد. انقلاب اسلامی یک حرکت و تغییر همهجانبه در حیات بشر بود و مقصد زندگی بشر را تغییر داد. انقلاب اسلامی حرکتی بود جهت احیای دین، که سرنگونی نظام طاغوت و جایگزینی نظام سیاسی ولایی یکی از مراحل آن بود. انقلاب اسلامی حرکتی است که مسیری دارد و مراحلی، و مقصدی را دنبال میکند.
آنچه در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد، بارقهی آغازین انقلاب اسلامی بود نه تمام انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی اردوگاه یاران امام زمان علیهالسلام است تا آنان در این اردوگاه گرد هم آیند و آماده شوند و مقدمات را فراهم آورند و مردم دنیا را بیدار کنند تا آن یار بیاید. باور نکنید که امام کاری غیر از ابراز ارادت به محبوبش کرده باشد.
با این نگاه به انقلاب اسلامی، روشن میشود که چرا قرار گرفتن جامعه توسعهیافته به عنوان آرمان انقلاب اسلامی، انحراف انقلاب اسلامی و تغییر جهت آن است. و پرسش از امکان یا عدم امکان جمع اسلام و توسعه، پرسشی سادهانگارانه دانسته میشود. سخن در این نیست که آیا در این قطار میشود احکام را هم رعایت کرد یا خیر. سخن در این است که مقصد این قطار کعبه نیست، ترکستان است. و بگذار باز بپرسند مگر ترکستان رفتن حرام است؟ و مگر نمیشود انسان در ترکستان به یاد خدا باشد؟ البته من و تو حق داریم که اینگونه راحت، آینده انقلاب اسلامی را رقم بزنیم؛ یعنی بخوابیم تا دیگران رقم بزنند. و برای اینکه تعیین کنیم امری خوب است یا نه، بپرسیم آیا با داشتن آن باز هم میشود مسلمان بود؟ اما آن مادر تنهایی که بعد از بیست سال از مفقود شدن پسرش میگوید «هنوز هم هر وقت صدای زنگ در خانه میآید، میگویم پسرم آمده است.» هیچوقت با انقلاب اسلامی اینطور معامله نمیکند. میدانید بیست سال یعنی چه؟ میدانید هر وقت یعنی چه؟ هر وقت یعنی هر وقت. و خدا میداند چقدر از این مادرها هستند که میفهمند انقلاب اسلامی برای این نبود که ما هر جا خواستیم برویم و البته احکام را هم رعایت کنیم. من و تو چرا باید نگران باشیم چه بر سر انقلاب میآید؟ ما تا بهحال از چه چیزمان برای انقلاب گذشتهایم که نگران باشیم؟ آن کسانی میفهمند و نگرانند که رفتند نزد حضرت امام و گفتند ما را میگیرند، زندانی میکنند، میزنند، شکنجه میدهند، همه را به جان خریداریم. مبارزه است، اما ناموس ما را میآورند زندان جلوی چشم ما و …، چه کنیم؟ امام میفرمایند مبارزه ادامه دارد ولو بلغ ما بلغ. فجیعتر از اینش هم هست که خیلی نمیشود گفت. ساده به دستمان آمده است، اصلاً چه لزومی دارد راجع به اینکه چه بر سر انقلاب اسلامی میآید نگران باشیم و فکر کنیم. راستی ما تا حالا چند دقیقه…؟
اگر قرار بود جامعهای داشته باشیم که افراد در آن بتوانند احکام اسلامی را رعایت کنند، نیازی به این همه خون و خونریزی نبود. تفاوت مقصد انقلاب اسلامی با جامعهی خوبی که در آن افراد احکام را رعایت میکنند، مثل تفاوت کسی است که برای خدا کار میکند با کسی که کارش را برای خدا میکند.