اولین زن قصابی كه تا به حال در زندگیام دیدهام زنی است مهربان با چهرهای دوستداشتنی و دستی بخشنده كه حتی گربهها هم از مغازه اش ناامید بیرون نمیروند، چه رسد به مشتریها كه او میگوید بعضیهایشان بسیار فقیرند.
او تا به حال گوسفند نكشته چون دلش راضی به خون ریختن نشده اما لاشهها را پوست كنده، گوشتها راتكهتكه كرده، استخوانها را با ساطور خرد كرده و دلمههای خون را از دست و لباسش شسته تا زنی مفید و كمك كار خانواده باشد.
زهرا شكوهی در شهر ما یك استثناست. زنی جوان كه بر لب لبخند و در دست ساطور دارد به اندازه كافی منحصر به فرد است.
متولد چه ماهی هستید؟متولد تیر، سال 48.
تا به حال طالع زن متولد تیر را خواندهاید ؟ به شما شباهت دارد؟بله خوانده ام. خصوصیاتی كه میگوید خیلی شبیه من است.
مثلا كدام ویژگیها؟در طالعم نوشته این زن مثل خروس است كه از مرغهایش بخوبی مراقبت میكند یعنی خیلی غیرتی است و البته مغرور.
شما روی چه كسی یا چه چیزی غیرت دارید؟من دوست ندارم مردم به زنها و دخترها نگاه بد كنند یا مشتریها به من به چشم دیگری نگاه كنند. من در كارم خیلی جدیام، تا به حال هم نشده كسی به من نگاه بدی كند.
شغل قصابی برای زنها در خانواده شما مرسوم است؟نه. خواهرم وقتی شوهرش زنده بود در كشاورزی به شوهرش كمك میكرد و حالا هم كه از دنیا رفته، خودش به تنهایی كشاورزی میكند. برادرهایم هم همه شغل اداری دارند و مثل ما نیستند.
فكر میكنید شما علاقه به قصابی را از اجدادتان به ارث بردید؟نمیدانم اما این شغل را دوست دارم. 12 سال پیش به این علت وارد این كار شدم كه شوهرم در مغازه قصابیمان دست تنها بود و هر چه شاگرد میآورد دزدی میكردند و میرفتند. برای همین به شوهرم گفتم من خودم كنار دستت میایستم و كمكت میكنم. اول قبول نكرد و گفت خانه داریات را بكن اما من گفتم هم قصابی میكنم هم كار خانه. اول هم كارم را با نظافت شروع كردم و یواشیواش بقیه كارها را هم یاد گرفتم.
از صبح كه بیدار میشوید برنامه كاریتان چیست؟صبح كه برای نماز بیدار میشوم دیگر خوابم نمیبرد. همان موقع برای ناهار غذا را بار میگذارم و سر ساعت 8، مغازه را باز میكنم. ساعت 11 هم دوباره به خانه برمیگردم تا بقیه كارهای مربوط به ناهار را انجام دهم و سر ساعت 3، دوباره به مغازه برمیگردم و تا 8 شب اینجا میمانم.
چقدر درس خواندهاید؟تا كلاس پنجم ابتدایی. اما حساب و كتابم خوب است و همه گوشتهای مغازه را خودم میفروشم و حساب پولش را نگه میدارم.
پس هیچ وقت اختلاف حساب پیدا نمیكنید؟نه اصلا. همیشه حسابها به هم میخواند.
چرا فقط تا پنجم ایتدایی درس خواندهاید؟موقعیتش نبود. ما در «طرقرود» از توابع شهرستان نطنز زندگی میكردیم. آنجا هم فقط تا كلاس پنجم امكان درس خواندن وجود داشت و اگر كسی میخواست ادامه تحصیل بدهد باید به نطنز میرفت كه 40 دقیقه با محل زندگیمان فاصله داشت. خانوادهها هم حاضر نمیشدند دختر را به راه دور بفرستند.
شما دوست داشتید تا مقاطع بالاتر درس بخوانید؟بله اگر امكانات بود دوست داشتم اما آن موقع امكانات نبود و حالا كه امكانات هست دیگر مغزم كشش ندارد.
شوهر شما از روزی كه به خواستگاریتان آمد، قصاب بود؟بله. شوهرم از بچگی قصابی میكند البته اول از پادویی و كارگری شروع كرده.
آن موقع ناراحت نبودید كه زن یك قصاب میشوید؟نه ناراحت نبودم. البته آن موقع در كارخانه همبرگرسازی، در قسمت قصابی كارخانه، گوشت را بیاستخوان میكرد كه بعد از پنج شش سال كارگرها را بیرون كردند و شوهرم برای خودش مغازه باز كرد.
زندگی با یك مرد قصاب چطور است؟خوب است اما كمی خشن است، نمیشود زیاد سر به سرش بگذاری چون زود عصبانی میشود، خون با آدم این كار را میكند. هر وقت شوهرم عصبانی بشود من باید ساكت بشوم.
پس زن قصاب هم باید همین طور باشد؟نمی دانم، اما من این طور نیستم. ولی در مجموع با هم خوبیم و اگر یك روز یكی از ما نباشد جای خالی همدیگر را احساس میكنیم.
قصابی یك شغل خشن است، چطور با آن كنار آمدهاید؟ابتدای كار برایم كمی سخت بود مخصوصا وقتی شوهرم سر گوسفند را میبرید من كنار میرفتم و نگاه نمیكردم، اما الان همه چیز برایم عادی شده و گاهی سر گوسفند را میگیرم تا شوهرم ببرد. به خودم میگویم مجبورم این كار را بكنم چون بالاخره گوشت این حیوان برای استفاده است.
سر بریدن گوسفند ناراحتتان نمیكند؟چرا خیلی ناراحت میشوم. تا به حال هم این كار را نكردهام و هیچ وقت هم نمیكنم. بعضی وقتها شوهرم میگوید بیا سر بریدن را یادت بدهم اما من میگویم هر كاری از من بخواهی انجام میدهم جز این كار، دلم اجازه نمیدهد این كار را انجام دهم.
ناراحت نیستید شوهرتان سر میبرد؟نه، چون میگویم شغلش این است. البته خودش هم بعضی وقتها از این كار ناراحت میشود و میگوید اگر وضعم خوب شود این كار را كنار میگذارم.
دستمزد سربریدن چه قدر است؟مجانی است. فقط قصاب، پوست و روده را برمیدارد.
و پوست و روده را چند میفروشید؟15 تا 17 هزار تومان. چیز زیادی عایدمان نمیشود.
اگر قرار باشد روزی دخترتان قصابی كند به او اجازه میدهید؟بستگی به شرایط دارد. اگر همسرش بخواهد میتواند یاد بگیرد.
نظر بچهها درباره شغل شما چیست؟تا به حال چیزی نگفته و ایرادی نگرفتهاند. دختر كوچكم هم میگوید من به شغلت افتخار میكنم چون زحمت میكشی.
شنیدهام قصابی زور زیادی میخواهد، درست است؟بله و من شكر خدا زور كافی دارم.
كدام یك از كارهای قصابی زور بیشتری میخواهد؟پوست كندن.
این كار فوت و فن خاصی دارد؟بله. اول پاچهها را سوراخ میكنیم بعد با پمپ باد، پوست را باد میكنیم. بعد هم با چاقو روی پاها خط میاندازیم و پوست كندن را از پا شروع میكنیم.
شما پوست گوسفند را هم میكنید؟بله این كار را بلدم، گاهی هم انجام میدهم اما ترجیح میدهم بیشتر گوشت خرد كنم، آن را بیاستخوان كنم و گوشتها را عادلانه به طوری كه استخوانها به صورت مساوی تقسیم شده به مشتریها بفروشم.
گرانی این روزهای گوشت چه تاثیری در خرید مردم گذاشته؟خرید مردم خیلی كم شده مخصوصا در یك ماه اخیر. این هفته ما فقط یك بار گوشت خالی كردیم چون مردم نمیخرند و ضرر میكنیم.
مشتریها چه قدر گوشت میخرند؟بعضیها 5000 تومان، بعضیها 2000 تومان. بعضیها میگویند 2000 تومان گوشت خورشتی بده كه یك تكه كوچك بیشتر نمیشود.
تا به حال شده كسی سراغ آشغال گوشت را بگیرد؟بله خیلی زیاد. اگر آن موقع شوهرم در مغازه باشد یك تكه گوشت یا قلم داخل كیسه میاندازد.
شما نسیه هم میدهید؟قبلا خیلی زیاد میدادیم اما حالا فقط به آنهایی كه میشناسیم نسیه میدهیم چون افراد ناشناس گوشت را میبرند و پشت سرشان را هم نگاه نمیكنند.
مصرف گوشت خودتان در ماه چقدر است؟ما چون خودمان دستمان در كار است گوشت دوست نداریم. گوشتهای غذا هم همیشه میماند. از بس بوی گوشت به ما خورده سیر شدهایم.
قدیمیها تعریف میكنند كه موقع خرید گوشت از قصاب قسمت خاصی از گوشت را میخواستند و او هم بدون اعتراض گوشت را میفروخت اما حالا این طور نیست، چرا؟فقط به خاطر گرانی است. من وقتی بچه بودم برای خرید گوشت به قصابی میرفتم و كاسه بزرگ مسیمان پر از گوشت میشد در ازای 25 تومان كه هم تازه بود و هم بدون استخوان. اما حالا اگر این طوری گوشت بفروشیم ضرر میكنیم.
شما گوشت شتر هم میفروشید. استقبال مردم چطور است؟گوشت شتر الان كیلویی 28 هزار و 500 تومان است یعنی گوشتی كه قبلا كسی نگاهش هم نمیكرد.
چرا گوشت شتر گران است؟
گوشت شتر وارداتی است. شترهای ایرانی چرب است و به درد نمیخورد برای همین از مرز پاكستان شتر وارد میشود و بابتش هم روپیه پرداخت میشود. روپیه هم كه گران شود گوشت گران میشود.
مردم برای خرید دنبه هم میآیند؟بله. خیلیها روغن دنبه درست میكنند. قیمتش هم كیلویی 12 هزار تومان است، دنبهای كه قبلا
كسی نگاهش نمیكرد.
به نظر شما چرا بعضی از قصابها ثروتمند هستند؟ آیا آنها رازی برای پولدار شدن دارند؟آنهایی كه شما میگویید از شهرستان به صورت امانی، گوسفند زنده وارد میكنند و پول صاحب گوسفند را وقتی میدهند كه گوشت آن را فروخته اند كه تازه بعضی وقتها هم بابتش چك میدهند. از زمان خرید گوسفند تا فروش گوشت هم با پول آن زمین و ملك میخرند و سرمایهگذاری میكنند. یعنی اینها با پول مردم كار میكنند.
شما چرا این كار را نمیكنید؟ما با پول مردم ریسك نمیكنیم. همیشه با یك آبباریكه ساختهایم چون دوست نداریم یكدفعه بپریم بالا. ما با پول حلال راحتتریم.
فكر میكنید تا چه سنی به این كار ادامه دهید؟تا هر موقع كه شوهرم در این كار باشد، من هم هستم.
آخه زن مگه برا قصابی خلق شده؟ زن باید کارای ظریف و دور از خشونت انجام بده
تو روحیه ی زن اثر میذاره، بخواد یا نخواد تاثی داره
ولی بحرحال دمت گرم موفق باشی,درضم پوستم شده۸۰۰۰هزار تومن,ونکته اخر این که هیچ موقع سر نبرید چون اگه خون ریخت رو دستون دیگه رهای از قصابی یعنی ترک اعتیاد