هرچند این
فیلم٬ فروش تاریخی "اخراجیها 3" را نداشت (البته کسی هم توقع آنرا
نداشت٬ بخاطر ژانر اثر) اما در گونهی خود بسیار موفق بوده است. زیرا کمتر فیلمی
در این ژانر وجود داشته که اینگونه پر مخاطب باشد. البته نباید از این نکته نیز
غافل بود که بعضی از مخاطبین٬ با خاطرهی سهگانهی اخراجیها٬ به امید یک فیلم
طنز به سینما آمده بودند اما با مسائل دیگری روبهرو شدند که برایشان خالی از لطف
نبود.
تا الان نقدهای
مختلفی به این فیلم وارد شده که متأسفانه جای نقدهای تخصصی و منصفانه خالی به نظر
میرسد. هرچند این مقالهای ادعایی در خصوص نقد تخصصی ندارد٬ اما سعی میکنیم به
عنوان یک بیننده یا مخاطب فعال٬ نکاتی از سر انصاف دربارهی فیلم رسوایی بیان
کنیم.
نقطهی مثبت
فیلم در یک چیز بود. در یک چیز مهم. چیزی که البته هدف اصلی ساخت آن فیلم بود.
اینکه تمایز میان مومنین واقعی با مومنین کاسب کار را نشان دهد. نشان دهد که شاید
بعضیها بخاطر خوشایند بالادستیشان٬ غلظت والضالینشان را بیشتر میکنند. اما
خیلیها٬ کمرشان فقط پیش خدا خم میشود. کمری که میتوانست مقابل بندهی خدا دولا
شود تا هم حرمت بیشتری پیدا کند و هم دنیای بیشتری داشته باشند. اما ...
امیدوارم این
علاقه و نیت و این نمایش تمایز بین مومنان واقعی با مومنان کاسبکار را دسته کم
نگیرید. گذشته از سینمای دور افتاده از دین مملکتمان که اصلاً چنین مسائلی را درک
نمیکند و اکثر نمایشش از دین٬ نمایشی سیاه و کثیف بوده و هست، حتی در سطح جامعه
نیز تشخیص این تمایز سخت شده و همین سخت شدن، باعث شده تا بعضیها قائل به این
تفکیک نباشند.
و چه سخت است
زندگی کردن در جامعهای که همه، خشک و تر را به یک چشم میبینند. و این وسط چقدر
دوست داری که یک نفر پیدا بشود و بالای حجب و حیای تو، بگوید که: آهای شماهایی که
فرقی بین دیندار اصیل با دیندار اسیر نمیگذارید، به خدا ما آنطور نیستیم که شما
فکر میکنید. چون بین شما هم خوب و بد وجود دارد و چون ما از شماییم، بین ما هم.
گویی "رسوایی" دهنمکی، همین فریاد بود. چه اشکها و آههای سنگینی که
در سکانسهای حساس این فیلم از چشم و سینهی دل سوختگان پایین نیامد. انگار خیلی
وقت بود که منتظر چنین چیزی بودند.
اما این فیلم،
با وجود انگیزهی درستی که در بطنش دارد، خالی از ایراد نیست. ایرادی که مختص به
این فیلم نبوده و در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونیمان شاهدش بوده و هستیم.
و آن ایراد چیزی نیست جز "متخصص دانستن خود در همهی زمینهها".
توضیح این
مسئله چیز تازهای نیست و بارها از همین رسانه و به همین قلم، گفتهایم قرار نیست
شخص کارگردان که در مسائل فنی و هنری تخصص دارد و از امور محتوایی نیز بهرهای
برده یا نبرده، مسئول پرداخت محتوای اثر باشد. که اگر نبود، چه خوب است که با
کارشناسان و متخصصان موجود مشورت کند تا همانگونه که میخواهد اثرش، از نظر فرم
قوی باشد از نظر محتوایی نیز محکم و استوار بماند.
در همین فیلم
مورد بحث، مسائل محتوایی مختلفی وجود دارد که به نظر میرسد اگر نویسنده و
کارگردان اثر، پیرامون آنها با متخصصان امر دین مشورت میکرد، شاهد آنها نبودیم.
گذشته از مسائلی مانند رفتار و گفتار بازیگر نقش دختر بدنام (الناز شاکردوست) که
علاوه بر وجه هنری-فنی، وجه اعتقادی هم دارد و به نظر خیلیها، دچار زیادهروی شده
بود، مسائل مهمتری مثل رفتار روحانی با دختر بدنام، نوع ارتباطات روحانی با آن
دختر و اهل کرامت بودن روحانی نیز جای درنگ دارد.
اگر در سه مورد
فوق که از اصلیترین ایرادات وارد بر فیلم است، نویسنده و کارگردان اثر با
روحانیون مشورت میکرد، آیا باز هم شاهد در یک خانه ماندن روحانی و دختر بدنام
بودیم؟ آیا باز هم شاهد غزلخوانی روحانی برای آن دختر بودیم؟ آیا باز هم روحانی
فیلم، برای کمک مالی به دختر جلوی چشم مردم این کار را انجام میداد؟ اگر روحانی
نمایش داده شده در فیلم اهل کرامات نبود، چطور میبایست حقانیتش را بر دختر بدنام
ثابت میکرد؟
به نظر میرسد
سه موضوع "عدم رعایت مسائل شرعی"، "توجه به اصل فرار کردن مومن از
در شک انداختن سایرین" و "برجسته کردن کرامت فرد روحانی" از جمله ایرادات
وارد بر فیلم است که در صورت وجود یک مشاور مذهبی قوی و فعال در کنار فیلم، بینندهی
آنها نمیشدیم و از دیدن یک فیلم دینی زیبا، لذت معنوی بیشتری میبردیم. امیدواریم
این نکته، تجربهای باشد برای سایر فیلمسازان موجود در گفتمان انقلاب اسلامی تا
در آینده، شاهد آثاری باشیم که با قوت بیشتری، گفتمان موجود را بازتولید میکند،
انشالله.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com