با جریانشناسی و تحلیل موضوعی فتنه 88، و همچنین عنایت به برنامهریزی دشمنان آشکار و پنهان نظام مقدس جمهوری اسلامی، به چند نکته حائز اهمیت خواهیم رسید. اول اینکه، در برنامهریزی فرآیند فتنه، از سوی فتنهجویان و حامیان داخلی و خارجی این جریان، هدفی مشترک به روشنی نمایان است و آن، این است که جمیع آنان از ابتدای انقلاب شکوهمند، با توجه به هممرز بودن ایران با کشورهایی که میان اقوام آنها و قومیتهای داخلی رابطة تاریخی، فرهنگی و زبانی وجود دارد، در زمینة حاکم کردن حکومتی فدرالی و تجزیه شدن کشور فعالیت چشم گیری نمودهاند. در ایام فتنه نیز شاهد آن بودیم که برخی همنوا با دشمنان، جبههگیری خاصی در حمایت از این جریان منتهی به شکست، نمودند. دشمنان نظام و انقلاب همواره درصدد لطمه زدن به بدنه اصلی، یعنی مردم و ایجاد فضایی تفرقه جویانه میان آنان است.
در فتنه 88 دشمن با برنامهریزی بسیار هدفمند ابتدا خود را با شعارهای مردم گرایانه، خود را نزدیک و حافظ منافع ملی و مردمی جلوه داد. سپس فعالیت خود را در عرصة شورشهای مردمی با هدف قراردادن اصول نظام، که پیشتر خود مردم آنرا گزیده و منتخب آنان بود، وسعت داد.
چند نکته در سازماندهی فرآیند فتنه وجود دارد که بررسی آنها خالی از لطف نیست.
تشکیل بدنة اجتماعی از طریق مهندسی اجتماعی قومیت ها
سازمان فتنه از ابتدای دورة اصلاحات بوسیلة مهندسی اجتماعی خاص دوران، به دنبال تشکیل بدنة اجتماعی خود بودند و در این راستا، با حمایت آشکار سران اصلاحات(نشستهای صمیمانه با سران فرق اقلیتی- قومیتی و حتی اعلام حمایت رسمی از فرق معاند نظام) اقدام به تشکیل نهادهای مردمی منفک، در قالب کمپین، ستاد، بنیاد و حتی تشکلهای خاص قومیتی و اقلیتی نظیر بنیاد هماندیشی دراویش و اهل سنت نمود که هر کدام بدنبال اهداف بلند مدت و از پیش تعیین شده سلسله فتنه گام بر میداشتند.
این اقدامات در چندسال ابتدای اصلاحات با هدف آزمون و خطا و دستیابی به برآیند اثربخشی در جامعه انجام شد که در نتیجه برخی از اقدامات از دور خارج و بر پارهای دیگر عنایت ویژهتری شد.
تشکیل نهادهای قومیتگرایی با حضور اقلیتهای معاند، برنامة سازمان فتنه بود
معماری نفوذ در جامعه برای تشکیل بدنة اجتماعی سران فتنه، بر پایة برآیندهای حاصله و اعلام حمایت تشکلهای قومیتی-اقلیتی، تشکیل نهادهای قومیتگرایی با حضور اقلیتهای معاند و پیدایش گفتمانهای نوظهور به هر بها و بهانهای، انتخاب شد؛ که در همین راستا شاهد تشکیل کمپینهای حمایتی و سازماندهی آنها به سرپرستی وابستگان ساختار از هم گسیختة فتنه، در رویدادهای قومیتی بودیم. از این موارد میتوان به رخدادهای سال 85 تا 88 دراویش در شهرهای گوناگون، به چالش کشیدن فعالیتهای نظام مقدس در شهرهای مرزی، اقدامات حمایتی برخی اقلیتهای معاند(بهائیت، تصوف و وهابیت) از گروههای معارض برون مرزی اشاره کرد.
این معماری تا دورة انتخابات ریاست جمهوری 88 برای رسیدن به نقطه هزینه زایی، بسیار مورد عنایت و حمایت سران فتنه بود که در شرایط آن دوران زمان به بهره برداری رسید. اولین بهرهبرداری از بستر فراهم شده برای فتنهجویان، ارتباط دادن هر نوع حادثه با احساسات عموم مردم و متناجس نمودن آن با گروهی از جامعه بود. بطور مثال در آن دوران شاهد افتخارآفرینی نیروهای امنیتی کشور در دستگیری عبدالمالک ریگی و فروپاشی گروه جندالله بودیم، اما به موازات آن شاهد اعلام حمایت برخی هم استانیهای وی از او و شروع جریان رسانهای تخریبی علیه نظام بودیم؛ و یا در سازماندهی تاریخ، محل و شهرهای مورد اغتشاش، آنان بدنبال ایجاد ارتباطات روانی، فرهنگی و حتی انسان دوستانه بودند(ماجرای کشته شدن ندا آغاسلطان به دست دشمنان قسم خورده که در راستای این اتفاق، آنان اقدام به ارتباط سازی با روحیات عاطفی مردم نمودند و سوم، هفتم و حتی چهلم او را تبدیل به تحصن و اغتشاش و آشوب کردند).
تطبیق معماری اجتماعی فتنه با رویدادهای اخیر
با روشن شدن ماهیت و چگونگی چیدمان اجتماعی ارکان فتنه، و تشکیل پازلی بین رویدادهای اخیر در چند استان اصفهان، آذربایجان، کردستان و یزد میتوان به تأکید بر ادامة خط سیر فعالیت آنان بر قومیتگرایی با هدف تشدید هزینه بر وجود با برکت نظام مقدس، پی برد. این خط سیر در برخی استانها مانند کردستان و سیستانوبلوچستان با توجه به اکثریت اهل سنت، با بیان قومیتی در بین جامعه نفوذ کرده و با انتشار گفتمانهایی نظیر فدرالیسم و جداییطلبی بوضوح تلاش در رسیدن به اهداف پلید سازمان فتنه را دارند. همچنین اخیراً شاهد فعالیتهای جداییطلبانه در استان آذربایجان نیز بودیم که خود با توجه به نگاه قومیتی در آنجا از یکسو و فعالیت فتنهطلبان و معاندان خارج کشور از سوی دیگر، جای بحثی مبسوط دارد.
سایت بیبیسی فارسی و تحلیلی در مورد ایجاد فدرالیسم و تجزیه شدن ایران
با بیان این نکات و کمی بازگشت به تاریخ نه چندان دور سال 88، میتوان به این مهم رسید که، سلسلة فتنه بدنبال تشکیل جبهههای مردمی منفک(ترجیحاً جبهههای قومیتی) هستند. بدین شکل که در هفتههای اخیر شاهد خبرسازی بسیار بالایی در مورد مباحث حقوق بشر به صورت بومی در برخی مناطق کشور هستیم. تا آنجا که کاترین اشتون نیز حمایت خود از لقمان و زانیار مرادی را بطور علنی اعلام کرد.
ایده رویکرد جبهههای منفک برای آن است که جامعه میلیونی مردم را به چندین دسته و گروه تقسیم کند و از آنجا که به صورت جدا اداره و سازماندهی میشوند، بدلیل وجود نگاه قومیتی و جداییطلبانه در هر گروه، میتواند به این شکل عمل کند که، رشد یکی باعث رشد دیگری و شکست یکی مانع شکست دیگری شود.
جریان معاند نظام و ادبیات شکست خورده فتنه جویان، بر این موضوع واقف نیستند که ملت ایران هوشمندانه در مورد جبهه گیری های کورکورانه و شناسایی اهداف شیطانی آنان، تصمیم گیری می کنند و هنوز قدرت و عظمت نظام ولایی کشور را درک نکرده اند. عظمتی که در این کشور با چندین گروه قومیتی و فرهنگی و گویشی، موجب شده است همه با هم یکصدا و یک دل برای حفظ انقلاب و نظامی که برای دستیابی به آن خون ها داده اند تلاش می کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com